در میان شبکههای اجتماعی پر از یادداشت و چالش و کمپین و سلفی و لایک، وبلاگستان به گورستانی میماند که هیاهوی اطراف در سکوت آن میپیچد و آن را متروکهتر از آنچه هست نشان میدهد. انگار مدتهاست کسی اینجا دانهای نمیکارد و آبی نمیافشاند. این هیاهوی دورادور اضطراب کسانی را که هنوز اینجا پرسه میزنند احتمالاً بیشتر میکند. ترس و نگرانی از خلاً خوراک ذهنی و خبری و عقب ماندن از مصرف محتوایی که آنجا در شبکههای اجتماعی تولید میشود. خبر و عکس و اسرار مگو و نقد و تحلیل و جوک و فحاشی و چالش و ... هر چه هست هر چه کوتاه تر و مختصرتر و متفاوتتر و با تعداد بیشتر بهتر ... هر چه باشد با هر محتوایی را میتوان در پوششی از همنوعی و انسان دوستی و محبت و کمک به نیازمندان و مثبت اندیشی و روشنفکری و ژرف نگریستن پیچید و خود را موجه و مقبول کرد.
به نظر میرسد اهالی دنیای مجازی صفحات و استریم ها را بالا و پایین می روند تصاویر را میبینند و متنهای کوتاه را میخوانند و از طولانیها میگذرند چون متن به فکر کردن وا میدارد و فکر کردن یعنی درنگ، یعنی ماندن و لحظه ای توقف و تنها شدن. پس باید با مصرف بیشتر و بیشتر ترس و اضطراب را سرکوب کرد و به امنیت خاطری موقتی دست یافت. همین فکر کردن و فعالیت درونی ممکن است به مثابهی خطری باشد که فرد را از مصرف افکار دیگران باز میدارد و شاید به اندیشه وادار کند. پس در این دنیا برای اینکه بهنجار و ارزشمند و دارای هویت باشی باید مصرف کنی و از سوی دیگران تأیید شوی. باید آزادی و تنهایی فعالانه خود را فدا کنی و به قطعه کوچکی از یک ماشین بزرگ تبدیل شوی و طوری شود که نیروی آن ماشین لایک زنی و فالوورها نباشد اثری از تو هم نباشد.
شاید به نظر برسد این شبکهها هرقدر باعث سطحی شدن و مصرف گراتر شدن افراد شدهاند همانقدر باعث سرعتگرفتن و افزایش روابط و گسترده شدن افق دید انسانها شدهاند. ولی به هرحال باید پذیرفت که همان مصرفگرایی و سطحی بودن و سریع و کوتاه خواندن در مورد روابط انسانی هم حاکم شده است. افراد زودتر علاقمند و زودتر خسته میشوند و به دور میاندازند. از این شبکه به آن شبکه میروند هویتها و پیجهای مجازی و موازی میسازند و ... بالاخره اینکه برخلاف تصور اولیه من شبکههای اجتماعی حتی باعث ورود فرد به شبکه ذهنی منتقدانش هم نمیشود. ورودی که به قول دکتر سریع القلم از ویژگیهای ضروری انسان مدنی است.
افراد با افکار و عقاید و سابقههای ذهنی گوناگون لینکهای خاصی را دنبال میکنند و رودررویی فیزیکی به پرفورمنس مجازی آن تبدیل می شود. تحقیقی که یک دانشمند تحلیل اطلاعات به نام گیلاد لوتان انجام داد، نشان میدهد که شتابزدگی و حرکتهای تکانهای توده مردم در فضای مجازی هم جو غالب است. وی حتی با ساختن نموداری از اکانتهای موافق و مخالف یک موضوع مثل جنگ غزه و اسرائیل در توئیتر نشان داد که نزدیکی و ارتباطی هم بین طرفین در این شبکهها ایجاد نمیشود. بیشتر گفتگوها به منظور جلب هواداران و اثبات حقانیت موضع و یا تأکید بر آن صورت میگیرد. با این همه توئیت طرفین موضوع مورد مناقشه هم چنان به صورت تودههای جدا از یکدیگر باقی میمانند پس اگر چه این شبکهها به رسانههایی آزاد و مصادره نشدنی شبیهاند، محدودیتهای گفتگو هم چنان وجود دارد و گفتگو به شکل آرمانی آن نزدیک هم نمیشود.
اما در مورد وبلاگ اوضاع حداقل کمی متفاوت است. فرد با نوشتن در وبلاگ مدام یاد میگیرد که اندیشهاش را منسجم کند و چیزی خلق کند و در برابر دیگران اظهارنظر (نه فقط لایک حمایت کننده )کند و از اندیشه خود دفاع کند و درعین حال از حضور دیگران هم بیاموزد. اینجا گفتگوها درونیتر و واقعیترند. در برابر توهین و فضای خشونت آمیز هم یا باید تسلیم شد و کارزار نوشتن در فضای وبلاگی را ترک کرد یا ماند و مبارزه کرد و آستانه مقاومت و تحمل را بالاتر برد که چنین ماندنی در زندگی فیزیکی هم تأثیر مثبتی دارد.
از نظر من بودن در وبلاگستان آزادانهتر است چون مخاطبان انتخاب شده نیستند و ورود برای عموم آزاد است هرکس میتواند وبلاگ را بخواند و اگرکامنتی نگذارد نویسنده حتی متوجه ورود او نخواهد شد و بالاخره چون، نوشتن بهتر از دیگر فعالیتها می تواند به هویت انسان عینیت ببخشد و چون امکان عینی شدن هویتهای سرکوب شده و لایههای زیرین و بدون صدای جامعه با وبلاگ نویسی بیشتر است.
شاید بتوان نتیجه گرفت که انتقال وقت گذرانی افراد از وبلاگ به فیس بوک و دیگر شبکههای اجتماعی به نوعی همان رعایت نقشهای اجتماعی است که افراد در دنیای فیزیکی مجبور به اجرایشان هستند.
پس بقول شمس لنگرودی با خود گفتگو کن همچون چشمهای ... رود ادامهی راه توست...
سلام
جدای از نقصان ها و کاستی ها و یا احیاناً مضراتی که «شبکه های اجتماعی» می توانند در بر داشته باشند -و شما به نیکی، برخی موارد آن را برشمردید- اما مثلا در همین فیس بوک، می توان صفحاتی را یافت که از «سطحی بودن» به دور مانده و به صورت عمیق تری به مسائل پرداخته و مخاطبان خود را به تفکر و تأمل بیشتری برمی انگیزند.
یکی از محاسن و مزایای شبکه های اجتماعی، عمومیت و فراگیرتر بودن افراد و در نتیجه، گستردگی بیشتر مباحثات و تضارب آراء، و همچنین آزاد و نامحدود بودن فضا برای دیالوگ و اظهارنظر و تبادل اندیشه هاست. شاید بسیاری از گفت و گوها در نگاه اول، واجد محدودیت ها و دارای فاصله از شکل آرمانی اش به نظر برسد، ولی به گمان من در بلند مدت، تا حدودی به تأثیرگذاری بر یکدیگر و تحولات مثبتی منجر می گردد هرچند این روند، به کندی و دشواری صورت پذیرد...
***
در اینجا لازم می دانم از صاحب فرزانه و فرهیختۀ این وبلاگ که دنیای زیبایی را برساخته و کامنت دانی خانۀ خود را باز گذاشته و آن را محدود نکرده (که خود، نشانگر سعۀ صدر و شکیبایی و رواداری ایشان، و البته ارزش و احترام قائل شدن برای نظرات دیگران است) و نیز برای اینکه آدمیست اهل تحقیق و بحث و به دور از غرور و خودبزرگ بینی (که خود، حاکی از بزرگی و بزرگواری اوست)، تشکر کنم و عرض کنم که پایبندی به چنین خصوصیات ارزشمندی در فضای استبداد زدۀ جامعه، حقیقتاً قابل احترام و قدردانیست...
سلام
آنچه که من گفته ام نقص و یا مضرات شبکه های اجتماعی نیست. خصلت و ویژگی آن است. شبکه اجتماعی کارکرد خودش را دارد و حرف من این است که نمی تواند جایگزین وبلاگ شود.
ممنون
سلام بر فرزانه
ورودی های فیس بوک الزاما وبلاگ نویس و اهل مطالعه نیستند. به نظرم کاربران فیس بوک بیشتر از اینکه مهاجران وبلاگ نویس باشند اس ام اس بازان مزخرف گو! بوده اند و کوچ اینها به فیس بوک از نظر من اتفاق خوشایندی است.
قرار نیست که همه اهل مطالعه و تعمق باشند! اما می توان در کوتاه نوشت ها و عکس های فیس بوک حاصل اندیشه های ناب را به صورت mp3 مشاهده کرد البته گاهی!
در مجموع به نظرم آن انبوه افراد که تا دیروز اس ام اس ها میانشان می چرخید و حالا در فیس بوک می چرخند رفتار همه را در قالب entertainment می توان دسته بندی کرد و اینکه بتوان در اندیشه های ناب را در قالب های مختصر و مفید به مخاطب رساند هنر بزرگی است هر چند که کوتاه و خلاصه کردن ها از اصل می کاهد ولی از هیچ بهتر است.
در مجموع فیس بوکی شدن به نظرم اتفاق خجسته ایست!
معرفت شناسی تکاملی تبیین های جالبی از این رویداد به دست می دهد.
سلام عیسی
البته که نیستند. ورودی های وبلاگ هم لزوماً نیستند و برای مثلاً شکافت هسته اتم وارد وبلاگ نمی شوند. دنبال حقیقت هم نیستند مگه تو وبلاگ همه دنبال امور انتزاعی اند ؟مگه من هستم؟ کدام حقیقت اصلاً ؟
اتفاقاً من می گویم آنجا برآیند افکار و نظرات نیست چون افراد محتوایی تولید نمی کنند . منظورم از محتوا یک مقاله علمی پژوهشی یا یه رساله ! نیست محتوا می تونه چند کلمه نوشته باشه . ولی عکس سلفی و جک محتوای تولیدی نیست بیشتر مصرف است تا تولید.
دقت کن من حکمی درباره همه نداده ام از نظر خودم ویژگی های شبکه اجتماعی و وبلاگ را نوشته ام.
این نوشته من به این معنی نیست که برم هر چی صفحه دارم دی اکتیو کنم و برم توی غار به این معنی است که از هر چیزی به اندازه قابلیتش انتظار داشته باشیم
معرفت شناسی تکاملی چی ؟ مثلاً فیس بوک تکامل یافته ی وبلاگ است به نظرت؟
البته مستحضر هم هستید که مردم می خواهند زندگی کنند آنهم واقعی و حال ور رفتن با امور انتزاعی هم ندارند. در فیس بوک هم دنبال حقیقت نیستند و حتی گفتگو. بلکه دنبال وقت گذارانی و سرگرمی اند و یا حمایت و اعلام انزجار ....
اما گویا روشنفکران دنبال این هستند که همه دنبال حقیقت (که به تعبیر خودشان نسبی است) راه بیافتند و کار و زندگی شان را تعطیل کنند و چون آنان پرچم دار راستی و حقیقت های ناب باشند (و چقدر هم هستند!)
من هیچ علاقه و حتی صفحه ای به/در فیس بوک ندارم ولی فیس بوک را دوست دارم چون کنترل در ان کم است و برآیند افکار و نظرات افراد است (حتی اگر اصیل نباشند) افرادی که الزاما دنبال حقیقت و گفتگو نبستند و لزومی هم ندارد که باشند .....
راستشو بخوای خیلی بود ، حس خوندنم نبود
خوبه که راست گفته اید
سلام فرزانه. دلم تنگ شده بود برای اینجا.
متن قشنگی نوشتی، راستش رو بخوای من هم گاهی دلم میخواد با این متمایز کردنهای ظاهری، از این حرفهای قشنگ بزنم.
اما به نظرم، محدودیتها و یا عدم تفاهم ها و... ربطی به فلان شبکه و بهمان وبلاگستان و یا حتی حضور نداره.
ارتباط اگه بخواد شکل بگیره، تو اسکایپ و وایبر و فیس بوک هم شکل میگیره، و اگه نخواد و نتونه شکل بگیره، حتی با کنار هم خوابیدن هم شکل نمیگیره.
به نظرم بهتره این حرفهای قشنگ و فریبنده رو کنار بذاریم، و خیلی اساسی تر به این فکر کنیم که به قول فروغ چرا، "چراغهای رابطه تاریکند؟"
سلام ققنوس عزیز
ولی هدفم زدن حرفای قشنگ نیست. از عدم تفاهم و محدودیت هم نگفته ام. من حرف دیگری زده ام اینجا.
تو فرض گرفته ای هدف از حضور، ارتباط است؟
به قول من اصلاً چراغهای رابطه چرا باید روشن باشند؟
عالی بود. با موبایلم و نمیتونم نظر درست بذارم ولی برمیگردم
رها باش :)
سلام.
نوع ارتباط مجازی توی وبلاگ و اف.بی متفاوته. میشه گفت که اف.بی ادامهی تکاملیافتهی گودره که حتا از خبرگزاریها هم سریعتر عمل میکنه. اینکه به خودی خود همچین رسانهای هست عالیه. حالا ممکنه من نوعی نخوام براش وقت بذارم یا اصلا صفحهای داشته باشم. فرقی به حال اصل قضیه نداره. درسته، حواشی و جوگرفتن زیاد داره، اما مهمه که فیلتر شده.
دیشب مطلبی از سایت سیبستان خووندم در همین مورد. وبلاگ رو با کتاب و مقاله مقایسه کرده بود و اف.بی رو با روزنامه. خب ایرادی هم نداره. هر رسانهای نقش خودش رو داره و حق انتخاب هم هست. مهم اینه که اطلاعرسونی و سرگرمی دیگه جداییناپذیره.
نوشته باید لذتبخش باشه و خبر هرچی کوتاهتر بهتر. فیسبوک لب کلام رو میگه و خلاص. و تحلیلش رو باید جای دیگه ببینی.
روزنامه، کتاب، وبلاگ و مقاله تا اطلاع ثانوی منسوخ نمیشن. با مواردی که در مورد وبلاگ نوشتی موافقم.
سلام
با تحلیل تو کاملاً موافقم
سطح....عمق.....
بسیاری از ما گمان میکنیم که در عمق سیر میکنیم. بیایید مثال ساده ای را مرور کنیم: انسانی سطحی و ظاهربین وقتی بقصد خرید برای دیدن یک ویلا یا ساختمان میرود٬ بیش از استحکام و موقعیت ملک ٬ این نما و ظاهر شیک بناست که او را میفریبد. بسیاری از ما نیز دقیقا در دریافتهای فکری مان همینگونه عمل میکنیم. سخنان شیک و نوشته شده با ادبیات سلیس و فاخر و مد روز براحتی جذب و متقاعدمان میکند در حالیکه هرگاه سخنی میشنویم که با الفاظ ساده و بی تکلف و گاه با اغلاط تایپی نوشته شده و بویژه حرفی مد روز نیست٬اما سخنی بالذات متقن و محکم است ٬ بی تفاوت از کنارش میگذریم و حتی اغلب در مقابلش جبهه میگیریم.
پس شایسته است در عمق بینش و افکار و نگاه خود تردید و تامل کنیم.
تردید و تامل همیشه ضروری است.
سلام
موافقم که اینجا متروکه تر از آنچه واقعن هست به نظر می رسد، البته کلیت وبلاگستان را می گویم (وگرنه اینجا که چندان اینگونه نیست!) و همین متروکه به نظر رسیدن طبیعتن گاه موجب اضطراب ساکنینش می گردد و البته نه مانند فیلمهای ترسناک!!
سلام
هنوز عمارت های شاهانه و مجللی در وبلاگستان هست
سلام بر فرزانه جان
هیاهوی شبکه های مجازی ،
ناخواسته در شناختن آدمهای حاضر در این معرکه ابزار
خوبی به آدم میده . وقتی هم که از هیاهو خسته میشی میزنی بیرون .
در کل بود یا نبودش چندان فرقی به حال سعادت بشر نمیکنه .
کیفیت رابطه ها رو ما مشخص میکنیم و اون در واقعیت شکل میگره نه در مجاز هر چند که روندش مجازی باقی بمونه .
عامدانه فقط در وبلاگ هستم . و بیشتر در وبلاگ خودم تا وبلاگستان .
وبلاگ، خصوصن" در شرایط متروکه" کنونی دنیای واقعی ساکتی هست که اجازه داده به خودم گوش بدم .
این گوش دادنها به خود ، بی نهایت خوب بود.
تا خودم رو در سکوت پیدا نکنم چطور می تونم در هیاهو نفس بکشم ؟
قرار دادن نوشته هام جلوی دید فقط دو نفر حتا ، که به صدا یا سکوتشان اعتماد دارم در کیفیت اندیشه ام مؤثره .
سلام منیرجان
دنیای ساکتی که اجازه داده به خودت گوش بدی
این یک برداشت فوق العاده از وبلاگستان متروکه است نظرت عالی است منیر
سلام،
بالاخره نمی توان از تاثیرگذاریشان چشم پوشید.
سلام
هرگز نمی شود
درود بر شما
این که چرا بازار فیس بوک داغ است... دلایل متعددی وجود دارد. از میان ان دلایل، این است که لافراد می خواهند دیده شوند. نیاز به توجه و دیده شدن، سبب می گردد که شخص، بودنش را با تعداد لایک ها و .. گره بزند. هر چه بیشتر لایک شود، گویی بیشتر احساس بودن می کند.
اما در وبلاگ اوضاع کمی متفاوت است. در این جا افراد دوست دارند خوانده شوند. ایده و اندیشه اشان خوانده شود. بین دیده شدن و خوانده شدن... البته فرق است
سلام
علاقمندم شما با ذهن مرتب تان تحلیل مفصل تان را در یک مقاله در وبلاگتان بنویسید
خوب تحلیل کرده بودی فضای وبلاگ نویسی فارسی رو. به نظر من شبکه های اجتماعی مثل موبایل و بلوتوث و ماهواره و چت روم یک مد بیشتر نیست و زود از سکه می افته. همون طور که امسال را باید سال بازگشت به وبلاگ نویسی بدانیم
باز گشت که نه ... ولی هر چیزی به جای خودش نیکوست
شبکههای اجتماعی حتی باعث ورود فرد به شبکه ذهنی منتقدانش هم نمیشود.
وبلاگ چطور؟ چقدر باعث شده شما به شبکه ذهنی منتقدانت وارد شوی؟؟؟
خیلی زیاد
سلام بر فرزانه خانم پارسایی
با کلیت نوشته تان موافقم. اما در مجموع نوشتن یا خواندن صرف را امری بسته به شخصیت و زمان هر فرد می دانم. ممکن است کسی چه در وبلاگ و چه در شبکه های اجتماعی خلق کننده باشد یا نباشد. همان طور که ممکن است فقط خواننده ی خاموش وبلاگ ها یا پست های شبکه های اجتماعی باشد یا نباشد.
برای آن دسته که می نویسند، از نظر من تفاوت نوشتن در وبلاگ و ف.ب. تفاوت در مخاطب است. این که خواننده بخواهد شناخته بشود یا خیر.
و در آخر ... چراغ این خانه با شما روشن است. روشن بمانید.
سلام
فضاها که فرق دارد با هم حتی از نظر خلق حتی از نظر مخاطب و حتی از نظر مواجهه مخاطب با متن
با من که روشن باشد تکلیفش با کرام الکاتبین ! است
سلام
گاهی فکر میکنم مقاومت من در وارد شدن به شبکه های اجتماعی ماحصل مقاومت درونی من به تغییر است اما نمونه هایی که گفتید به علاوه اخبار و اطلاعات ناقص و سطحی و بدون پایه و اساس که عمدتا مورد قبول هم قرار میگیرد من رو از دنیای شبکه های اجتماعی دورتر و به وبلاگ نویسی علاقمندتر کرد.
سلام ، روز و روزگار خوش
موضوع جالبی مطرح کردین ، یکی از مزیت های خوب وبلاگ ، ماندگاری و در دسترس بودن تقریبا راحت و دائمی ، نوشته ها و مطالب و اشعار هست ، که میتواند براحتی و به کرات در موارد گوناگون ، مثل ارسال نظر برای سایرین به تناسب موضوع ، بازخوانی نوشته های پیشین ، حتی بعد مدت مدید ، و بازنگری به بینش و نگرش قبلی و ... است .
همانطور که اشاره داشتید ، غالبا کسانی از وب خوانی و وب نویسی دور شده و احیانا سراغ شبکه های اجتماعی دیگر رفته اند ، که در وب نویسی بیشتر کپی کار بوده و توانایی نوشتاری خوبی از خود نشان نداده اند ، تا جایی که من می شناسم و برخورد داشتم .
تعدادی از شبکه های اجتماعی را دیدم و تست کردم ، اما هیچ کدام برای من وب نویسی و وب خوانی نمیشه .
در وب نویسی میتوان از مطالب و نوشته های ارزشمند وبلاگ های دیگر هم استفاده کرد و با لینک به آن خواننده ها را به وب های ارزشمند سوق داد .
به هر روی وضعیت فعلی وب با سال های گذشته اش قابل قیاس نیست و رکود و روی گردانی وب خوانان آشکار هست .
احتمال میدم با گذشت مدتی ، اهل مطالعه ، از اون شبکه های نسبتا موقتی برگردند .