انگار همین جوری نا خواسته ، الا بختکی همه مدرن و پست مدرن شده ایم ...
و گرنه درون سنت و با ابزارهای سنت فقط می توان خاموش ماند.
وقتی یکی روی زمین است و دیگری در آسمان ... یا دره ی بین آنها چنان عمیق است که نه همدیگر را می بینند و نه صدای هم را می شنوند چه اصراری هست که با ضرب و زور کنار هم بنشینند برای گرفتن عکس یادگاری !
معمولا نمایشهایی از این دست اجرا می شوند که کسی یا کسانی باور کنند که فاصله ای در کار نیست ، همه چیز خوب است و همدلی و همزبانی و صمیمیت در هوا موج می زند .
ولی به نظر نمی آید این صحنه آرایی های تهوع آور بتواند واقعیتی را تغییر بدهد و حتی کمکی به پذیرفتن آن بکند.
در این مواقع براحتی می توان با عباراتی کلی در نکوهش دو رویی و ریا سخنرانی کرد که بله ما ایرانیها ... اما غالباً فراموش می کنیم که فرهنگ ما چه ظرفیت هایی برای باز تولید تزویر و فریب و ریا در ما ایجاد کرده است ؟ فرمانهای اخلاقی یکی یکی از راه می رسند.
جایی میگویند این بچه که نمی فهمد کاری نکنید مضطرب و ناراحت شود .
جای دیگری می گویند من الان مریضم نمی خواهم بعد از مرگ من شما خواهر برادرها با هم بد باشید .
یک جا می گویند آرزوی من است که شما ها را با هم ببینم .
جایی هم می گویند پیش فامیل زشت است اقلاً حفظ ظاهر کنید .
آن بالاها هم برخی به وزیر و وکیل می گویند نگذارید مردم بفهمند شما با هم اختلاف دارید .
خلاصه داستان این است که فرهنگ ما عمیقاً دوست دارد واقعیت ها را نبیند . ظاهر را که می سازد . باطن این وسط چه کاره است ؟