امروز 25 نوامبر روز جهانی میارزه با خشونت علیه زنان بود. واقعیت این است که برخوردهای سطحی و تقویمی به اندازه کافی در فضای مجازی هست و من قصد نداشتم چنین کنم. ولی صبح به محض باز کردن مرورگرم روبان سفید مناسبت امروز را زیر لوگوی گوگل دیدم و دیدم نمی شود همین طوری فقط نگاه کرد... با خودم فکر کردم که خوب اینجا پشت میز کار، چه می شود کرد؟ به یکی دو آقای همکارم گفتم صفحه گوگل را باز کنند. باز کردند و چیزی ندیدند. البته من هم پاسخ خودم را یافتم!
عرض کمتر از نیم ساعت به همه کارمندان زن شرکت زنگ زدم و گفتم امروز برای ناهار سر ساعت 1 بیایند غذا خوری که بتوانیم ناهار را با هم بخوریم. با تعجب علتش را می پرسیدند، سعی کردم کنجکاوترشان کنم، چون فرصت خیلی خوبی بود برای جمع کردن حدود بیست و شش هفت نفر زن ... ظهر حین غذا خوردن از روبان سفید و مناسبت امروز گفتم. تقریباً هیچ کس هیچ چیز نمی دانست و می پرسیدند خوب چی هست؟ اصلاً یعنی چی؟ تقریباً همه فکر می کردند خودشان خشونت را تجربه نکرده اند... ولی وقتی یکی از کارمندان امور مالی مثالی از ادبیات لفظی همکارش زد، سیل خاطره ها و تجربه ها آمد ... حالا تقریباً همه حرف می زدند و روی دست هم بلند می شدند.
دستاورد خوبی بود. وقت ناهار تمام شد و همه برگشتند سرکارشان ولی فکر کنم یک فرقی با قبل ناهارکرده باشند.
درود بر فرزانه ی پارسا
خشونت، خشونت است. چه علیه زنان و چه بالعکس. به نظرم یادآوری تبعیض و مباحثه در موردش مفید باشد؛ هرجا! و چه جایی بهتر از نهار موسم فریاد گرسنگی! فقط می ترسم بعد از گفتگو با خشونت بر این جمع شدن نتاخته باشند و متهم به هیزم ریزی بر خشونت ورزی نشده باشید.
سلام
بله نقد خشونت هم نقد خشونت است. معنای این مناسبت این نیست که هیچ مردی خشونت نمی بیند یا همه مردان نسبت به همه زنان خشونت می ورزند بالشخصه مردان زیادی را می شناسم که تحت خشونت قرار گرفته اند توسط هم جنسان خودشان یا توسط زنان ... زنانی هم هستند که در بکار بردن خشونت علیه زنان دیگر چیزی کم نمی گذارند.
ولی پدیده ای که این روز می خواهد توجه همه را به آن جلب کند خشونت هایی است که به واسطه جنسیت صورت می گیرد که آمار بالایی در مورد زنان دارد.
سلام
خشونت زبانی و رفتاری و .... جهان را تاریک تر از آن چه که هست می کند و زندگی را از آن چه که هست تلخ تر
اما همیشه این پرسش را با خود در میان گذاشته ام و هیچ به پاسخ روشنی نرسیده ام. سوال این است:
با چه معیاری می توان کنشی را خشونت آمیز تلقی کرد؟
آیا رفتار خشن، به منزله ی پدیده ای بیرونی و متمایز از برداشت و معرفت ما است؟ به عبارتی دیگر، اگر شخصی احساس نکرد به او ظلم شده است آیا می توان ما از بیرون و از موضع برتر به او بگوییم تو مورد ظلم واقع شده ای و خودت خبر نداری؟ آیا معیار همه زمانی و همه مکانی برای تشخیص خشونت وجود دارد؟
تقریبا یقین دارم هم اکنون خود شما مواردی را بدیهی و طبیعی فرض می کنید - در حالی که نوه های شما آن را رفتارخشونت و ظلم تلقی خواهند کرد....
بگذارید مثالی انضمامی بزنم. اگر از بانویی که حجاب چادر دارد بپرسید که آیا احساس ظلم و ... می کنید؟ به نظر شما چه جوابی خواهد داد؟ من شک ندارم ان گروهی که خودشان به اختیار چنین حجابی را برگزیده اند حس از دست رفتن حقوق و یا تبعیض و شبیه این را نمی کنند.
شما می توانید به این گروه بگویید شما مورد تبعیض و خشونت و ستم واقع شده اید؟
سلام
جمله آغازین تان را دوست داشتم و در ادامه پرسش مهمی را طرح کرده اید. موضوع خوبی است برای فکر کردن
در واقع خواسته اید که به ریشه ها و تعریف مفاهیم نگاه عمیق تری کنیم که از نظر من هم خیلی لازم است.عجالتاً نظر خودم را می گویم ولی تاکید می کنم که موضوع قابل بحث است و امیدوارم دوستان مشارکت کنند و نظراتشان را بگویند.
بله به نظر من رفتار خشن بیرونی است و متمایز از معرفت ما. ولی نمی توان گفت معیار همه زمانی و همه مکانی برای تشخیص خشونت وجود دارد که البته این موضوعی منفک با موضوع سوال قبل است و بهتر است از آن جدا شود.
تعریف رفتار خشن به تعریف حقوق برمیگردد و اگر کسی به هر دلیلی و به هر عنوانی از حقوق خودش باخبر نبود را نباید از حق خودش محروم کرد. در واقع بی خبری او از حق خودش محرومیتی است که اعمال کردن خشونت را در مورد او توجیه نمی کند. اولویت این است که او از حق و حقوق خودش با خبر شود. از قراردادهای بین انسانها و از حقوق طبیعی خودش.
در مورد تغییر تعریف خشونت در زمانهای مختلف باز هم با تغییر حقوق در زمانهای مختلف مواجهیم. مثلاً ممکن است ملتی در عصری از حق خودشان برای انتخاب حاکم خودشان با خبر نباشند و بتدریج در اثر روابط با سایر ملت ها یا بر اثر رفع نیازهای اولیه شان و بکار گیری بیشتر عقل شان به این حق واقف شوندو آن را مطالبه کنند.
من به حق طبیعی و حق قراردادی اشاره کردم . حق طبیعی فراتر از آیین ها و فرهنگ هاست و به محض انسان بودن به همه تعلق می گیرد ولی حقوق قراردادی ملهم از فرهنگ و رسوم است .
در مورد مثال انضمامی تان پاسخ من این است زن یا مرد فرقی نمی کند حق دارد لباس خودش را انتخاب کند. اگر بانوی چادری با انتخاب و عقاید خودش آگاهانه آن را بسر کرده باشد و هر وقت که نظرش عوض شد توانست لباسش را هم عوض کند، تحت ظلم نیست ولی اگر ناچار به پوشیدن حجاب و چادر شود و انتخاب دیگری اصلا نداشته باشد تحت ظلم است.
خانم فرزانه پارسایی
با سلام و احترام ،
1) ناپلئون بناپارت ، جمله ی بسیار معروفی دارد :
" زن ، با یک دست گهواره ، و با دستی دیگر ، جهان را به حرکت در می آورد ."
2) من امّا ، معتقدم : جامعه ای توسعه یافته است که زنان در کنار و هم دوش با مردان ، در همه ی عرصه های " کار " و " زندگی " ، با درک متقابل ، آرامش ، اعتماد و اطمینان ، پدیده های جامعه را به پیش ببرند.
3) زنده یاد " احمد شاملو " طی صفحات 36 و 37 کتاب " ابراهیم در آتش " شعری دارد تحت عنوان : " ترانه ی تاریک " ، در تابلوی دوّم این شعر چنین آمده است :
کنار پرچین سوخته
دختر
خاموش ایستاده است
و دامن نازکش در باد
تکان می خورد .
خدایا خدایا
دختران نباید خاموش بمانند
هنگامی که مردان
نومید و خسته
پیر می شوند .
سلام
راستش من ترجیح می دهم به جای حرکت جهان و حرکت گهواره کاری کنم که خودم انتخاب کرده ام. از این گزین گویه ها درباره زنان دل خوشی ندارم . یک جور تعیین تکلیف کننده است و به شنونده این احساس را می دهد که می خواهند سر زن را با این نوع جملات شیره بمالند و سرگرمش کنند.
امیدوارم از صراحت من درباره این نقل قول نرنجید نظر خودتان بسیار معقول تر است
سلام،
این کار یعنی پاسخی مناسب به " امتناع رها شدن "
امیدوارم
از بی خبری زنها خسته شدم . این یعنی حالا حالا ها کار داریم .
اما فرزانه خشونت علیه زنان توی ایران به بوم رنگی زشتی بدل شده ... بدل شدنی !
بدون ننه من غریبم اگه بخایم امار بگیریم .اوه ! امار !! کی میخاد آمار بگیره ؟ کدوم سازمان ؟
حالا همینجوری سرانگشتی ..اوضاع مردها هم ترحم برانگیز شده .
مردهایی که به دلایل شخصی میخوان که اخلاقی بمونند و دم بر نمیارند از خشونت زنها علیه خودشون ... البته خشونت نرم !
یک جور چوب هر دوسر طلان طفلی ها ...
فکر میکنم اگر اون انتظار آگاهی رنانه برآورده بشه این مورد بهتر و بیشتر به چشم میخوره ... چهره ی مردان ایرانی که دریده و افسار گسیخته نیستند هم بسیار افسرده و نگران و بی آینده است .
کاش جرات گله داشتند بلکه سوته دلان گرد هم می آمدند و راهی از این چاه میجستند ...
آخیییی یاد چندتایی از مردهای فامیل خودمون افتادم .. حیوونی ها ):
اما اینجا میشه گفت نهادهای فمنیستی برای کمک به زنهای مهاجر هستند . با همه ی مشکلاتی که زنها به هر حال دارند میشه گفت آلمان از بهترین کشورهای مدافع حقوق زنان بوده . و اینقدر این موضوع فرهنگی عمل شده که اصن کیفیت مردها با حس حمایت از زن هماهنگ شده .
اما یک اصل جهان شمول هست که میگه : زن نیاز برطرف کردنیه ! زن خواستنیه ! ، دست نیافتنیه ! لاجرم تجاوز کردنیه ! البته تجاوز در شکلهای متنوع ... نرم و گرم و گوگولی ..
همین جا هم همین پریشب انگشت مردی به دوست برهنه ام در سونای بخار تجازو کرد !
اینجاها! شهر خوب کلن !! دوستم خودش تحت فشار عصبی مراحل سنگین طلاق از شوهرش بود ، حوصله پیگیری این آزار جنسی رو نداشت . فقط جاشو عوض کرد .
....
دیگه شاید نشه از همه زنهای انتظار خودشناسی داشت . انتظار خودآگاهی داشت ! انتظار خودنفروشی داشت !
دیگه باید به همین جمع های بیست و چند نفره ای که یک نفر به دورهمی دعوت شون میکنه امیدوار بود
موفق باشی .
البته بی خبری زن ها وجه مثبتی هم دارد. وجه مثبتش این است که تا حالا نمی دانستند و دانستن احتمالاً کمک می کند تغییر کنند کمک می کند بیشتر بفهمند و به خودشان بیایند.
خشونت علیه مردها هم هست. من که منکرش نیستم خیلی وقت ها از دیدن رفتارهای ابلهانه و لجبازی زن ها که مردها را به ستوه می آورد دل تنگ می شوم. ولی یک فرق هست یعنی در واقع دو تا فرق هست . اولاً آمار می گوید آمار ما که نه آمار سازمانهای بین المللی و جهانی می گوید خشونت علیه زن ها بیشتر و گسترده تر است.
دوماً خشونت علیه زنان بخاطر جنس شان و زن بودنشان است با خشونت و دعوای دو تا آدم مثلاً سر پول و ... فرق دارد. آزار جنسی است یعنی مثلاً بخاطر ضعف جسمی زن ها یا مثلاً بخاطر نبودن قوانین حمایت کننده یا مثلاً بخاطر جذاب و خواستنی بودنشان ...
اصلاً خیلی از این خشونت ها علیه زنان توسط مردان نیست بلکه توسط یک سیستم پیشینی و سنتی مرد سالار است یا حتی توسط زنان دیگر است.
این پدیده اگر جهانی نبود روز جهانی نداشت. کلن و تهران هم ندارد. به نظرم آن جا در اروپا هم زنان به واسطه زن بودنشان تحت خشونت اندمنتها به فرم و شکل دیگری ... اصلاً همین که تو را عوض آدم، یک یه چیز هوس انگیز ببینند و بخواهند خشونت است این خواستن ممکن است با زبان چرب و نرم و حتی علمی هم گفته بشود و اصلاً خشن به نظر نیاید.
باید امیدوار باشیم و دست بکار
یعنی مردها نمیدانستند که روبان سفید یعنی چی و زنها میدانستند؟ خود شما چند وقته که میدانید؟ ( به زعم خود میدانید)
شما کمی از منیر یاد بگیر - منیر تنها یکی از میلیونها زن روشنفکر غرب نشین است- که تنها نیمی از خشونت را نمی بیند. تو هم همه را ببین نه نیمش را.
تا کی خوانده هایت تو را از این دگم نجات نخواهد داد؟
گفتم که زن ها هم نمی دانستند خود من هم سمبل روبان را قبلاً ندیده بودم. سمبل یک علامت است یک نشانه است به خودی خودش اهمیت زیادی ندارد فکر کردن به موضوع آن و تلاش برای تغییر وضعیت است که مهم است. من از منیر یاد می گیرم عشق و صبوری کردن را
من فکر کردم مال سرطان سینه هست!!
سمبل مربوط به سرظان پستان روبان صورتی است
سلام،بسیار عالی بود کارت، جذب توجه و ایجاد حساسیت(به موضوع)! این کامنت گذار محترم هم آمار خشونت علیه زنان را را میداند چند درصد بیشتر است؟ خشونت خانگی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی(عدم شرایط حرفه آموزی و حرفه یابی زنان در خیلی از مشاغل،عدم حق تقسیم اموال خریداری شده بعد ازدواج و...)، همین عدم اطلاع بسیاری از مردان و حتی زنان از این روز... البته این توجه به خشونت علیه مردان هم که در نوشته های بسیاری از فمینیستها و غیر فمینیستها این چند روز دیدم باز هم خیلی خوب است، نقد خشونت علیه انسان و حتی غیر انسان لازمست و از دیگر نوشته های فرزانه کاملا معلوم است که مخالف خشونت به طور کلی است
سلام
ممنون برای تأیید
مناسبت این روز فقط یک بهانه است برای این که بیشتر به اطرافمان فکر کنیم و همه معضلات و آسیب ها را ببینیم از جمله خشونت علیه مردان، کودکان و دیگر موجودات زنده را ... همین الان بی بی سی گزارشی متاثر کننده از کودکان سوری نشان می داد.
چقدر خوب است که رسانه ها صدای کسانی باشند که صدایی در جامعه ندارند
سلام
داستان روبان سفید برایم آشنا بود. متاسفانه خشونت نسبت به زنان و کودکان یک واقعیتی است انکار ناپذیر که در تمام جوامع به اشکال مختلف دیده میشود. تاسف بیشتر آنجاست که گاهی به این خشونت به هر وسیله که شده رنگ و بویی قانونی یا عرفی داده میشود
سلام ... چه عجب آقای علایی. بعد از مدتها ...خوبید شما؟
بله متاسفانه بیشتر اشکال خشونت با توسل به قواعد سنتی و مذهب توجیه می شوند.
فکر کنم خواندن این مطلب هم بد نباشه
http://fararu.com/fa/news/170267/تصاویر-پدیده-کشتار-زنان-در-گواتمالا
سلام...
واضح است که خشونت جنسیتی محدود به زنان نمی شود؛ چه بسا درجامعه ی متوسط شهری (حال اگر بپذیریم چنین طبقه یی در ایران ما وجود دارد) از این نوع خشونت بر مردان نیز نمونه فراوان یافت می شود. به نظرم در تعریف"مرد" می بایست نکته یی را اضافه کرد:
مرد خشونت ورز "نر آلفاست" که عمدتن خود را هم از لحاظ جسمی ، (مالی) و جنسی برتر می بیند و کرنش و اعمال زور می کند اما بسیاری از مردان واجد چنین خصوصیاتی نیستند و خود نیز بر آن واقفند. این جاست که زن خشونت ورز با نر آلفا در فشار و تحقیر این مردان شریک می شوند. آن چه بعضن از سوی این مرد به عنوان خشونت بر زن نمونه است، ریشه در تحقیر و نیز الگوی سازی از "نر آلفاست" که ان مردان در ذهن برای خود می سازند...
***********************************************
اشاره ی زیبایی آقای دکتر نراقی در صفحه ی فیس بوکشان به این موضوع کرده اند که بی ثمر نمی بینم که دوستان نیز آن را از سر بگذرانند
https://www.facebook.com/arash.naraghi.94?ref=ts&fref=ts
ممنون که نظر تکمیلی تان را گفتید پرداختن به استثناها البته بد نیست و حتی لازم است اما اهمین عام بودن موضوع را کم نمی کند
نمیخام توی روز مبارزه با خشونت علیه زنان درباره ی خشونت علیه مردان حرف بزنم . نمیخوام اما این کار رو میکنم . چرا که الان یاد یه آیه از قرآن افتادم . خیلی قشنگه مفهومش اینه : یک نفر یک دنیاست !
...
"اگر یک نفر را بکشید انگار عالمی را کشته اید " یه چنین چیزی .
...
فرزانه حق با توئه . خیلی کمتره . اما برای یک نفر که یک بار زندگی میکنه کم یا زیاد چه مفهومی داره ؟ یک نفر یک نفره !
...
منو یاد جوانی های مادرم انداختی . خدا حفظش کناد . به ما سه تا دختر میگفت شما سه تایید اما داداش تون یکیه ! ((:
...
منم میگفتم اما من فقط یک منیره ام ! البته توی دلم میگفتم .
...
با این حال درست به همین دلیل اینجا هم کم بودن تعداد مردان خشونت دیده خانه های امن فقط زنانه است !
...
اما منظور من از خشونت خشونت فیزیکی نبود . اتفاقن خشونتهای جنسی غیر فیزکی میان مردان ایرانی بیصدا باقی مونده . در حالیکه رنج بزرگی رو متحمل میشند .
...
اینم میذاریم توی لیست تقاضاهامون از دولت تدبیر و امید
منیر جان بالاخره در موضع گیری یک سمت و سوی شفافی داشت این سمت و سو و برآیند هم از فراوانی شواهد بدست می آید این یک قاعده علمی است من وضعش نکرده ام . وقتی فراوانی موضوعی از حدی بیشتر شود نگاهها را به سمت خودش جلب می کند و تلاشها را به سمت خودش معطوف می کند.
نمی شود نشست و برای هر نفر یک قانون نوشت. قوانین در مواردی عمومیت پیدا می کنند و ابزار مبارزه با ظلم و تبعیض می شوند که بتوانند موارد بیشتری را زیر پوشش بگیرند.
فکر می کنم مادرت جایی که از یکی بودن داداشت حرف می زد حرفش این بود که شما بخاطر یکی بودنش کوتاه بیایید
در حالی که وقتی من فراوانی خشونت علیه زنان را مطرح می کنم منظورم کوتاه آمدن مردان نیست. هیچ کس نباید در مقابل خشونت بی تفاوت باشد.
شما می توانی صدای آن مردان بی صدا باشی اگر بخواهی بد هم نیست مصداق و نمونه بیاوری
سلام فرزانه خانم.
به طور دقیق اگر بخواهم عرض کنم جنابعالی "اقدام کردید".
دست مریزاد.
سلام
بله اقدام جمعی که امیدوارم فایده ای داشته باشد
"... بر اساس آمارهای موجود، به نظر می رسد که بیشترین زنانی که گرفتار انواع خشونت های مختلف هستند در کشورهایی با حکومت مذهبی، یا کشورهایی که قوانین شان متأثر از مذهب است، زندگی می کنند. قوانین این کشورها خشونت علیه زنان را مجاز دانسته و آن را امری موجه جلوه می دهند و حتی گاه آن را به عنوان یک امر مذهبی در باور مردمان جا می اندازند. مثلاً، در کشورهایی چون کشور ما، احکام مذهبی، با تاکید بر اینکه «زنان نافرمان را بزنید» و یا «زنان به دلیل طبیعت شان کتک خوردن را دوست دارند»، خشونت علیه زنان را موجه و مذهبی و قانونی می سازند. در اینجا خشونت کننده، به جای احساس گناه، بابت ثواب و خیری که انجام داده احساس شعف هم دارد. در این جوامع می شود از این هم جلوتر رفته و فرهنگی را دید که به برادر یا پدر یا شوهر می آموزد که «غیرت»، «شرف»، «مردی» و «مردانگی» آن است که دختر یا زن «سر به هوا» ی خود را بزنند، یا دختر و زن «گناهکار و آلوده دامن» خود را بکشند. و قانون هم این کتک زننده ها و حتی قاتلین را به عنوان «مدافعین ناموس» مورد لطف و مرحمت قانونی ـ مذهبی قرار می دهد؛ چرا که در این مذاهب نافرمانی زن یا ارتباط خارج از ازدواج او با یک مرد از گناهان بزرگ شناخته می شود...". (نگاه کنید : "تسلیم یا ایستادگی در مقابل خشونت" /شکوه میرزادگی
توجیه خشونت با مذهب
به قول مری ولستون کرافتی که به من معرفی کردید: «آرزوی من این نیست که زنان بر مردان مسلط شوند،آرزوی من این است که زنان بر خود مسلط شوند» و باید اول خود زنان نیز این خشونتها را بشناسند و به آنها تن ندهند.
بله اول زنان هستند که می توانند وضعیت زنان را تغییر بدهند
مردان قربانی آزارهای جنسی خود را در وضعیتی مشابه زنان قربانی آزار جنسی 30 سال پیش میبینند:
توجه به مشکلاتِ آنان بسیار اندک است، یا سرزنش میشوند. سه چهارم از قربانیانِ مردی که به مراکز مربوط به آزارهای جنسی مراجعه کردهاند گزارش دادهاند که آنها تنها به زنان سرویس میدهند و تقریبا با دو سوم از آنان همچون یک آزاردهندهی جنسی برخورد شده تا یک قربانی.
این یک «بیاعتنایی انتخابی»ست که در اثرِ تاکید بسیار بر توجه به قربانیانِ آزارهای جنسی زن پدید آمده. بر اساسِ تحقیقاتِ دکتر استراوس، در خشونتهای جزئی، تعدادِ قربانیانِ زن و مرد برابر است، اما در خشونتهای جدی، تعداد قربانیان مرد از تعدادِ قربانیانِ زن بیشتر است : تعدادِ قربانیانِ زن 1.8 میلیون نفر در سال است در حالیکه تعدادِ قربانیانِ مرد 2 میلیون نفر در سال است. آنچه زنان از آزار تجربه میکنند از رفتارهای محبتآمیز شروع میشود در حالیکه خشونت علیه مردان معمولا شامل اسلحه و استفادهی ابزاری میشود.
پیداست که خشونت خودش را باز تولید کرده است .
سلام.
واقعا نمی شه به این موضوع بی اعتنا بود. خشنونت علیه زنان مخصوصا در محیط های شغلی بی داد می کنه و متاسفانه خانم های شاغل از مصادیقش بی خبرند و بنابراین از حق و حقوق خودشون هم ناآگاهند.
سلام
چاره بالا بردن آگاهی ها و توانایی های رفتاری زنان و مردان است
خشونت علیه زنان، محصول فرهنگ مرد_ پدر سالار است؛ از طریق همین مکانیسم است که روابط نابرابر قدرت و ثروت میان زنان و مردان، نهادینه می شود و تابعیت و وابستگی زنان به نحو ایدئولوژیک و حقوقی، توجیه می گردد.
(جنسىت و خشونت-دکتر محمدى اصل)
ایشان کتاب های زیادی درباره جنسیت دارند ولی زیاد شناخته شده نیستند . به نظرتان علتش چیست ؟
سلام
امیدوارم روزی دنیای بدون خشونت را تجربه کنیم.
"دنیای زیبای ما"
یکی از الزامات دست یابی به این دنیا یافتن ریشه ها و دلایل خشونت است.
سلام
اگر بتوانیم قرن ها زنده بمانیم شاید بشود... آگاهی آگاهی آگاهی
پس مقدمات یک شورش را فراهم کردید
دقیقاً نه
1- خشونت علیه زنان یعنی شکلی از خشونت که صرفن به واسطه ی دارا بودن جنسیت مشخصی(زن)علیه کسی اعمال می شود و اشکال آشکار و پنهانش را همه به چشم خود می بینیم.آیا نوشتن از و دیدن این شکل خشونت باعث نادیده گرفتن سایر انواع خشونت می شود که بعضی از دوستان در خصوص این که خشونت علیه همه وجود دارد و زن و مرد نمی شناسد، تذکر می دهند؟مگر کسی گفته که خشونت علیه مردان،کودکان و حیوانات وجود ندارد؟
2-خشونت علیه زنان ریشه در تاریخ بشر دارد و مذاهب رسمی همه به جا مانده از دوره ای هستند که وضعیت زنان از امروز بسیار بدتر بود.بنابراین این که خشونت علیه زنان در شرع دیده می شود امر مسلمی ست.اما آیا همه ی خشونت علیه زنان در جامعه ی امروز به مذهب بر می گردد؟جواب مثبت به این سوال عین ساده انگاری ست و باعث می شود که در شناخت سایر عوامل دخیل در این قضیه موفق نباشیم.
3-این که "خشونت علیه زنان ریشه در تاریخ بشر دارد" نباید منجر به شانه خالی کردن دولت ها و فعالان عرصه ی اجتماعی در جامعه معاصر برای رفع فوری و آنی همه ی قوانین تبعیض آمیز علیه زنان باشد.رفع تبعیض تدریجی جز ریاکاری و امتیاز دادن به بخش های در قعر قرون فرومانده ی جامعه، چیز دیگری نیست.
1- من در پست امتناع رها شدن اشاره کردم یکی از دلایل این که آسیب ها و معضلات ما تبدیل به مساله نمی شود این است که آگاهی های نخبگان جامعه به هماهنگی و محوریت دادن به یک موضوع نمی انجامد . اساساً آگاهی های نخبگان و حساسیت هایشان به عوض جمع شدن دور یک موضوع اکثر اوقات به رو در رویی یا بکدیگر می انجامد و به این ترتیب نیروهای اجتماعی هرز می شوند
فکر می کنم اینجا دقیقاً چنین اتفاقی دارد می افتد دوستانی که خشونت های دیگر را مطرح می کنند شاید هدفشان واقعاً مبارزه با انواع دیگر خشونت باشد شاید هم نباشد و صرفاً بخواهند موضوع مطرح شده را کم رنگ و بی اهمیت جلوه بدهند.
2- اگر چه مذهب در باز تولید خشونت و استحکام بخشیدن به مبانی آن نقش تعیین کننده ای دارد اما تنها علت نیست. این طبیعی است که کسانی منافع خودشان را صرفاً با ابزار مذهب توجیه و تامین می کنند.
3-در امور اجتماعی کار آنی و فوری امکان پذیر نیست.
دوست دارم در مورد این سخن دوست گرانمایه مان سعدی عزیز مته به خشخاش بگذارم:"بنابراین، این که خشونت علیه زنان در شرع دیده می شود امر مسلمی ست.اما آیا همه ی خشونت علیه زنان در جامعه ی امروز به مذهب بر می گردد؟"
پیداست که همه ی خشونت علیه زنان به شرع بر نمی گردد. حتا میتوان پا را از این هم فراتر نهاد و گفت، پاره ای از خشونتهای هولباری که بنا به عرف نشات گرفته از مذهب دانسته میشود از اساس با آن پیوندی مستقیم ندارند گرچه غیر مستقیم متاثر از آنند. بمثل وقتی که باکرگی مقدس شد، خود بخود راه به روی قتل ناموسی و ... هم گشوده میشود. اما این که "مسلم است که در شرع خشونت علیه زنان" دیده میشود گر چه برای ما هواخواهان حقوق بشر و مبازران با تبعیض علیه زنان مسلم است. اما برای جامعه ای که خطاب ما بدان است چندان هم مسلم نیست. همین که "معضل" هایی از این دست هنوز به "مساله ای عمده" برای اکثریت زنان و مردان ایران بدل نشده خود گویای این مطلب است. مساله ی زنان و حقوق آنان و تبعیض علیه آنان و خشونتهای منتج از این تبعیضات و ... به دقت جبهه ی خود را مشخص نکرده است. آنچه در عرصه ی نوشتارهای زنانه یا فمنیست مابانه می بینیم بیش از هر چیز بحث "نامدلل" یا حتا "احساسی" در این باب هاست. در واقع ما هنوز به روشنی موضع خود را در برابر آن گروههایی که برای خشونت و تبعیض علیه زنان توجیه مذهبی و شرعی می تراشند مشخص نگردانیده ایم و می توانم حتا پا را فراتر از این بگذارم و بگویم هنوز هم که هنوز است در عرصه بحث با توجیه کنندگان(اسلامیست ها) تبعیض و خشونت علیه زنان دستان ما خالی است. این مساله ای است که باید بدان توجه داشت. و تنها راهش درافتادن با تکستها و نوشتارهای بنیادینی است که برای این تبعیضات دلیلهای ظاهراً موجه اقامه می کند. توان تبلیغاتی ما به هیچ رو همچند آنان نیست اما باید این کار را از جایی شروع کرد. آیا حتا یک اثر میشناسید که به طور مستقل و تهی از جهتگیریهای صرفاً سیاسی به این امر مهم پرداخته باشد؟ و اگر به ندرت اثری از چنین اثاری به چشم میخورد چگونه است که ما چنین به صراحت از بداهت درک تبعیض و خشونت علیه زنان سخن می گوییم؟
این که می گویید متأسفانه حقیقت دارد. جبهه ی مشخصی در مورد خشونت علیه زنان وجود ندارد این موضوع حتی همین جا بین این پست و کامنت های محدودش مشخص است.
بحث های نامدلل و احساسی معمولاً فضا را پر می کند.
خرامان عزیز!من هم از منظر خودم آن مساله را امری مسلم دانستم و منکر سختی و پیچیدگی روند اجتماعی شدن چنین پنداری نیستم.در هر حال قبول دارم که نباید با چنین معضلات جان سختی،ساده برخورد کرد.در آن بند از کامنتم بیشتر خواستم به مشکلاتی از قبیل تبعیض علیه زنان در بازار کار و یا خشونت ها و یا بی حرمتی هایی که در جایی مثل به اصطلاح صنعت پورنوگرافی روا داشته می شود یا تحقیری که پشت مصوبه ی دولت فخیمه چین مبنی بر صدور مجوز برای به دنیا آوردن بچه دوم در صورتی که اولی دختر باشد،خوابیده است و به طور کلی تمام تبعیض های ناروایی که در سراسر جهان در تمام جوامع و فرهنگ ها و مذاهب مختلف(با شدت و حدت مختلف) وجود دارد؛ اشاره کنم.به همین دلیل من هم فکر می کنم برخورد با این مساله اصلن ساده نیست.
حالت چطور است رفیقکم؟
خیلی خوشحالم از بودنت
هیچوقت از خشونت علیه مردان متاثر نیستی. این را خودت هم خوب میدانی. تظاهر به فرهیختگی و بیطرفی علمی میکنی ، اما با آن فرسنگها فاصله داری.
نتیجه کار تو شوراندن زنان علیه خانواده است. تو از این لذت میبری فقط. احتیاج به روانکاو داری زن.
درود
دوستان بنیوشید:
http://www.fereydoonjoneydi.com/ostad/archive.html
دو فایل را شنیده ام شاخکهایم می گویند این کاری بسیار با ارزش است.
ممنون
به تو هم میگن مسلمون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خاک برسرت با این عقاید انحرافی
کافر مطلق
این دو کتاب را به شما معرفی می کنم تا چه بسا در آینده نزدیک بر پایه آگاهی و دانش سخن بگویید نه این که جهل دلیل تان شود.
1-
http://mamnoe.wordpress.com/2011/02/01/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%88-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA/
2-
http://azadieiran2.wordpress.com/2013/10/22/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D8%BA%D9%84%D8%B7%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%88%D9%86/
به قول دوستی که سالهاست اینجاست حدود 50 سال و در همه جور نشست های فرهنگی و سیاسی مربوط به ایران شرکت فعال و نیمه فعال داشته و داره ؛ متاسفانه ایرانی اینقدر دیر میرسه به کاروان رشد که وقتی میرسه به ابتدایی ترین نوعش میرسه . نموم نه اش بحث فمنیست هست که هنوز فمنیست های ایرانی خارج از کشور هم میخان گردن هر چی مرد رو بشکونند تا انتقام ننه بزرگشون رو از پسر همسایه بگیرند . ( میدونم همه ی فمنیست ها اینقدر نا آگاه به زمانه نیستند )
ترسم از اینه که همین نرسیدن به درک درست مبارزه به خشونت علیه زنان اینقدر به تاخیر بیافته که یادمون بره خشونت علیه بشر خشونته فرقی نمیکنه مرد یا زن .
یه مصداق ملموس . مردی متاهل که از روابط جنسیش راضی نیست و به دلیل دوز بالای اخلاقیات از قانون به نفع خودش استفاده نمیکنه و همسرش از ضعف خودش با خبره و به همین دلیل نفس شوهره رو میکنه توی شیشه ...
فکر میکنی اگه آمار بگیرند ما توی ایران چنین مواردی رو کم داریم فرزانه ؟
بی صدا بودن دردی دلیل بر نبودن یا کم بودن یا کم اهمیت بودنش نیست . اتفاقن این مردها که ضربه هایی روحی و جسمی که میخورند به مراتب بیشتر از زنها هست و شدت ضربه هم به دلایل فیزولوژیک بیشتر است ( خود ارضایی مردانه کم توفیق تر از زنانه است _ در مورد آدم بدا گفتم _) مورد ستم تر ند .
اگه معشوقه بگیرند همین ما آدم خوبا کت شون رو پاپیون میکنیم رو سرشون . اگه به حرمت مادر بچه هاشون زن نگیرند همین ما آدم خوبا میگیم عدم توانایی تغییر و تبدیل نشان از ضعفهای بشری است و گیر افتادن در اخلاقیات فلان است و بهمان است .
میخام بگم اینقده دیر می جنبیم که وقتی جنبشه شروع میشه دیگه تاریخش منقضی شده .
همین الانش چقده آزار جنسی مردان موضوع مورد بحث هست .
البته گفتن این حرفها خیلی راحته . ولی فکر میکنم اینقده دیر شده که باید به هر دو مورد با هم رسیدگی کرد .
جامعه و فضای حاکم بر آن از رضایت دو جنس زن و مرد نشات می گیره . نمیشه اینها رو از هم سوا کرد .
شاید بهتر باشه برای جامعه سنتی مثل جامعه ی ما نه تنها از لفظ فمنیست استفاده نشه بلکه مسیر رساندن زنان به حقوق شون هم با همه جای دنیا متفاوت باشه . رسوندن آگاهی به زنان ایرانی فقط برای گرفتن حقوق شون نباشه .
این جوّ حق ستانی زنانه توی جامعه ی ما به هزار دلیل جواب نمیده .
شاید زن ایرانی رو باید از نقطه ی قوت هاش پیدا کرد . از داشته هاش و نه از نشان دادن ضعفهاش به او و جامعه .
شاید بهتر باشه نداشته های مرد ایرانی رو پیدا کرد و به زن آگاهی داد .
قطعن می دونی منظورم سرویس دادن مجانی نیست .
و میدونم حرفای قشنگ زدن راحته .
اما خب فکرهای قشنگ هم بد نیست .
من یک بار در پست های قبلی ام پرسیدم : نویسنده این اثر و زنان هم فکرش باید از خود بپرسند چرا لازم می دانند در خراب کردن و له کردن و نه نقد کردن فمینیسم پیش قدم شوند ؟ فمینیست های وطنی هم مثل تمام فمینیست های دنیا باید از خود بپرسند چه سهمی در این تصویر کج و معوج از فمینیسم دارند ؟
می بینی که من سعی کرده ام دو طرف ماجرا را ببینم. ولی تو مخاطب اولین سوال هستی منیر
اصلاً تو این مملکت هویتی به شکل فمینیسم شکل گرفته که تو داری این طوری لهش می کنی؟ اصلاً تو الان چه قدمی برای رسیدن به درک درستی از خشونت علیه زنان برداشتی که معتقدی دارد برای این کار دیر می شود؟
من به تو گفتم منکر خشونت علیه مردان نیستم و تو می توانی صدای مردان در این رابطه باشی اگر دوست داری.
منتها متاسفانه در این مورد هم می توانستی خیلی بهتر عمل کنی و اقلاً واقعیت ها را منصفانه ببینی .
در مورد ارضای جنسی از روابط زناشویی که مثال زده ای فکر می کنی اصلاً اینکه زن هم باید از روابط خودش لذت ببرد چقدر به رسمیت شناخته شده اینجا؟ من نمی دانم تو دقیقاً راجع به کدام جامعه صحبت می کنی ؟ ایران یا آلمان ؟ من دارم راجع به اطراف خودم حرف می زنم . چرا قوانین را نگاه نمی کنی ؟ نگاه تبعیض آمیز و فاصله وحشتناک مجازات طرف خیانتکار در مورد زنان و مردان را نمی بینی ؟
نترس منیر جان اینجا تاریخ آگاه کردن زنان منقضی نشده اونجا که تو هستی شاید ولی اینجا نه
من کت هیچ مردی را بخاطر معشوقه گرفتن نمی توانم روی سرش پاپیون کنم نه خودم بهش اعتقاد دارم و نه قانونی در این رابطه هست . مرد یا زن اگر نتوانند مطلوبات جنسی خودشان را در یک رابطه رسمی پیدا کنند طبیعتاً دنبال راههای دیگر می روند حالا ممکن است در عرصه عمل نباشد و در عرصه ذهنیات و فانتزیها باشدبستگی به جسارت افراد دارد منتها مواجهه ما با زن ها و مردها در این مورد اصلاً برابر نیست .
در انتها تلاش کرده ای دلالت لفظ فمینیست را نفی کنی چون جامعه ما سنتی است ! این با اون حرفت که در جامعه ما این قدر دیر به مسائل می رسیم که تاریخش گذشته در تناقض است. ما باید حرف خودمان را بزنیم ما مجبور نیستیم پا جا پای فمینیست های غربی بگذاریم که بگوییم نسبت به آنها دیر کرده ایم یا هر چی .
من نمی دانم از کدام جو حق ستانی حرف می زنی ! تو فضای مجازی را با متن جامعه ایران اشتباه نگیر منیر خیلی با هم فاصله دارند.
حرفهایت من یاد زهره طبیب زاده انداخت مشاور احمدی نژاد در امور زنان بود که حتی نتوانست لفظ زنان را روی معاونتش بر بتابد . اسمش را گذاشت مشاور در امور خانواده ... در یک سخنرانی اش دقیقاً مین حرف تو را زد گفت نباید از حق و حقوق زن ها حرف زد چون باعث فروپاشی خانواده می شود. زن باید حق خودش را درون خانواده جست و جو کند.
آره الان دقیقا بعد این حرفهایت متوجه شدم که حرفای قشنگ زدن خیلی راحته
به نظر من این حرف منیر ،خشونت علیه مردان هم می باید در کانون هر نظریه ی زن محور باشد.خیلی مهم است که هر دو جنس را با سلاحهای متفاوتی که دارند در مواجهه با یکدیگر بررسی کنیم.مثلا من به تعداد انگشتهای دست از بین دوستان و آشنایان مردایی رو می شناسم که در یک مبادله ی عاشقانه با یک زن وارد شدن اما با عقب نشستن زن آنچنان ضربه ی روحی خورده اند که دیگر هیچ وقت به زندگی عادی و نرمال برنگشتند.خیلی ها دیگر نمی توانستند از خاطره ی تمام رفتارهای عاشقانه ی معشوق خودشان را رها کنند.نباید از خودمان بپرسیم که ان زنان در خلوت چه بلایی بر سرشان آوره اند که سرانجام اش نابودی تمام احساس عزت نفس و قدرت مردانه اینان بوده است.خشونت نمادین به نظر من هزار بار دردناک تر و دهشت ناک تر از خشونت فیزیکی است.آن چیزی که در روح لانه می کند امکان آزادی را هم به حداقل ممکن پایین می آورد.شده که زن هم اینچنین عاشق باشد و درد و رنج اش را تحمل کند اما به سرشت زنانه و مردانه و جذابیت های جنسی و زیبایی شناسانه،زنان بیش از مردان درجایگاه معشوق قرار می گیرند پس توزیع نرمال مصیبتِ خشونت نمادین، همیشه به سمت مردان در تمام جوامع سنگینی می کند.چند سال پیش مطلبی می خواندم که در آمریکا از هر سه قتل ،حداقل یکی به خاطر رقابت عاشقانه ی دو مرد بر سر تصاحب یک زن بوده است.آگاهی و استفاده ی درست یک زن از توانایی ها و امتیازهای زنانه اش می توانست و می تواند جلوی خیلی ازاین بدبختی ها و فروپاشی های اجتماعی و روانی را بگیرد .البته این به معنی پاک بودن و تبرئه کردن مردان نیست.
موافقم که این بسیار مهم است که هر دو جنس را با سلاحها که نه ابزار های متفاوتی که دارند در مواجهه با هم بررسی کنیم . این کار را باید بکنیم ولی این که در کانون نظریه زن محور باید خشونت علیه مردان باشد را نه ... چرا در کانون باشد ؟ می تواند در کنارش باشد و مورد توجه قرار بگیرد ازش غفلت نشود اما کانون که می گویید چیز دیگری است و بار معنایی دارد.
وضعیت موجود را باید بتوانیم تبیین کنیم . باید کار علمی کنیم . کار علمی یعنی دقت در جزئیات و توجه به نکات ریز آوردن آمار های دقیق که ظاهراً از هر دو سو برایمان نا ممکن شده است .کار علمی با روشهای علمی باید صورت بگیرد کار علمی وارد کردن احساسات را لازم ندارد.
می بینید چون تبیین علمی از خشونت علیه زنان و اصلاً کلاً خشونت وجود ندارد شما فکر می کنید من اینجا منظورم فقط خشونت فیزیکی است و خشونت نمادین را در مقابلش گذاشته اید. حتماً می دانید که خشونت نمادین به صورت های بسیار شدیدتر و متنوع تری علیه زنان وجود دارد. امیدوارم با همکاری همه دوستان بتوانیم تببین و توضیح دقیق تری از وضعیت موجود بدهیم که شما توزیع نرمال خشونت نمادین را آن گونه نبینید و واقعی تر ببینید.
باز تاکید می کنم که من منکر خشونت علیه مردان نیستم ولی اینجا حرفم چیز دیگری است . از نظر من دخترکی که زیر تیغ جراحی برای زیبایی می رود یک ابژه جنسی است و بشدت تحت خشونت قرار دارد. یا دخترکی که برای بیرون رفتن از خانه ناچار است چندین ساعت به آراستن خودش بپردازد هم همین طور
از میان کامنتهای فوق، تنها سخنان منیر است که از د ایره تنگ نگاه ایرانی - بخوانید جهان سومی - بیرون است .
البته خود گمنامتان را فراموش کردید! بتازگی هم که رستگار شده اید ... نامهای دیگرتان .... نه لازم نیست لازم نیست.
سلام
پیشتر از بحث خشونت مرد علیه زن و یا زن علیه مرد باید ریشه این موضوع که رفتار انسانی آدمها با آدمهاست در جامعه ما اصلاح بشه. فارغ از مرد یا زن بودن ما خیلی یاد نگرفتیم چه بگوییم چگونه بگوییم و چگونه بخاهیم تا طرف مقابلمان را آزار ندهیم. باید ریشه ای تر به این مسایل نگاه کرد تا رنگ و بوی تعصب مردانه یا زنانه نداشته باشند
سلام
من کلیت حرف شما را قبول دارم منتها یک نکته ظریف اینجا هست. به نظرم کسی اینجا موضوع را زنانه و مردانه نمی کند. موضوع زنانه و مردانه هست. منظورم این است که مبنای خشونت، اینجا، جنسیت است . خشونت های جنسیتی بالذات در مورد زنان و مردان متفاوتند
"امور اجتماعی" خیلی کلی ست.من از "قوانین" نوشتم.و این قوانین دارای نص مشخص اند و به راحتی می توان تبعیض آمیز بودن یا نبودن آنها را تشخیص داد.از دولت ها انتظاری نمی رود ولی جنبشی اگر شکل بگیرد در صورتی جنبشی پیشرو خواهد بود که لغو فوری قوانین تبعیض آمیز را مطالبه کند.تنها در این صورت است که جامعه لنگ لنگان (و تدریجی)خودش را به دنبال آن خواهد کشاند.کسی انتظار ندارد یک شبه این همه آلودگی شسته شود.
درست است. من به کلمه قوانین توجه نکرده ام. قوانین فوری ترین اولویت ها برای تغییر هستند و در مورد آن ها باید ضربتی عمل کرد.
مثالی بزنم.به عنوان مثال مطالبه ی ممنوعیت ازدواج کودکان را چگونه باید طرح نمود که انگ رادیکالیسم نخورد؟یا لغو مجازات سنگسار یا اعدام را؟این ها یا باید باشند و قانونی اند یا نه باید لغو شوند.من واقعن این "لغو گام به گام" را جز امتیاز دادن به آن بخش از جامعه که بالاتر اشاره کردم نمی دانم.
خیلی شفاف و واضح است حرفت و کاملاً عملیاتی
من بار اول است که خدمت میرسم و معتقدم که یک ذهن پریشان قادر به هیچ اصلاحی نیست. چقدر از سخنان منطقی منیر برآشفته ای ماده فمینیست عزیز که نمیدانم مرا هم با چه کسی عوضی گرفته ای و چشمت را بسته و دهنت را باز میکنی.نیاز نیست برای شما گمنام باشم یا نباشم. ولی این نام خانوادگی حقیر است. میبخشی که اسم کوچیک و شماره شناسنامه و آدرس منزل را هم ننوشته ام تا از گمنامی به در آیم!
یادم هست در جایی نوشته ای ( در پاسخ به کامنت یکی از مخاطبانت ) که با پیشرفت علم و جامعه ، خانواده هم بشدت زیر سوال رفته است . این را بالحنی تاییدی و با نشاط نوشته ای ! اما اکنون در پاسخ به منیر طوری وانمود میکنی که با کانون خانواده مشکل نداری .
آدم دودوزه بازی هستی. حتما اسمش را سیاست میگذاری!
سلام
خشونت همیشه بوده و خواهد بود و آنکس که ضعیف تر است لاجرم قربانی خشونت بیشتری می شود.این همان تنازع بقایی است که داروین به درستی به آن پی برده بود و حتی ادیان و مذاهب هم نتوانستند این قانون مسلم طبیعت را زیر پا بگذارند.البته منظورم این نیست که زن ضعیف تر از مرد است، مثلآ خود شما، مطمئن هستم با دانش و آگاهی و معرفتی که کسب کرده اید قدرتت به مراتب بیشتر از بسیاری مردان مدعی قدرت است.یادمان باشد در دنیایی زندگی میکنیم که دیگر قدرت بدنی فقط و فقط به درد حمالی میخورد،حتی در جنگ هم دیگر نیاز چندانی به قدرت جسمی نیست و تنها قدرت فکر و اندیشه است که حرف اول را میزند.حالا فرقی نمیکند چه زن و چه مرد،هر کدام بیشتر توانست خودش را به سلاح دانایی مجهز کند کمتر در خطر خشونت قرار می گیرد و یا در صورت تجربه آن میداند چگونه مقابله کند که کمترین آسیب را ببیند.
ببخشید (کمتر در معرض خشونت قرار میگیرد درست است نه خطر)
من به سهم خودم ، مرگ انسان طراز نوین : " نلسون ماندلا " را به شما و تمامی آزادی خواهان این جا وآن جا تسلیت می گویم .
با درود ، بدرود !
آقای رستگار اینجا محل بحث راجع به حقوق تضییع شده زن و مرده. و شما با استفاده از کلمه ماده فمینیست هم نگاهت رو نشون دادی و هم موید این موضوع شدی
فرزانه بعید میدونم که تو واقعن تونسته باشی حتا یک رابطه ی کم رنگ بین حرف من و جمله ی اخری که نوشته پیدا کنی
. گمان میکنم میخای با شبیه دونستن حرف من با یک مشت معوج المغز ، پذیرش واقعیت رو مخدوش کنی .
...
اما بعد از مدتی گفتگو با تو دوست ندیده ام برداشتی از طرز تفکر تو نسبت به هر آنچه که در تناقض با توست پیدا کردم . امیدوارم کاملن غلط باشه این برداشت من .
...
اگر مطمئنی که در مسیری که هستی گامی برداشتی ... برداشتنی ! باز هم این حرفت کم بیراه نیست که اگر کسی گامی در مسیری برنداشته حق نداره بگه این مسیر اشتباه یا تاریخ گذشته است .
بودن در بطن ماجرایی دلیل بر فهم درست همه ی زوایای آن نیست و برعکس .
...
به هر حال برای اینکه این دوستی مجازی بماند بهتر می بینم زین پس هیچ مخالفتی رو با تو اینجا ننویسم تا مبادا برچسب فلان بن فلان نچسبانی صرف اینکه حرف من همان حرف تو نیست !
...
باز گلی به جمال تو ... یکی دیگه از دوستای فمنیست ایرانی برام خصوصی نوشت میشه دست از سر کچلم برداری ؟!
باز گلی به جمال تو که غیر رسمی و با چسباندن برچسب چنین شائبه ای رو برام ساختی ... مرسی عزیز .
"جامعه و فضای حاکم بر آن از رضایت دو جنس زن و مرد نشات می گیره . نمیشه اینها رو از هم سوا کرد .
شاید بهتر باشه برای جامعه سنتی مثل جامعه ی ما نه تنها از لفظ فمنیست استفاده نشه بلکه مسیر رساندن زنان به حقوق شون هم با همه جای دنیا متفاوت باشه "
این جملات توست که دقیقاً با جملات آن خانم مطابقت می کند.
گمان می کنم بهتر بود متن حرفای او را پیدا می کردم و می گذاشتم تا خودت ببینی
من با آزردگی های تو از فضای فمینیست های ایرانی که شاید بزرگترین هنرشان نوشتن تجربه ها و خاطرات اروتیک شان در فضای مجازی بوده باشد همدلی می کنم ولی این را کافی نمی دانم برای این که تمام حرفهای مرا برچسب بنامی و از زیر پاسخ دادن فرار کنی
اینقدر برچسبت ناجوانمردانه و شوک آور بود که از خاطر بردم که مخاطب این یکی سوال تو هم هستم : ا"صلاً تو این مملکت هویتی به شکل فمینیسم شکل گرفته که تو داری این طوری لهش می کنی ؟"
....
هر چند در واقعیت فرزانه جان میدان گفتگو رو با آدمهایی مثل تو ترک میکنم چون دنبال حرکت جنجالی نیستم ... چون حرکت رو الزامن از دانش وران آکادمیک انتظار ندارم ( نشون به همون نشون که پدربزرگهای غیر آکادمیک مذهبی ما می دونستند اخوند باید که در ایران بماند اما محتاج خلق نه که آقا بالاسر و این نکته ی مهم رو همان موقع بسیاری از دانشگاهیان نادیده گرفتند بس که در بطن ماجرا بودند ... و این فقط از دنیا دیده گی پیرمردان و پیر زنان بود نه بخاطر بودنشون در بطن جریانات سیاسی با همه نفرتشون از پدر شاه و پسر شاه بی بته ) ( این پرانتزها هم مربوط به همان پرسشهاته . جدی بگیرشون)
آری عزیز جان اما اینجا از من پرسشی کردی که چون صدای تو رو نمیشنوم خودم رو ملزم به پاسخش میدونم .
افتاب آمد دلیل آفتاب .دلیل تشکیل نشدن هرگزیٍ تشکلی بنام فمنیست دقیقن همان دلیل من است برای این که عنوان کردم فمنیست بی آغاز هم در ایران افلیجه !
....
چند دلیل عقلی برای این ادعا دارم . مرد به واقع فمنیست توی ایران حادث نخواهد شد ! اگر هم بشود جوانانی هستند که به شکل افراطی از نهادی به اسم خانواده تبرّی می جویند . علنن میگویند معنای ازدواج رو نمی فهمیم ( دست کم مردان فمنیسیتی که من با اونها آشنا شدم ) در حالیکه جریان فمنیستی تنها وقتی به عهده ی زن بخواهد قرار بگیرد نشدنی است در جامعه ای مث جامعه ی ایران بکه حالا حالا ها خانوداه از اساسی ترین بنیادهای آن است . بن دین و خانواده تا هزار سال دیگه هم تغییر شایانی نمیکنه هرچقدر هم که سر و شکل قضایا عوض بشه . زنها چند بستره شدند اما کدام اصل از ریشه اصلاح شده . در واقع دچار بی ریشه گی میشند قومی که دیر میرسند و به بدترین نوعش می رسند .
باز برگردم به سوالت . فرزانه جان زن آلمانی که مادرش فمنیست بوده در پرداخت هزینه ی سفر خانوادگی شریکه ( با جزییات میگم که متهم به کلی گویی نکنی منو ) وقتی ماشینی میخرند هزینه بیمه و سوختش رو متقبل میشه ... وقتی در هفته دو بار رستوران برند یکبارش رو خودش حساب میکنه اگر که بنا بر حساب جدا جدا نباشه از اولش. وقتی مسافرت برند چمدان سنگینش رو خودش بلند میکنه و اگر شوهرش بدون اجازه بهش کمک کنه بهش بر میخوره و اینو توهین میدونه به تواناییش ... زن آلمانی که مادرش فمنیست بوده ناز نمیکنه ... اصلن نیازی به ناز کردن در خودش احساس نمیکنه . بنابراین مرد آلمانی زن رو فقط بعنوان تکیه گاه احساسی نمیخاد .
...
تو این تفاوتهای رفتاری رو که سوای تفاوتهای فرهنگی از توانا شدن زن در جامعه ی فمنیست نسل گذشته ناشی شده برای چندین قرن دیگر ایران تصور میکنی ؟( به شخصه چنین جامعه ای رو با چنین روابط زن و مردی نمی پسندم اما کاری با پسندم ندارم )
اصلن آیا اساسن لازمه که ما به چنین خانواده ای فکر کنیم ؟
اصلن آیا ما شرقی های ندید بدید به اندازه ی کافی از اختراع هزار باره ی چرخ ضربه نخوردیم که هی باید بخوریم تا تمام چوب بشیم ؟
چه اصراری هست که با تشکلی که از ابتدا نامش باعث گارد گرفتن مذهب ؛ سنت ؛ عرف ؛ قانون ، جماعت بزرگ مزد !! میشه بخایم به اهدافی برسیم که دورنمای دلخوشکنکی داره ؟
واقعن برای بدست اوردن حقوق له شده ی خودمان راهی به جز ... اسمی به جز ... رسمی به جز ... مستعمل شده های خارجی نداریم ؟( این بر عهده ی شماها که قراره کاری بکنید نیست آیا ؟ )
تو یا باید فمنیست بودن خودت رو مخفی کنی یا باید اونو زیر نویس کنی تا کسی تو رو با فلان فمنیست اشتباه نگیره ... خب فرزانه جان مغز آدمی رو که خر گاز نگرفته بهتر نیست از اولش دنبال یک " ایسم " دیگه ای باشید با اساس نامه ی دیگری ؟
...
ببخش دوست فرهیخته ام من ؛ اگر کلام آکادمیک هم بلد بودم بلغور نمی کردم راستش رو بخای همین کلام شبیه به کلام احمدی نزاد رو ترجیح میدم ... تفاوت معنا رو به تو دوست با فرّ و دانشم وا میگذارم .
امیدوارم که تونسته باشم جوابی در خور پرسشت داده باشم
دلخوریم رو از تنبلی تفکرت نسبت به نوشته هام کتمان نمیکنم .
بنابراین برای لحن این کامنتها نیازی به عذر خواهی نمی بینم .
...
و تکرار میکنم دیگه وقتی باهات مخالفم برات کامنت نمیذارم تا تو هم از بیست نفری که دور خودت جمع کردی راضی باشی ... هرچند که راه تون به جایی نرسه و از نخست بیراهه باشه.
...
شاد و تندرست باشید
این که بخواهی کامنت بگذاری یا نه چه وقتی موافقی و چه وقتی مخالفی کاملاً در اختیار خودت است هیچ وقت مجبور نیستی ولی منیر جان ولی دیگر همین اندازه را نگه دار کار به مخاطبان دیگر نداشته باش.
آدمهایی مثل من ؟
من هم نیازی به عذر خواهی تو نمی بینم چون این بهایی است که برای متفاوت جلوه کردن فحش هایت پرداخته ای.
ولی من از تو دلخور نیستم جماعتی چون من هر چه کنیم برچسب های نچسبی هستیم.
برایت آرزوی کمی صبر و تحمل می کنم.هر چند تا حالا فکر می کردم مقدار زیادی از آن ها را داری
اگر امثال منیر نبودند ، اینجا بحث از حقوق تضضیع شده ی زن و مرد نبود . فقط حقوق زن مطرح بود. اصلا حرف شما زنبور عزیز هم( دفاع از حقوق زن و مرد ) از جهتی درست نیست. چون این تفکیک اساسا تفکیکی موضوعی و نه به زعم بعضی ها بنیادین است. بهتر است از حقوق " انسانها " با تاکید حرف بزنیم و سپس به حقوق مشترک زن و مرد و حقوق اختصاصی آنها بپردازیم.
فرزانه راه افراط را باید برگردد اگر نمیخواهد به خودش و به جامعه اش ضربه بزند....درست خلاف تصوری که دارد ( اصلاح)
اصطلاح ماده فمینیست تلنگری جدی است بر آنانکه فکر میکنند فقط باید نماینده حقوق بربادرفته و پامال شده ی یک جنس خاص باشند و نه عامل بر اساس یک نگاه جامع به جامعه ی انسانی. این حساسیت یکطرفه بقدری عواقب خطرناکی خواهد داشت که کلام من فعلا از بیان آن قاصر است
ضمنا پیشنهادی که میگوید: شما هم بیایید مدافع حقوق مردان باشید ، مغلطه است.
باید همه مدافع حقوق همه انسانها باشیم و تخصصی کردن دفاع ! در اینگونه مواقع تنها ناشی از مهمتر دانستن آن و خوار شمردن فایل دیگر است.
اگر اهل این کارید ، بفرمایید . وگرنه عقلهای ناقص اعمال ابتر خواهند زایید و لاغیر.
تصحیح میکنم : حقوق تضییع شده
کارت بسیار قشنگ بود. اینجا که انقدر برنامه هست که طرف از زیادی دونستن بی خیال میشه!
فقط متعجبم از بعضی کامنتها و اینکه میخوان مثلا بگن باید برابر دید!!!
اینکه نسبت خشونت رو نمیتونند درک کنن یا دلیلش رو! یا اینکه مثلا به ازای هر صدها هزار زن مورد ظلم قرار گرفته در ایران شاید یک کمرد بخاطر مهریه برود زندان ولی ای یه عده میان میگن مردها هم بهشون ظلم میشه!!! ای لجم میگیره. اونوقت میفهمم چقدر اینوریها دلشون بزرگه که تازه خیلی نابرابری ها اینجا وجود نداره ولی برای همون قرنها مردسالاری، سیستم سرمایه داری و .. ممکنه که اون مردسالاری برگرده و اینها یک لحظه، باور کن یک لحظه هم از فعالیت های فمینیستی دست برنمیدارن. کسی هم هی بهشون یاداوری نمیکنه که به مردها هم ظلم میشه!!!!
همین چند وقت پیش آمار ازار جنسی در کار رو داده بودن در سوئد تقریبا میشد گفت مردها نصف زنها مورد تجاوز جنسی قرار میگرفتند و در مورد خشونت توسط پارتنر هر دو جنس برابر بودند. ولی آقای نخست وزیر سوئد میره سازمان بین الملل میگه باید برای خشونت علیه زنان کاری کنیم... چون در کل نگاه میکنه به قضیه نه کشور بلبل خودش!
خشونت ابعاد مختلفی دارد.
مردی که باید از صبح تا شام کار میکند تا خرج زن و بچه را تامین نماید ، و در همان حال زن به ولخرجی ، خوشگذارنی و بطالت بگذراند و زبان دراز و تلخی هم گاه مقابل همسر داشته باشد ، مورد خشونت و استثمار واقع شده است.
حال شما بگویید این مورد در ایران ما نادر است؟ یا شایع؟
منصف باشیم و حقوق انسانها را به تمامی و جامع ببینیم.
*کار کند
کامنت من رو یک بار دیگه بخونید. نظر من این نیست که خشونت زنانه یا مردانه است. اما اینجا صحبت از نوع خشونتی است که به خاطر جنسیت اعمال میشود(پاسخ فرزانه). گیرم که شما مخالف فرزانه و نظرش، استفاده از این ادبیات مروج نگاه خشونت آمیز انسان به انسان یا زن به مرد و باقی ماندن ما در اوضاع اسفناک اخلاقی فعلی است.
این کلمه ی " اینجا" را اینقدر برای فرار از تمامی حقیقت بکار نبریم. بیایید با هم مهربانتر باشیم. اگر ما که ادعای اصلاح داریم قادر به مکامله و مفاهمه نباشیم، هیچ کاری به پیش نخواهیم برد.
مثال قبلی را بار دیگر بخوانیم .