پارسال از نور و ذره و انرژی و شتاب طوری با آب و تاب حرف میزد، گویی با چند تا قانون فیزیک توانسته دنیا را بفهمد. میخواست بداند اگر فیزیک بخواند کجاها کار گیرش میاد! مرکز تحقیقات سرن هم تو لیستش بود.
امسال زیستشناسی، دلش را برده است. نمایشگاه کتاب امسال و قفسهی کتابفروشیهای شهر را البته همراه جیب بابا و کیف پول مامان جارو کرده است برای کتابهای مرجع بیولوژی. از اکولوژی و فیزیولوژی تا بیوشیمی و ژنتیک. میگوید لذت دانستن اینها یه چیز دیگر است. چرا تا حالا نفهمیده بودم زیست این قدر جذاب است؟ حالا میفهمم زنده بودن یعنی چی؟
کنار اینها موقع حلکردن مسألههای ریاضی هم کیفور میشود و مرگ ایوان ایلیچ تولستوی هم کتاب کنار تختش است. بازیهای استراتژیک و آنلاین قلعهسازی و مزرعهداری و فوتبال هم تفریحش است. جز وقتی که تکلیف یا امتحان دارد مطلقاً کتاب درسی دستش نیست و گاهی میپرسد کدام شغل پولش از همه بیشتره؟
گیج میشوم و گاهی نگران از این که چرا این بچه این همه علایقش عوض میشود و عجیب است؟ سال بعد بالاخره باید انتخاب کند که چی بخواند؟ نکند فلان ... نکند بهمان... مشاور ببرمش؟... خوبیش این است که زود به خودم مسلط میشوم و جلوی زبانم را میگیرم. تا حالا هر وقت پرسیده بهش گفتهام: همهشان خوبه! هرکدام را خواستی بخونی، فقط خوب بخون مامان!
سلام
این هدیه من به پسرکتان:
http://s5.picofile.com/file/8149321968/Manshae_Anvae.pdf.html
رمز:
agora
پیشنهاد میکنم اجازه بدهید پسرکتان مصاحبه پایانی کتاب "جهان در پوست گردو "را بخواند.در هر دو جهت ترغیب کننده است.
سلام
ممنون از هدیه تان
معمولاً مستقیماً توصیه نمی کنم چیزی را بخواند مگر اینکه دست خودم ببیند و کنجکاو شود یا درباره اش حرف بزنم و علاقمند شود.
سلام
واقعا هم خوب خواندن مهم است...
حرف از زیست شناسی شد، توی دبیرستان رشتهام زیست شناسی بود، اما سال دوم زیست گیاهی تجدید شدم و زیست جانوری با 10 ناپلئونی پاس شد. سال سوم زیست گیاهی 7 شدم و با پارتی به 10 رسید. پیش دانشگاهی زیست را افتضاح امتحان دادم و اون موقع تبصره به دادم رسید. این بود تجربهی من از رشتهی تجربی!!! چون هیچ وقت بهش علاقه نداشتم
سلام
تغییر خیلی آهسته رخ می دهد یا شاید هم سریع !
من دبیرستانی که بودم فکر می کردم هیچ علمی غیر از ریاضیات نمی تواند دنیا را توضیح بدهد
بقیه را اصلا داخل علم حساب نمی کردم
خوب خواندن مهم است چی خواندن و چطور خواندن هم همین طور
سلام
من که جلوی زبانم را نتوانسته ام بگیرم و گفته ام که هیچکدام پول ندارد!! اما اضافه کرده ام چه قدر آدمی که عاشق کارش باشد لذت می برد و به چه عمقی زندگی می کند
سلام
اون رو که گفتن نمی خواد خودش از وضع مامان و باباش می بینه دیگه !
بیشتر وقتا منم مجبورم بزنم به عمق
سلام.
باز آدرست که عوض شد!
اگه اشتباه نکنم، پسرک دیماهیه. نگران نباش. راهش رو پیدا میکنه. کمالطلبه و سرش به سنگ بخوره، راه و چاه دستش میاد.
سلام
آره نمی دانم چرا گیر می کنم به سوراخای الک !
نه اون که دی ماهیه خودمم ! حالا مگه واقعا تاثیر داره ؟
سلام ولی من جلوی زبانم را نمیگیرم که بگویم:
خیلی بدی فرزانه، نگرانت بودم جواب ایمیل ندادی، خیلی بدی
اما دیدی که میابمت
سلام
لطفا راضیه جان لطفاً
چی شده ؟ کی بوده ؟ ایمیل کجا بوده ؟ من ندیده ام
ای جان!!!!
نگران نباش. من فکر می کنم خودش راه رو نشان خواهد داد( یا داده). فقط خوب نگاه کنید.
نگران ؟ راستش بیشتر نگران خودمم
خب با این اوصاف او دیگر دارد از پسرک بودن پا فراتر می نهد و به پسر بودن می رسد !
پسر من دیشب می گفت می خواد پلیس مخفی بشه !
آره راس میگی الی جان نکته خوبی را گفتی
باید به اینم حواسم باشه
پلیس مخفی ؟ واقعا برایت آرزوی صبر می کنم
چقدر دنبال اینجا گشتم ! اقتضای سنش هست
لطف داری آنا... نمی دانم من که این همه پرش نداشته ام اون موقع ها
طبیعیه.. عطش دانش داره. بهتر از اینکه بگی خوب بخون بهتره بگی با دلت بخون! به نظر من رضایت قلبی برای موفقیت ادم در هر زمینه ای مهمه.. من خوب میخوندم ولی چون با دل نمیخوندم موفق نبودم.
عطش داره نه فقط دانش عطش قدرت پول و خیلی چیزا ... نه خوب خوندن بدون دل نمی شود رها
خوب خوندن یعنی با تمام دل و جان خواندن
نمیشه خوب خوند ولی بی دل خوند
افق های پسرک شما از افق های انسان های به ظاهر بزرگی که تا کنون پیرامون خودم دیده ام بسیار وسیع تر است.نگران نباش با این ذهنی که او دارد خودش یک روز متوجه می شود که اصلآ بحث دانشگاه و شغل و ثروت نیست و تنها چیزی که مهم است زندگی است و او یک روز به این حقیقت تلخ پی می برد که در اینجا از تنها چیزی که خبری نیست زندگی است.زمانی که به این حقیقت پی برد دو راه دارد،یا می ماند و خودش را با دانشگاه و شغل و ازدواج و فرزند و کسب درآمد مشغول میکند و یا میرود تا با تمام وجود زندگی را تجربه کند.یادت باشد در آن روز احساسات مادری بر تو غلبه نکند. فیلم سینما پارادیزو را یادت می آید؟در سکانسی از فیلم وقتی آپاراتچی پیر سینما آن پسر را همراهی میکند تا از روستا برود، به او میگوید:برو و پشت سرت را هم نگاه نکن،اینجا از زندگی خبری نیست.
نه ... من اغراق نمی کنم این ها فقط افق های یه نوجوان است
اون زندگی را با نگاه خودش معنی می کنه
زندگی یعنی این که قدرت داشته باشه آزادی داشته باشه هر چیزی را می خواد انتخاب کنه
مراقبم
مراقب احساسات مادری
سلام،
مهم نیست چه می خواهدبخواند، مهم آن است که خوب بخواند. ممکن است چند بار مسیر عوض کند. اجازه دهید راهش را پیدا کند. ببخشید من این طور فکر می کنم.
چه قدر خوب. ما که درس می خواندیم می گفتند از فلان معدل به بالا بروند فلان رشته بعدیها بروند فلان رشته و ... نمی دانم فقط من گیج بودم که به عاقبتش فکر نکردم یا آن طور که حدس می زنم بیشتر هم دوره ای ها مثل من بودند. از مدرکم بعد از ده سال پنج ماه استفاده کرده ام. هرچند مشکلات دیگر هم در این اثر گذاشته اند اما بعد دانشگاه تازه فهمیدم رشته ام را دوست ندارم و اگر هیچ مشکلی دیگری نبود هم این رشته را دوست نداشتم.
سلام.
بهتره باهاش خرف هم بزنی. ضرر نداره.