ایشان نظاره گر کمیکِ تراژدیِ مرحوم بازرگان بودند و حالا خودشان قهرمان تراژیک ِ کمدی دیگری هستند با تماشاگران دیگری که از چنگ زدن های بیهوده ی ایشان پوسخند و نیشخند می زنند! عجب روزگاری است.
سلام چه آبی و چه سنگی!!! این سیاست انقلابی ای که من می بینم مثل مردابی است که فقط در حال فرو کردن بزرگان درون خود است و دیر یا زود حتی آنکه روی این مرداب مانده را غرق خود می کند پس بهتر است دست و پا نزنی تا دیرتر فرو بری ولی انچه مشخص است فرو رفتن است و بس
تا از پس پرده چه برون آید کامروز عصر پرواری عمامه و قطر شکم است! (صائب تبریزی) گویا این "وضع موجود" هزار و چند صد ساله همیشه بر همین نمط بوده است و تمامی ندارد. و به راستی چرا؟
سلام گاهی آدم باید به احترام آدمهایی که در خشت خام می بینند بلند شود و ... یک سیگار بکشد! در ایام شباب (بلکه خیلی شباب) با جفت گوش های خودم از یکی از بزرگانی که در یکی از کامنت ها نامش برده شد شنیدم که می گفت این روند یک روز یقه خودتان را می چسبد و... من در دل می گفتم حالا اینا حذف شدند یه چیزی میگن دل خودشون و ما رو خنک کنند! ولی خب حالا مدتهاست که تنگ شدن دایره ادامه دارد و آینه ای شده است این خشت خام.
...بس که این دایره تنگ عجب شعری، چه ذکاوتی داشته این بیدل. مانده ام حیرت به دهان که یک جمله چطور بارها و بارها در زمان معنا می یابد. ---------------------------------------- امیدوارم حال مادر نازنینت زود بهتر شود که بیماری مادر قابل تحمل نیست. به امید سلامتی.
ضمنن بلاگفا چند روزی است که به کاربرانش اجازه ورود به بخش مدیریت را نمی دهد برای گذاشتن مطلب تازه یا خواندن نظرات. شما می دانید چه خبر است که ارتباط بین کاربرانش را قطع کرده است؟
سالها پیش مرکز بیرون افتاده بود.
انقلاب، فرزندان را که هیچ، پدران را هم بلعید!
نه به این آشکارگی !
روحت شاد بیدل دهلوی گرامی.
دل آدم خنک می شود ...نه ؟
و چه مرکزی !! عینهو چاه می ماند ...
حالا زنگوله را کی به گردن گربه می اندازد ؟
سلام علیکم.
والّا این دایره و مرکز و محیط و مساحت، همه از یک جنسند.
***
دهلوی:
چو گرگ بــــــــــیگنــــــــــاه افتاد بیرون
اما:
گاهی اوقات:
چو گرگ باگنــــــــــــــــــــاه افتاد بیرون!
سلام
و از جماعتی پناه برده به گرگ چه بر آید ؟
سلام
به به!
چه بجا و بموقع
سلام
دنیای کوچکی داریم
دقیقا!
سلام به تو و بیدل دهلوی.
سلام ما به درخت ابدی
آفرین بر این انتخاب بی نظیر
چه کنم از بی قند شکنی بر در سرای تو
سلام و تشکر بابت این ایجاز و اشارۀ عالی.
و اما در باب مرکز و دایره، معامله ای بود بین ایشان.
یک طرف دوباره جامۀ قهرمانی و مظلومیت پوشید
و دیگری رعیت را به بازی ترغیب کرد.
و ما ... سکوت می کنم.
سلام
ایجاز و اشاره اش که متعلق به شاعر است اما بالاخره دایره و مرکز در تناسب با هم تعریف می شوند اگر یکی نباشد دیگری هم نیست
آره ما.... سکوت .... تا کی ؟
این ک دیگه دایره نیست. نقطه است
سلام
شعر جالبی بود.
کوشش برای کنار زدن چهرههایی که تشخصی و وجودی برای خود قائلند از سالیان قبل شروع شده است.
کسانی که نتوانند تفاوت هر چند مختصر خود با کانون قدرت سیاسی در ایران را از بین ببرند در مسیر طرد قرار میگیرند.
همه این اتفاقات برای هاشمی در شرایطی است که او چندین نوبت رابطه خود را رهبری و یار دیرین خود را عاشقانه معرفی کرده بود.
سلام
تقصیر خودشان است ... می گویند که خود کرده را تدبیر نیست شاید هم تدبیر هست ولی حتماً تدبیر گرانیست
ایشان نظاره گر کمیکِ تراژدیِ مرحوم بازرگان بودند و حالا خودشان قهرمان تراژیک ِ کمدی دیگری هستند با تماشاگران دیگری که از چنگ زدن های بیهوده ی ایشان پوسخند و نیشخند می زنند! عجب روزگاری است.
سلام
چه آبی و چه سنگی!!! این سیاست انقلابی ای که من می بینم مثل مردابی است که فقط در حال فرو کردن بزرگان درون خود است و دیر یا زود حتی آنکه روی این مرداب مانده را غرق خود می کند پس بهتر است دست و پا نزنی تا دیرتر فرو بری ولی انچه مشخص است فرو رفتن است و بس
برای برون افتادن مرکز، دایره باید هم تنگ شود و هم کاملا دفرمه.
اما مدت ها است که دایره فاقد مرکز است. دایره فقط یک پوسته شده که عمدتا نگران پوسته است تا شکافی بر آن وارد نشود.
لایک
این روزها همه حرفهای پر معنی و کوتاه میزنند:
«ردی!»
سلام
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علف های باغ کال پرست
زمزمه ی این. روزهایم بندهایی آز محمدعلی بهمنی که عجیب گره خورده به روزگارمان .
واقعا دوز ِابتکارش خیلی بالا بود!
سلام
تا از پس پرده چه برون آید کامروز
عصر پرواری عمامه و قطر شکم است! (صائب تبریزی)
گویا این "وضع موجود" هزار و چند صد ساله همیشه بر همین نمط بوده است و تمامی ندارد. و به راستی چرا؟
عالی گفتی عالی
سلام
شماره جدید سیولیشه به روزست
و منتظر نظر شما
سلام علیکم
رفت مرآت دل از کلفت آفاق برنگ
ساغر قسمت هر کس ازلی میباشد
مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ
شیشه می میکشد اول زگداز دل تنگ
سلام
گاهی آدم باید به احترام آدمهایی که در خشت خام می بینند بلند شود و ... یک سیگار بکشد!
در ایام شباب (بلکه خیلی شباب) با جفت گوش های خودم از یکی از بزرگانی که در یکی از کامنت ها نامش برده شد شنیدم که می گفت این روند یک روز یقه خودتان را می چسبد و... من در دل می گفتم حالا اینا حذف شدند یه چیزی میگن دل خودشون و ما رو خنک کنند! ولی خب حالا مدتهاست که تنگ شدن دایره ادامه دارد و آینه ای شده است این خشت خام.
...بس که این دایره تنگ
عجب شعری، چه ذکاوتی داشته این بیدل. مانده ام حیرت به دهان که یک جمله چطور بارها و بارها در زمان معنا می یابد.
----------------------------------------
امیدوارم حال مادر نازنینت زود بهتر شود که بیماری مادر قابل تحمل نیست. به امید سلامتی.
سلام،
خودکرده را چاره ای نیست.
ضمنن بلاگفا چند روزی است که به کاربرانش اجازه ورود به بخش مدیریت را نمی دهد برای گذاشتن مطلب تازه یا خواندن نظرات. شما می دانید چه خبر است که ارتباط بین کاربرانش را قطع کرده است؟
آب عقل و عشق به یک جوی نمی رود
بیچاره من که ساخته ز آب و آتشم
محال!؟