چرا زنان نویسنده در تاریخ کمتر از مردانند؟
«داشتن اتاقی از آن خود، برای یک زن غیرممکن بوده و حتی از امکاناتی که نویسندگان مرد فقیر داشتهاند، هم محروم بوده: گردش پیاده، سفر کوتاهی به فرانسه، مکانی مستقل برای سکونت، هر چند فلاکت بار، تا از دست تقاضای خانوادههاشان در امان باشند.
برخورد دنیای پیرامون با زنان، دشمنی و عناد بود. دنیا به آنها نمیگفت، میخواهی بنویس برای من فرقی نمیکند، بلکه با قهقهه میپرسید میخواهی بنویسی؟ نوشتهی تو به چه درد میخورد؟ دانستن این نظرات شور و نشاط زنان را کاهش میداد و بر کار آنان اثری عمیق میگذاشت. زنی که تحقیر میشود و موعظه میشنود و تهدید میشود، حتماً ذهنش به دلیل لزوم به اعتراض به این و آن فرسوده میشود و نشاط و سرزندگیاش کاهش مییابد».
پ.ن: ویرجینیا وولف/ترجمه: صفورا نوربخش/ ویراستار:مژده دقیقی/ انتشارات نیلوفر/1383
....
یعنی نه اینکه دلمان از رفتن دودش به چشم خودشان خنک بشود ها! نه به جان عزیز خودم !
فقط خواستم بگویم دزدیدن حق زن آتشی را بر پا کرده که دودش به چشم خودشان و پسرکهای طفل معصوم شان هم رفته .
...
البته این که زنها هم _ به هر بهانه _ حقشان را میگذراند سر راه تا به سادگی ربوده شود ، خود بحثی دیگه است .
...
سلام جانا
سلام جان جانان
خوب گفته ای ... همون بحث دیگه اتفاقاً مهم تره خودشون باید بدونند که چی به چی است ؟
سلام
حرف حساب جواب نداره
سلام
اینکه این سرزندگی را چطور تعبیر کرد مهم است و گرنه سرزندگی خیلی چیز خوبی است، اگر با نویسندگی و خواندن و دانستن چیزی از آن باقی بماند
سرزندگی یعنی اشتیاق به بودن، خواندن ، نوشتن ، دانستن و فهمیدن
هیچ چیز بی ربط به هیچ چیز نیست.
البته
سلام
حداقل در ایران در مورد نویسندگی بین زن و مرد چندان تفاوتی نیست. هیچکدام را تحویل نمیگیرند
سلام
از اون لحاظ که شما می گویید بله .
منتها از این لحاظ که می گویم فرق زیادی هست هنوز
سلام.
فکر کنم به برکت تحرکات اجتماعی معاصر، این قبیل حرفای وولف غالبا به تاریخ پیوسته. خود وولف اولین خوانندهی کاراش همسرش لئونارد بوده. دولتآبادی سالهای سال توی آشپزخونه مینوشته. کارور در کمال فقر داستان مینوشت و خرجش رو درمیاورد.
انگار نوشتن قراره به چیزی لوکس تبدیل شه. این موارد رو باید با حرفای امثال وونهگات توی مصاحبه با پاریسریویو محک زد تا معلوم شه خیلی از اونایی که نوبل بردن واقعا رنج کشیدن تا خودشون رو مطرح کنن.
دفتر کار، اونم اول کار؟!
سلام
بله از نظر خیلی از آقایان شاید به تاریخ پیوسته باشد. ولی باید این را هم اکنون از زنی متاهل و بچه دار هم پرسید که اتاقی از آن خود دارد یا نه؟ واقعاً اتاقی از آن خود را ترجمه کردی به دفتر کار؟؟؟
منظور وولف داشتن یک کنج خلوت بدون دلمشغولی است. شما فکر می کنی به همان راحتی که یه مرد می تونه بره بشینه رو نیمکت یه پارک و چیز بنویسه یه زن هم می تونه ؟ وولف میگه گردش پیاده منظورش امنیت در گردش پیاده برای زن است وولف میگه سفر کوتاه منظورش امکان تنهایی سفر کردن برای یک زن است
شما کجایی جناب درخت ؟ هنوز خیلی جاهامسافرخانه و هتل به زن تنها اتاق نمی دهد. اون جاها تو مریخ نیست همین جاهاست.
یه زن به راحتی یه مرد می تونه تو خونه اش بره تو یه اتاق و در و ببنده و فکر نکنه شام چی میشه ؟ دنگ و دونگ بچه چی میشه؟
اتفاقاً من مصاحبه وونه گات را خوانده ام در همشهری داستان ترجمه اش چاپ شده رنج ها و فلاکت های زنان همان هاست که کورت گفته باضافه فلاکت های دیگری که خاص زنان است... همون رنج بردن و فقر کارور و تو آشپزخونه تمرکز کردن دولت آبادی هنوز و همچنان آرزوی زنان بسیاری است.
همون دولت آبادی می تونه بگه چقدر خانواده اش کمکش کرده اند که خلوت کند و تمرکز کند برای نوشتن
سلام
اگر خارخاری در اندیشه باشد و نطفه ای در ذهن شکل بگیرد هیچ چیز توان نگه داشتن و فوران آن را به بیرون ندارد.
اما اینکه زنان نه تنها یک اتاق بلکه حتی حریم خصوصی در این فرهنگ نامرد سالار ندارند کاملآ درست میفرمایید.
سلام
ولی ایده های بسیاری تاکنون در ذهن ها مدفون مانده به این دلیل ساده که نه تنها اطرافیان بلکه خود شخص هم ایده هایش را جدی نمی گرفته و یا نمی توانسته که جدی بگیرد. البته تاریخ از آن فاتحان است
سلام
عذر میخواهم خانم پارسایی که مجال نوشتنم اندک است. اولین فرزندم به دنیا آمده، و در بیمارستان بستری است، از طرف دیگر به شدت درگیر پروژه های دانشگاه و همزمان گرفتاریهای دو شیفته شغلی هستم.
فقط خواستم تذکر بدهم که مبادا دوستان تصور کنند آن جمله لری را من خطاب به جناب هیخه نوشته ام . گویش ان با لری منطقه ما اندکی متفاوت است و ...
کاش هیخه ... !
سلام
مبارک باشد قدم نورسیده نازنین
کامنت قبل از من بود خرم باشید.هنوز می خوانمتان ولی...
برقرار باشید
سلام،
آنجا که این سخنان نوشته شده، امروز این حرف ها کهنه شده به همت مبارزه زنان و مردانی که برای دموکراسی مبارزه کرده اند.
اما اینجا حتا مردانی که برای دموکراسی مبارزه می کنند، دموکراسی مردانه می خواهند نه انسانی .
سلام
مبارزه وقتی شکل می گیرد که اساساً بین چیزی که هستیم و چیزی که باید باشیم فاصله ای حس کنیم ... گاهی چنین فاصله ای حس نمی شود.
در مورد دوم انتظاری بیش از این هم نیست. حق گرفتنی است نه دادنی
من فقط به بعضی از جنبههایی که گفته شد توجه کردم.
استعارهی تیتر رو درک میکنم. اما واقعی هم هست. تعبیر "هرچند فلاکتبار" نشون میده چه خبره. ایرادی هم نداره. خیلی از آقایون هم همین آرزو رو دارن.
صادقانه میگم. خسته شدم بس که در مورد زنان حرفای تکراری شنیدم. زنان تافتهی جدابافته نیستن. منم احساس ناامنی میکنم.
اشکالی نداره نزدن حرفهای تکراری پیشنهاد خیلی خوبیه
من استقبال می کنم
چطوره درباره مردهایی حرف بزنیم که به خاطر نوع لباس پوشیدنشان یا هر چیز دیگری وسط خیابان، اسید تو صورتشان پاشیده شده و صورتشان از بین رفته !
خوبه ؟ شما چنین مردی سراغ دارید؟
این رو فقط یک نویسنده میتونه درک کنه. و البته زنی که تو جامعه بسته هست. راستش کمی تعجب کردم از کامنت های درخت..
واقعا گاهی فکر میکنم زنها همه جوره باید هی خودشون رو ثابت کنند. همین مسئله اتاقی از آن خود داشتن رو تو وبلاگ هم میشه دید. یه مرد هرچی بنویسه مشکلی براش ایجاد نمیشه اما من زن هرچی مینیسم کمی بخواد از باور مرزهای جامعه مردسالار رد بشه کامنت دونی من عمومی و خصوصی پر از نگاههای جنسیتی میشه. فحاشی ها، تهمت زدنها و ... راستی چقدر یه وبلاگ نویس مرد تو کامنتهاش میخونه: بیام ب....! فلان میخوای من هستم؟! یکی میشناسم خوب م....!
نه واقعا کدوم مردی این رو میبینه تو وبلاگش؟
من اگر کتاب بنویسم و توش از عشق دوم بنویسم همه میگردن ببینن داستان واقعی زندگی خودم بوده یا نه ولی چرا راه دور بریم برای نویسنده کافه پیانو اون همه هم کتابش بدون سانسور بوده کسی نگفت زندگیشه!
فروغ فرخزاد نمونه بارز عناد ورزی دنیای مردانه و هجوم به اتاق خلوتش بود. فکر میکنیم نداریم؟ یا تمام شده اون دوره؟ نه کافیه زنی همین شعر رو دوباره بگه که ببینیم چطور بهش حمله میشه!
در ضمن درخت عزیز این چیزها درباره زنان تکراری نیست وقتی هنوز به نتیجه نرسیده. زنان تافته جدا بافته نیستن اما خیلی از حقوق اولیه و ابتدایی انسانی شون رو ندرارن.
زیاد هم تعجب ندارد رها جان ... این خود ماییم که باید خودمان را بشناسیم و بشناسانیم
تاریخ مذکر...
تاریخ مذکر ...
و اکنون دیدن و نوشتن و زیستن زنانه
من و تو این یکی را می سازیم
سلام مجدد.
قصد مغلطه و سفسطه ندارم. خبر دارم که اوایل قرن بیستم، همین کتاب وولف چه سروصدایی کرده بود و بازم میدونم در جامعهی عقبافتادهی ما چه خبره.
کامنت اول من ناظر به نویسندگی بود که توی نقل قول فرزانه هم بهوضوح ذکر شده. جملهی اولش الان زیر سواله، چون زن اهل قلم کم نیست؛ اینجا یا اونجا. بعد میگه "مکانی مستقل برای سکونت". این رو نویسندهای میگه که همسرش همراه بوده و اولین خوانندهی کارش. تازه، از اشراف هم بوده و خدمتکار داشتن. خودت حسابش رو بکن.
مسائل رو قاتی نکنیم. من منکر نیستم که به زنان داره اجحاف میشه. این بحث خیلی راحت میتونه از یه مورد جزئی تبدیل به کلی بشه. همونطور که شد و خوشحال نیستم. جملههای آخر جواب کامنتت دومت نشون میده.
این موارد موانع حقوقی و شرعی اساسی داره، فرزانه. وگرنه کسی جرئت نمیکرد اسیدپاشی کنه. چه برسه به گزارش بیطرف!
سلام
با اینکه تحولات جدیده و رسیدن به یک رفاه نیم بند در زندگی مردم ، تغییراتی رو در وضع زنان و دختران هم داشته ، مثلا من بعد از نوشتن بعضی پست ها ، از نوه ام که یک دختر دبیرستانی ست ، میخوام که یک بار برام بخونه تا در ویرایش متن با من همکاری کرده باشه ، یعنی در واقع میخوام تشویق به خوندن و نوشتنش بکنم ،
اما متاسفانه موارد خیلی ناجور و ... هم وجود داره که واقعا جای تاثر و تاسف داره .
یکی از اشنایان ، که یک زن 40 ساله هست با یک وضعیت زندگی مشقت بار ، توسط برادر شوهرش و خانومش ، بهش پیشنهاد شد که به پاس زحماتی که برای زندگی برادر و برادرزاده هایش می کشد ، بجای دخترشان با آنها به سفر مکه برود ، مشکل مالی اش با کمک بستگانش رفع شد ، با کلی امیدواری و اشتیاق آماده رفتن به مکه شد .
ولی متاسفانه در مرحله اجرا بهش گفتن چون زیر 45 سال هستی بدون محرم نمیتونی به سفر مکه بری !!!