- مردی که پنچریهای کوچیک نداره شاید یه پنچری بزرگ داشته باشه به این آسونیها بهش اعتماد نکن. تو همون موقعی که شوهرت گیاهخوار شد باید بهش شک میکردی نه اینکه وایستی آشپزیکنی و خودتم گیاهخوار بشی.
اینجور آدما که میخوان زیادی خوب باشن خیلی خظرناکن. اونا از آدم بودن خودشون خجالت میکشن، از دندون نیش خودشون شرمندهان. من شنیدم اونجا مردایی هستند که فمینیستن؟
- بله زیادن بابا جون
- زیادن؟ مرد فمینیست چظوری میشه؟ یه چیزی مثل کچل موفرفری... اونا زیادی نازنین شدن. نمیخوان آدم باشن. میخوان فرشته باشن اما معمولاً کارشون به جنایت میکشه. چون فرشته نمیتونه وسط آدما باشه. اصلاً از آدم بدش میاد.
پ.ن:بخشی از دیالوگ درخشان پرویز دیوانبیگی در فیلم بسیار متوسط آذر، پرویز، شهدخت و دیگران
حرف اصلی ش درسته ولی مثالها نامناسب هستند؛ اینکه یه مرد فمینیست یا یه انسان گیاهخوار داره خلاف طبع انسانی ش رفتار میکنه، اشتباهه به نظرم. "به دیگران ستم نمیکنیم فقط به این دلیل که نمیخوایم آدم بدی باشیم"!!
خوب بود اشاره ای می کردید که حرف اصلی چی هست به نظرتون؟
حالا نظر خودتون چیه؟
خیلی زرنگید خانم دکتر![](http://www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
به نظرم از انسانی که دارد به نوعی غرایزش را انکار می کند باید دوری کرد.
نظر خودتون چیه؟..../نه،موافق این نیستم...یک مقدار کلی گویی هست...
در حد یک دیالوگ که کلی گویی نیست. چند تا مثال هم هست... کاش ادامه می دادید
من فکر کنم بانو فقط میخواهد ببیند نظر ما چیست؟
موقعیتی را فرض کنید که یک مرد میخواهد اخلاقمدارانه رفتار کند اما زن این را دال بر ضعف مرد می گیرد و با همین دست آویز میخواهد در هر مساله ای خودش را به اثبات برساند و حتی امیال خود را نحمیل کند آنگاه چه؟
در واقع می خواهم اطراف موضوع اخلاق بحث کنیم. این که معیارهای اخلاقی ضعف یا قوت انگاشته بشوند می تواند ناشی از نسبی بودن اخلاق باشد. در مثال شما باید به اخلاقیات مرد رجوع کرد و فهمید که چه باید کرد
یاد این ضرب المثل عوامانه افتادم: از اون نترس که های و هو داره از اون بترس که سر به تو داره
فکر نمی کنم این دیالوگ در مورد اخلاق ( به معنای ethics ) باشه
بیشتر در مورد قضاوته
آره یه طوری نزدیک است. البته قضاوت هم باید بر مبنای اصولی صورت بگیرد که آن اصول می توانند اخلاقیات باشند راستی شما که فیلم بین حرفه ای هستید می خواهم بپرسم این دیالوگ توجهتون را جلب کرده بود؟
"اى گروه مردم از زنهاى خود أطاعت نکنید، آنها را أمین کار خود قرار ندهید، معیشت خود را به آنها مسپارید، ما آنها را بدون تقوا یافتیم، در هنگام حاجت به افراط و تفریط مى گرایند، در شهوت صبر ندارند، هنگامى که به پیرى مى رسند خودبین مى شوند، به کم غناعت ندارند، بدى را در نظر دارند، خوبى را فراموش مى کنند، در تهمت زنى بى باکند، دائم در طغیان و سرکشى هستند، آنها عامل شیطان هستند."
ملا محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، جلد ١٠٣، برگ ٢٢٨
دریاهایی از نورها
درود بر شما
خرسندم از این که هنور می نویسید و در فضای وب منتشر می کنید. مطلع نبودم که هستید. به هر حال سپاس
با ین نوشته سازگار نیستم. نوعی شک بی دلیل و بی اعتمادی غیر اخلاقی را دامن می زند. برچسب زدن، ان هم به نحو شعاری، دردی را درمان نمی کند. فارغ از این که معنای فمنیسم هم معلوم نیست. مراد از فمنیسم چیست؟ کدام معنا از فمنیسم؟ در این گونه نوشته ها، نوعی تقابل و تضاد تصنعی به نمایش گذاشته می شود.
سلام
اختیاردارید البته چیزی ننوشته ام. این یک نقل قول از دیالوگهای یک فیلم است. گویا فیلمنامه بر اساس رمانی از خانم مرجان شیرمحمدی نوشته شده است.
به نظرم شک دلیل نمی خواهد بیشتر شک نکردن است که دلیل می خواهد. این جا هم فمینیسم مهم نیست. محور بحث آدمهایی هستند که می خواهند زیادی خوب و اخلاقی باشند.
سلام
در اینجا، مراد از «اخلاق» چیست؟ وقتی از «اصول اخلاقی» سخن می گویید، عموماً کدام گزاره ها را در مد نظر دارید؟ اگر منظور، همان مفهوم متعارفی باشد که در تداول عامه فهم می شود، آیا التزام تام و تمام به ضوابط اخلاقی، لزوماً دلالت بر نوعی بیماری یا متعادل نبودن یا خطرناک بودن شخص ملتزم می نماید؟
آیا کسانی که می خواهند آدم هایی «خیلی خوب و نازنین» باشند، از آدم بودن خودشان خجالت می کشند و به نوعی، دارند غرایز خود را انکار می کنند؟ حرف غریبی ست! گمان نمی کنم غالباً این طور باشند. ضمن اینکه در اینجا، حدود پیروی از غرایز نیز باید روشن شود و این که حد یقف آن کجاست...
آیا اخلاق، نسبی است؟ «نسبی بودن اخلاق» دقیقاً به چه معناست؟
ما حتی الامکان نباید در مورد دیگران قضاوت اخلاقی کنیم، اما آیا نسبت به نفس اعمال و کردار (و نه فاعل آنها) نیز نمی توان داوری نمود؟ آیا اصلاً افعال خوب و بد، در عالم خارج وجود دارد، یا اینکه همه چیز ذهنی است؟
چرا باید دید ما نسبت به «شخص گیاهخوار و یا مرد فمینیست»، همراه با سوء ظن باشد؟
البته این را می شود فهمید که افرادی که دغدغۀ سختگیری و کمال گرایی اخلاقی دارند و عرصه را بر خویشتن بسیار تنگ می کنند، همواره در معرض این خطر هستند که در دام «تعمیم اصول خود به دیگران» بیفتند و دستخوش این توهم بشوند که همگان می باید به مانند آنها بیندیشند و عمل کنند؛ اما مسأله این جاست که این گونه افراد غیرنرمال، مگر چند درصد اخلاق گرایان را تشکیل می دهند؟ و آیا به واسطۀ وجود چنین افرادی، می شود کل پروژۀ اخلاق مداری را زیر سؤال برد؟
سلام
سوالاتی که طرح کرده اید دعوت به یک بحث آکادمیک است.
ببینید مهم نیست چه تعریفی از اصول اخلاقی مد نظر باشد! مهم این است که فرد میخواهد به پشتوانه یکسری اصول تعریف شده به نام اصول اخلاقی خودش را در جایگاه فراانسانی بنشاند. این آدم ها هستند که از انسان بودن خودشان شرمنده اند. به نظرم اینجا روی نسبی بودن و نبودن اخلاق بحث نکنیم چون ما را از موضوع دور می کند. اصل و محوری که مورد نظر من بوده تقریباً همان است که شما در پاراگراف آخر گفته اید.
تصور ذات گرایانه از اصول اخلاقی و اراده معطوف به تعمیم آن و داوری کردن درباره افراد دیگر.
شواهد می گویند درصد بالایی از اخلاق گرایان که نه متظاهران متعصب به اخلاق چنین بوده اند و اخلاق مداری آنان وسیله ای برای کسب مشروعیت و قدرت شده و در نهایت به تمامیت خواهی و سرکوب دگر اندیشان منجر شده است.
البته پرسشی که در اینجا طرح می شود ماندن در سطح غرایز را توصیه نمی کند در برداشت من اینجا اصلا توصیه ای در کار نیست فقط یک پرسش در این باب شده که عقل حسابگر انسان متعصب به اخلاق در مقابل داده اش چه ستانده ای دارد؟ آیا با چنین نقدی کل پروژه اخلاق مداری زیر سؤال می رود؟ مستحضرید که نقد با نفی چه تفاوت هایی دارد
سلام
این مطلب به نظر من اشاره ای دارد به انسان هایی که در قالب ابر انسان میخواهند از دیگران متمایز شوند و شأنی به مراتب بالاتر در ذهن اطرافیان اشغال کنند.بر آنها باد تازیانه تحقیر نیچه: «اخلاق میراث بردگان است»
سلام
موافقم
در باب همین غریزه بذارید من مشاهده هفته پیشم را بگویم. هفته پیش یعنی در همین فصل بهار که فصلی است برای فوران غرایز.
داشتم در کوچه های اطراف محل کارم پیاده روی می کردم که خنده های بلند چند پسربچه ده یازده ساله توجهم را جلب کرد. یک گربه گربه ی جثه کوچک تر را دنبال می کرد و بعدش به او رسید و...
گربه جثه کوچک می خواست فرار کنه زورش نمی رسید. من دیگه روانشناسی گربه بلد نیستم بدانم ناز می کرد یا واقعا راضی نبود! (تشخیص این امر را باید به دادگاه های ایتالیا واگذاریم! حکم هایی در این زمینه ها می دهند که روی حکم در فیلم مستانه را هم سفید می کند!)
از دنیای حیوانات بگذریم و به دنیای انسان ها باز گردیم! اون هم دنیای پسربچه های "معصوم". از دیدن این صحنه خیلی کیف می کردند و لذت می بردند! اصلا آن قدر شاد بودند که توصیفش خارج از حد هست.
من هم یاد این دیالوگ افتادم و با خودم فکر کردم اینها که بزرگ بشوند احتمالا به علت کمبود روی در غذای روزانه -که آن هم به علت استفاده از کودهای نیترات دار در کشاورزی است- طاس می شوند اما گمان نمی کنم از اینها کچل موفرفری از آب در بیاید!
من این فیلم را ندیدم
اما تعریف از اخلاق خیلی راهگشاست
پیشنهاد می کنم تفاوت های واژه morality , ethics بازخوانی شود چرا که متاسفانه در ترجمه هردو به اخلاق برگردانده شده و باعث خلط مفاهیم شده اند
هرچند در حالت کلی قضاوت را هم می توان عملی در حیطه اخلاقیات گنجاند اما همان اخلاق توصیه به عدم قضاوت دیگری می کند.
جدی؟
به نظرم اتفاقاً اینجا تفاوت بین اتیک و مورالیتی اهمیت ندارد. اخلاق را چه به مفهوم اجتماعی و شهروندی اش بگیریم چه به مفهوم اخلاق تعالی دهنده روح و نفس هر دو می توانند دستاویز انسان برای برتری جویی قرار بگیرد. و این همان وجه خطرناک آن است که منجر به قضاوت و داوری و خود برتر بینی هم می شود.
حتی احتمال دارد از این لحاظ جنبه خطرناک مورالیتی بیشتر باشد.
توضیح خوبی بود، ممنونم.
لطفاً اگر ممکن است، درخصوص این بخش از پاسختان: «اینجا فقط یک پرسش در این باب شده که عقل حسابگر انسان متعصب به اخلاق در مقابل داده اش چه ستانده ای دارد؟»، شرح بیشتری بدهید که منظور از «داده و ستانده» چیست؟
اینکه پنچری کوچک بهتر از پنچری بزرگه، اینکه فقط آدم باشیم لازم نیست فرشته باشیم درسته.ولی:
1. "فمینیست نبودن" یه پنچری بزرگ محسوب میشه. ستم کردن به دیگران با این استدلال که "من نمیتونم فرشته باشم" قابل قبول نیست.(درغیراینصورت مشخصه که چی پیش میاد)
2. آیا ستم کردن ذاتی انسان است و محبت کردن ذاتی فرشته؟وقتی ستم میکنیم، طبع انسانی مان است ولی وقتی محبت میکنیم ،به زور، خلاف طبعمان رفتار کردیم؟
3.گیاهخوار بودن لزوما تلاشی برای خوب بودن نیست.(بی علاقگی به گوشت، تلاش برای حفظ سلامتی) . دیدن ِ فقط یک دلیل برای یک کار واحد،ختم میشود به استدلالهایی شبیه این:"تو باید حجابت رو رعایت کنی چون نماز میخونی"
فیلم فوق ِ مزخرفی بود ولی تا اونجا که به بحث مربوط میشه محتوای نیمه ی دومش(که واقعا نمیدونم چه ربطی به نیمه ی اولش داشت!) براساس دو تا اشتباه بود:1. گوشت خوردن، اعتقاد به نابرابری جنسیتی و گرایش به جنس مخالف جزء غرائز قطعی و تغییر ناپذیر انسانهاست.2. کسیکه خلافِ دوتای اول عمل کند فقط یک دلیل برای کارش داشته:"میخواسته ،به زور، آدم خوبی باشد" و کسیکه خلاف مورد سوم عمل کند،"آزادی داره از توو حلقومش میزنه بیرون!"
هر چند من با برداشت شما از تفاوت morality , ethics همراه نیستم .
اما همچنان معتقدم ما با استریو تایپ ها و باورهای عامه اجازه قضاوت دیگران و مهم تر حکم صادر کردن برای عده زیادی از مردم را نداریم.
سلام
دیالوگ خوبیه و حتا شاید در متن قصه و فیلم درخشان هم باشد. حتا این بخش که هرکسی ادعای پیادهسازی یک فرشته در قالب انسان را داشته باشد معمولن کارش به خلق یک هیولا منتهی میشود را هم میتوان قابل تامل یافت. از اون قضاوت قضاقورتکی و فلهای که خاص ما ایرانیهاست (البته توجه داشته باشید من فقط ایرانیها را دیده ام و چون ایرانی هم هستم دقیقن به همین نحو قضاوت میکنم!!) و در این دیالوگ و از پشت تلفن (احتمالن با عنایت به شرایط محیطی و تجارب شخصی که محتملاً میتواند به واقع هم نزدیک باشد و گاه هم نباشد) حکم صادر میکند که بگذریم یکجور خودبسندگی و خودبرتربینی و کمی هم بوی تقدیرگرایی از لابلای گفتار شخص اینور آبی به مشام میاید که البته همگی با هم و در کنار هم چندان غریبه نیست.
به ف
برای چی می گویید فیلم "فوق مزخرف" بود. در سطح سینمای کیارستمی یا اصغرفرهادی یا بهمن فرمان آرا نبود. اما فوق مزخرف خواندنش هم بی انصافی است.
شخصا این فیلم را به دو سه فیلم اخیر داریوش مهرجویی و فیلم های کیمیایی ترجیح می دهم.
"نوشتن با دوربین" که مصاحبه ای است با ابراهیم گلستان خواندنی است. صراحت لهجه گلستان که معروف است . با هویدا زمانی که نخست وزیر بوده کاملا درشت حرف می زده. اما همین گلستان به این راحتی به خودش اجازه نمی دهد فیلمی را فوق مزخرف بخواند. می گفت منتقدین ایرانی سینما که همین طوری فیلم ها را به باد نکوهش می گیرند اصلا نمی دانند برای ساخته شدن ضعیف ترین فیلمفارسی ها چه میزان زحمت کشیده شده. چه قدر خاک صحنه خورده شده.
فرزانه جون! اگر این کتاب را نخوانده اید خواندن آن را توصیه می کنم
اتفاقا قسمت دوم و اول فیلم به طرز هنرمندانه و معنی داری به هم ربط داشتند. می خواست مقایسه ای بکند بین مسایل متعارف خانواده طبقه متوسط مقیم ایران با تیپ مسایلی که ممکن هست دختر آن خانواده در محیطی دیگر تجربه کند.
این دو وقتی کنار هم نمایش داده می شدند معنادار می شدند. یعنی انتظار می رفت بیننده مقایسه ای بکند. البته در مورد تصویر خارج خیلی گزیده عمل کرده بود که به نتیجه مطلوبش برسد. اما در مجموع جالب بود. دست کم روحیات دختر و مادر را خوب تصویر کرده بود.
نتیجه گیری اش حالا هرچه بود باعث شده همین بحث در این وبلاگ شکل بگیرد. این کم چیزی نیست.
سلام،
من از آدم هایی که تلاش می کنند خیلی خوب باشند، خیلی صمیمی باشند، خیلی مومن باشند، کاسه داغ تر از آش باشند، خیلی .... باشند بقول معروف جانماز آب می کشند می ترسم.
تک تک این مفاهیم جای بحث جدی و فلسفی دارند...مثال ها همیشه کافی نیستند...
سلام.
فیلم رو ندیدم.
اما واقعا ارتباط بین جملهها رو متوجه نمیشم. گیاهخواری چه ربطی به فمینیسم مردها داره؟
دیالوگ آشفته و درهمی بود، هرچند قابل بحثه