در واپسین روزهایی که عده زیادی از مردم این سرزمین، هراس از دیگران را با امید به روحانی عوض کردند، از زبان همان مردم شنیده می شد که اکنون یک حقوقدان عمل گرای تکنوکرات با هر عقیده ای، مفید تر و بهتر از عبای شکلاتی و در باغ سبز است. ما کسی را لازم داریم که تحریم ها را بردارد و مانع جنگ و افزایش تورم شود.
البته حق با آن ها بود. در چنان فضایی حرف از فرهنگ و هنر و توسعه سیاسی و اجتماعی زدن به فانتزی های لوس و خنک شبیه بود. روزهایی که هر انتقادی سیاه نمایی لجوجانه خوانده می شد.
امید آخرین سرمایه اجتماعی این مردم بود که در آن فضای تاریک نا امیدی به میدان آوردند و به انتظار نشستند. این ها را نوشتم که یادم باشد در آن صحنه مردم تدبیر و امید را برگزیدند.
درباره امید چیزی نمی گویم امیدواری حتی اگر بگویند و بخواهند با سخنرانی و بخشنامه نه می آید و نه می رود و بقول دولت آبادی امیدوارم دیر نشده باشد.
اما تدبیر هم اکنون با ماست. روحانی سیاست مدار با تدبیری است. اینجا تدبیر و هوشمندی اوست که می گوید: " دوران، دوران اعتماد است ... چرا نظارت بر کتاب و موسیقی و سینما را به اهلش واگذار نکنیم؟...خود هنرمند می تواند بر هنر نظارت کند... آثار یأس آور کافی است. "
به این ترتیب هر کسی ممیز خود می شود و امید می پراکند. چه می ماند؟ دیگر هیچ !
نمیدونم ولله یعنی میشه...
دیشب دنبالت میگشتم.
چه مدت فیلتر بودی؟
جدی؟ آدرس قبلی هم چنان ف ی ل_ ت ر هست
وبلاگ را انتقال دادم به اینجا
سلام
میگویند جوینده یابنده است. با امداد غیبی توانستم آدرس جدید را پیدا کنم.
امیدوارم این امید و تدبیر منجر به یک نشاط و شادی عمومی بشود . فضای یاس آور دیگر کافیست
سلام
امداد غیبی
ممنون
بله ایشان هم امر فرمودند یاس بس است
سلام کشتی اصلاحات به خاطر زیاده خواهی تندروها به گل نشست نه به خاطر ناخدایی با عبای شکلاتی. و تدبیر این روحانی برای ابقای امید بوجود آمده ضروریست البته شاید ابقای فضای یاس آور برای ایجاد جذبه و افه های روشنفکری ضرورت داشته باشد که البته تر نتیجه اش هیچ در هیچ است!
سلام آقای ستاریان حالتان چطور است؟ فکر می کردم ترک کرده اید وبلاگستان را ... خوشحالم که هستید
من هم گفتم امید آخرین سرمایه اجتماعی ماست و تدبیر هم برای حفظش نزد سیاستمداران فعلی وجود دارد.
منتها امید تیغ دو لبه ایست که سریع می تواند به ضد خودش تبدیل بشود.فضای یاس آور یا امید بخش نه با حرف و شعار و افه کسی بوجود می آید و نه از بین می رود.
نفس کشیدن در فضا معلوم می کند که فضا چظور است
درباره کشتی اصلاحات هم در جای خودش باید بحث کرد.
سلام
وبلاگ جدید مبارک است. همت استوارتان موجب تحسین است.
این کارمندان اداره معظم فیلترینگ چقدر تنگنظر تشریف دارند.
سلام
سپاس از شما
رییس جمهور فرموده اند هرکسی اگر خودش خودش را ممیزی کند نیازی به کارمندان آن اداره معظم نیست
به شخصه خیلی خوشحالم که دوباره اینجا رو می بینم. به هر حال جدای از اینکه اینجا وبلاگ دوست منه، خاطراتی از جوونی های خودم هم اینجاس. فقط یه نکته؛
الان که وبلاگت رو باز کردم با توجه به گذشته ای که از اینجا سراغ دارم در ذهنم با این سوال مواجه شدم که چرا اسم اینجا باید "دنیای زیبای من" باشه؟ اسم قشنگیه. و منم فک می کنم که دنیای تو حتمن زیباست... اما اینکه محتوای این وبلاگ چقدر به "دنیای زیبای من" دلالت کنه رو اصلن مطمئن نیستم... البته میشه ربطش داد ولی...
نمی دونم! شایدم چون این روزها درگیر "زبان" هستم با این سوال مواجه شدم!
نظر خودت چیه در مورد این سوال من؟!!
خوش آمدی رفیق قدیمی
اون اوایل فکر می کردم این جا یه دنیاس که برای خودم است و باید زیبا باشد بعد دیدم همین که من فکر کنم و بنویسم زیباست حتی اگر فکرام درست و زیبا و مهم نباشند... همین فکر کردن دنیای منو قشنگ می کنه ...دنیایی که همه چیز توش هست.
خیلی از دوستان را یادم هست که به این اسم اعتراض کردند و حتی گفتند مسخره است! به نظر خودم هم گاهی ابلهانه میاد این اسم
ولی خوب حالا این اسم مگر چقدر مهم است؟
سلام.
یکی از مصداقهای مضحک ممیزی همین عمل فیل.طر کردنه که فقط باعث زحمت موقت کاربر میشه و باز میره سراغ کاری که باید بکنه؛ یعنی دور زدن موانع.
البته، زیاد خوشبین نیستم که اتفاق عجیبی در این مورد بیفته، ولی همین که مطرح میشه باعث امیدواریه. عوض کردن یه سیستم فسیلی کار راحتی نیست.
سلام
البته مخاطب های واقعی و جدی را هم می شود شناخت
اتفاق که نه ! ولی تدبیر دولت برای محول کردن زیرکانه ممیزی به خود هنرمندان قابل توجه است بهر حال هیچ دولتی دوست ندارد بدنامی ممیزی را به دوش بکشد. حتی اگر هیچ تحولی در فضای فرهنگ و هنر رخ ندهد خود سانسوری و ممیزی نامرئی جای سانسور رسمی را می گیرد و همه را وهم می گیرد که لابد فضا بهتر شده است.
ممیزی هر چه نامرئی تر بهتر
خوب شد پیدات کردم
مبارک
البته برای من نمیزد فیلتر میباشد چون من که از این چیزها ندارم:)) برای من میامد موجود نمیباشد!
مرسی
برای اینکه از آدرس ف ی ل -ت ر شده انتقالش دادم اینجا
خوب گفتی در ضمن
سلام علیکم.
ممیزی، از ارکان این نظام است. توجه کنید حتا رساله ی توضیح المسائل آقایان، باید امضاء نهاد یا فردی که مقام رهبری تعیین می کند به علاوه ی امضاء شخص وزیر ارشاد را داشته باشد، تا اجازه ی چاپ بگیرد.
حتا، دفن شدن مراجع تقلید در حرم حضرت معصومه، نیاز به اجازه ی ......... دارد.
اما آقای روحانی واقعاً توانسته دلها و هوشها را برباید.
و البته نه چنین بود که احمدی نژاد نتوانسته بود چنین کند. احمدی نژاد هم میلیونها طرفدار داشت. «اللهم عجل لولیک الفرج» که می گفت، دل میلیونها نفر یا صدها هزار نفر را می لرزاند.
خاتمی هم همین طور بود. و:
ما ملت هم همان طوریم و همین طوریم!
سلام
بله هر حکومت ایدئولوژیکی ناچار است همیشه اطراف ایدئولوژی خودش را قیچی کند تا بماند.
دل و هوش که چه عرض کنم. ولی انرژی سیاسی مردم تا حدی با کانال امن ایشان! و یکی دو ساعت جشن خیابانی خالی شد.
همان طور که گفتم روحانی تدبیر لازم برای نگه داشتن فضا را دارد حتی با اینکه هیچ اتفاقی در خط قرمزهای ممیزی نیفتاده است همه فکر می کنند که اوضاع بهتر است. این یعنی تدبیر
نکته مورد اشاره شما درباره طرفداران خیلی مهم است. ما همچنان با سیاست ورزی فاصله داریم.
ما همین طوریم
http://www.asriran.com/fa/news/315266/%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%BA%D8%B1%D8%A8-%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
خوب بود می فرمودید ربط فروپاشی خانواده به این موضوع چیست؟
شاید منظورتان پنهان کردن واقعیت ها و ممیزی و سانسور در مورد آمار اجتماعی است . همین طور است؟
خانم فرزانه پارسایی
با سلام و احترام ،
من ، هرگز به نومیدی ، رضا نداده ام !
سلام
گمانم هیچ کس رضا نمی دهداما گاهی نومیدی آن کس را در بر می گیرد
خانم فرزانه پارسایی
با سلام و احترام ،
وبلاگ : " دنیای زیبای من " را به لیست پیوندهای وبلاگ :" در انتظار بهار " ، اضافه کردم .
سپاس
سلام
"یک حقوقدان عمل گرای تکنوکرات با هر عقیده ای، مفید تر و بهتر از عبای شکلاتی و در باغ سبز است"
منظورتان از عبای شکلاتی و در باغ سبز چیست، مگر خاتمی می توانست اصلا کاندید شود؟
"به این ترتیب هر کسی ممیز خود می شود و امید می پراکند. چه می ماند؟ دیگر هیچ !"
بله، خود سانسوری مطلوب نیست - اما از طرف دیگر بنظرم سانسور برونی یا درونی خیلی فرقی ندارند آنچه که مهم است آنست که "مرز هایش" کجا قرار داده شده است؟
سلام
منظورم این است که در انتخاب روحانی به عقاید و باور ها و سوابق سیاسی ایشان کمتر توجه شد.
مردم رییس جمهور نظریه پرداز و اهل فلسفه و اصلاحات نمی خواستند چون اوضاع به خوبی 16 سال پیش و حتی هشت سال پیش نبود تکنوکرات می خواستند که بتواند آدم های متخصص را دور خودش جمع کند، کار کند و آسیب های هشت سال روی کار آمدن بلاهت و نادانی را جبران کند.
این خواسته یک خواسته حداقلی است و سابقه سیاسی اخیر مردم ایران نشان می دهد که عبای شکلاتی و درباغ سبز خواسته حد اکثری آنها بوده که به دلیل ناتوانی دست اندرکارانش در زمان اجرای خودش نا تمام ماند و تحول پایدار و عمیقی ایجاد کرد.
نکته ای که بعد اشاره کرده اید دقیقاً همان است که من می خواهم با این پست بگویم. من هم دارم می گویم روحانی وظیفه دارد همان مرزهای سانسور را اجرا کند منتها تدبیرش به او می گوید بار بدنامی سانسور را از روی دوش دولت بردار و حتی اگر شده در عرصه حرف زدن آن را به دوش خود اهالی فرهنگ بگذار.
دیدید که حسام الدین آشنا مشاور ایشان در توضیح بعد ار حرفهایشان در آن جلسه (هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم )که مورد هجمه فراوان تندروها قرار گرفت چطور خواست یکی به نعل و یکی به میخ بزند و در واقع نظر مخالفان را جلب کند
سلام
اتفاقا چند روز پیش از همین قول آقای دولت آبادی نمی دونم از بی بی سی یا من و تو بود که شنیدم گقته هنر احتمالا در زمان روحانی بهتر خواهد شد.
به هر حال ما که با رأی خودمان تدبیرمان را انجام دادیم و امید مانده
سلام
بله دولت آبادی مرد صبوری است با این همه گفت امیدوارم دیر نشده باشد برای امیدوار بودن
سلام
داشتم از وحشت از دست دادن این وبلاگ دقمرگ میشدم. با خودم گفتم هر جور شده ردپایی در وبلاگ خلیل خواهید گذاشت و چه خوب که اشتباه نکرده بودم.
از این همه امید و این همه تدبیر آنچه نصیب ماست اعدامهای روز افزون است، و حبسها و البته تر ! (به قول اقای ستاریان) جامعه ای که روز به روز "مرگ خوتر" میشود و از ازرم مرگ همنوع تهی تر.
سلام
این همه لطف خجالت زده ام می کند اینجا به لطف مخاطبان اندکش خواندنی است وگرنه ...
برای این قصه که پایانی نیست چرا که نه گوسفندان عاقل می شوند و نه گرگها سیر...
از فیلتر شدن وبلاگ شوکه شدم.خدایی شورش رو درآوردن دیگه.البته تازگی نداره ولی خب آدم جا میخوره دیگه.یکی از دوستان گفتند تنگ نظر.بله.واژه خوبیه.
امید ؟تدبیر؟ اتوبوسی که تخته گاز به سمت سقوط میرفت کمی سرعتش را کم کرده آن هم نامحسوس است.نه به خاطرمسافرین.راننده فهمیده این جوری بره ضررخودشه.والا.
شوکه شدن داشت، چون دقت می کردم بهانه به دست ندهم.
موافقم به ضرر خودشان بود
سلام
فکر می کنم یا بهتره بگم حس می کنم یا ... مهم فعلش نیست!... در هر صورت به نظرم امید یه جورایی بیرونی و زمان مند نیست یعنی در هر زمان و در هر شرایطی یه سری از آدم ها امید دارند یه سری ندارند...برای یک فرد به خصوص می تواند دیر یا زود بشود در عین حال که برای دیگری نشود.
مرزهای سانسور یک خط نیست بلکه یک نوار است گاهی ما خودمون رو محدود تر می کنیم حتا محدودتر از نگاه ممیز و البته به قول یارو گفتنی هر قدم که عقب بگذاری یک قدم جلوتر میان!... با این نگرانی موافقم. ممکنه به دیگر هیچ منتهی شود!
سلام
منم همین رو می گویم این طور نیست که رییس جمهور به اهالی فرهنگ و هنر بگوید آثار نشاط بخش و امید آفرین بسازید آثار یاس آور بس است بعد دیگر همه بروند امیدوار بشوند و همه چیز درست بشود امید که دستوری نمی شود. فضای امیدواری است که باید بوجود بیاید. یعنی به رغم گفته شما درباره امیدواری بعضی ها و نا امیدی بعضی های دیگر گاهی می شود یک فضای امیدوارانه عمومی را در جامعه حس کرد.
البته اهالی فرهنگ و هنر این سرزمین هم مثل بقیه مان خیلی زود جو گیر می شوند مثلاً یکی مصاحبه می کند و می گوید من اسم این دولت را دولت رنگین کمان می گذارم!
ولی عیب این فضا این است که خیلی زود به عکس خودش تبدیل می شود یعنی باید همیشه این فضا را تغذیه کرد وگرنه ...
شاید از آخرین باری که دیدمش 4 سالی میگذره وقتی بعد 4سال توی پاتوق دوران دبیرستان دیدمش واقعا نشناختمش از پشت سرم صدای گیراش بود که منو متوجه خودش کرد به حرفاش گوش دادم همون حمید بود با همون لحن وجسارت ونمیدونم شاید شجاعت .شنیده بودم آزاد شده ولی انتظار رویارویی با حمیدو نداشتم .آره تازه آراد شده بود کار دولت امید بود با 4نفر از دوستاش .خودمو یه لحظه گذاشتم به جاش یه حس غریبی به من دس داد.کسی که دو بار اخراج شده بود از دانشگاه تبریز آخرین باری که منو دید گفت سیگار نمیذاره تو پیر شی بعد خندید گفت جوون مرگت میکنه حالا خودش سیگارو به سیگار پیوند میزد. حرفایی که میزد دورو بر خطوط قرمز خطرناک یود نمیدونم جوونی اون تو زندونا هدر شد یا مال من.
سلام
ممنون که سر زدی وب زیبا و جالبی داری
موفق باشی