دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

هزار باده ی ناخورده

 بالاخره امسال بر می گردم بعد از یازده سال ... خوشحال و کمی هیجان زده ام .


امسال که نه پارسال به همه تردید هایم غلبه کردم تردید هایی از جنس اینکه دوباره رفتن چه فایده ای دارد ؟ داری عمرت را تلف می کنی . ممکن است محیط بسته باشد و نا امیدت کند .

ممکن است یک نسل فاصله را نتوانی تاب بیاوری . شاید خودت تنهایی بتوانی راه کوتاهتری را پیدا کنی . ممکن است نتوانی بروی اصلاً ... اون هم با این همه رقیب تازه نفس ... اصلاً کی وقت می کنی ؟


پارسال وقتی دفترچه راهنما را بشکل پارتیزانی گرفتم  کسی خبر نداشت فقط به همسرم گفتم و نظرش را خواستم . با بی تفاوتی شانه ای بالا انداخت و گفت : اقلاً دوباره کاری نکن برو سراغ بقیه اش... چیزی که تا حالا خوندی و بعد لبخندی زد که معنیش می شد" که چی آخه ؟ "

... ولی از آنجایی که من به چیزی در گوشه ای از  وجودم دچارم که دنبال چیزی فراتر از شرایط زمانه است حتی اگر بیخود و بی فایده به نظر بیاید ، دنبالش را به آهستگی گرفتم .


انتخابم مسیر متفاوتی است ، ولی می تواند محور و برآیند علایق مطالعاتی حال حاضرم باشد.


یکشنبه که بیاید روز ثبت نام است اولین روز بقیه ی زندگیم ...  از ابتدای مهر امسال من دوباره دانشجو خواهم شد.



نظرات 39 + ارسال نظر
باغ اندیشه ها جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 01:10 ق.ظ http://roozegareno2010.persianblog.ir/

سلام.
تبریک میگم.
کارخوبی کردین.
هرکاری که باعث تعالی انسان بشود خوب است. (خودم!)

سلام
ممنونم و مطمئن نیستم باعث تعالی شود

پیانیست جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 01:56 ق.ظ

خیلی مباارکه. چه رشته ای؟

مرسی عزیزم ... علوم سیاسی روابط بین الملل

ستاریان جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 02:04 ق.ظ http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
به سلامتی برای فوق لیسانس شرکت کردید؟

سلام
بله مجدداً هوس کرده ام از این سوراخ گزیده شوم

قاسمفام جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 09:11 ق.ظ http://aknun.blogsky.com/

سلام
انتخاب آسان نیست. تبریک می‌گویم. موفق باشید.

سلام و سپاس
همین طور است سخت بود

سیدعباس سیدمحمدی جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 01:39 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
مبارک باشد.
حدود ده دوازده سال قبل، ـ ـ ـ در یک اتاق قدم می زد و حرکت می کرد، و یک خبرنگار با او مصاحبه می کرد. من هم در آن اتاق بودم. ـ ـ ـ گفت:
«نبرد نهائی بین علم و جهل خواهد بود. مبارزات سیاسی، سخیفترین کارها است. ما به دلیل مخالفت با جهل و در پی علم بودن است که زیر بیرق ... هستیم.»

چند روز بعد من به آقای ـ ـ ـ تلفن کردم. گفت:
«البته «اندیشه ی سیاسی» غیر از «مبارزه ی سیاسی» است، و من با دانش سیاسی و اندیشه ی سیاسی و فهم سیاسی مخالف نیستم، و اصولاً دنیای ما الان چنان پیچیده است که بدون داشتن اندیشه ی سیاسی، نمی توان دنیا را شناخت.»

(سیدمحمدی:
گمان می کنم در جامعه ای که علمش و اقتصادش و فرهنگش و سیاستش نسبتاً سالم و درست باشد، مبارزات سیاسی به مرز صفر می رسد اما «فعالیت سیاسی» می تواند بسیار زیاد انجام شود. وقتی آزادی و دموکراسی ی نسبتاً قابل قبول برقرار باشد، خب آدم مگر مرض دارد مبارزه ی سیاسی کند؟!)
(سیدمحمدی: فردی که نام نبردم و سه نقطه گذاشتم، از اَبَربیبصیرتان فعلی ــ از دید حاکمیت ــ است!)
(سیدمحمدی:
گمان می کنم قبول یا نفی «مبارزه ی سیاسی» هم، بستگی دارد به عالمانه بودن یا جاهلانه بودنش. مبارزه ی سیاسی که بر اساس حقوق انسانها و رفع تبعیض و رفع خشونت غیر عادلانه باشد، سخیف نیست، و جلوه گر علم و دانش است. مبارزه ی سیاسی که چپ و راست بَنگ بَنگ کردن و کُشتن مخالفان باشد، ...)

سلام
ممنون از شما ... شما کی دست بکار می شید ؟
سناریویی که تعریف کرده اید واقعاً غریب است هنوز ... ما هنوز نمی دانستیم دانستن و فهمیدن با انسان چه می کند
مصدق بیچاره می گفت باید با مبارزه سیاسی مبارزه کرد .

امین جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 02:32 ب.ظ http://panjareh11.blogfa.com/

واقعا تبریک میگم
دوران دانشجویی عالی هست
نگران تفاوت نسل ها هم نباش
حالا چه رشته ای؟

مرسی
دوران دانشجویی داریم تا دوران دانشجویی ... نه ؟
رشته را گفتم به پیانیست

راضیه جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 07:54 ب.ظ

سلام
مبارکه ،حدس میزنم رشته ات در زمینه علوم انسانی است درسته؟ اتفاقا عالیه که شخص با معلوماتی مثل تو وارد این عرصه میشه،الان همه مجبورن یکجورایی ارشد بخوانند اما اینکه شهامت داشتی رشته متفاوت شرکت کردی و با معلومات و مطالعه بالا قبول شدی معلومه از سر اجبار نبوده، تو متن اشاره نکردی یعنی شاید نخواهی بگی کدام دانشگاه؟
آرزوی موفقیت برایت دارم دست راستت بر سر ما
من یکی که 3سالی میشه فارغ التحصیل شدم اول اصلا قصد ادامه تحصیل نداشتم،و بعدش هر چه میکنم نمیدانم رشته خودم را بخوانم یا رشته های مکمل ،دعا کنین بی تصمیمی و تردید را پایان دهم و تصمیم درستی بگیرم
گاهی که سر میزدم به این فکر میکردم که چرا شما با این معلومات شرکت نمیکنین و حالا که خبر قبولیت را شنیدم خوشحالم :)

سلام عزیزم
مرسی حدست کاملاً درست است بعد از این همه سال دارم انسانی می شوم ... معلومات و اینا که تعارفه من بیشتر وقت ها شرمنده چیزهایی ام که نمی دانم
نه من مجبور نبودم چون اقلاً یکیشو داشتم .

تفاوت رشته ام به خاطر اینه که بتوانم تو این زمینه مطالعه جدی و منظم داشته باشم . امیدوارم اشتباه نکرده باشم .
امیدوارم بتوانی تصمیم درست بگیری و موفق بشی

درخت ابدی جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 11:39 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
مهم اینه که کاری رو که دلت می‌خواد داری انجام می‌دی. خودم که حوصله‌ی دانشجو شدن دیگه ندارم. بنابر این به همتت آفرین می‌گم و برات آرزوی موفقیت می‌کنم.

سلام
آره دل ... دلم که خیلی چیزا می خواهد مثلاً خوندن همین رشته جایی مثل هاروارد ... ولی خوب فعلاً امکانات همین یکی را دارم
ممنونم درخت جان

دنیز شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 12:55 ق.ظ http://www.sigaryazilari.blogfa.com

چوخ موبارک دی....من ده بو ایل جیدی تصمیم توتموشام اوخویام...اون ایل دن سونرا یئنی دن اویرنجی اولماق چوخ لذت لی دی

ساغ اولا سان دنیز باجی

جواد خراسانی شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 01:23 ق.ظ http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
گرچه عشق پنهان دلپذیرتر و لذت بخش تر است، و همین که ماجرا را رسمی اش کنی مشکلات و دلزدگی و...( مخصوصا" اون فاصله نسلی، که چیز خیلی محشریه! امیدوارم بعدا" راجع بهش چیز بنویسید.) شروع می شود؛ با این حال عقد محضری عشق جوانی تان مبارک است.

سلام
ممنون
ولی بالاخره از این دلق مرقع بیرون زدیم تا همه خلق بدانند که زناری هست
حرفتان را خیلی قبول دارم
عشق پنهان و دلزدگی و اینها ... برای همین ها مردد بودم الان فقط به خاطر علاقه ام میرم عقد محضری هم در کار نیست مهر سکه مکه هم که ندارد ! ببینم باب میلم نیست ولش می کنم .

نجیبه محبی شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 02:04 ق.ظ

سلام
تبریک می گم؛ منم حدس می زنم رشته تون در زمینه علوم انسانی باشه

سلام
مرسی ... دوستای وبلاگی ام منو بهتر از دوستای حقیقی ام می شناسند . عمراً هیچ کدام شان همچین حدسی بزنن
علوم سیاسی

بیات شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 08:06 ق.ظ http://hsnbyt.blogfa.com

موفق باشی

مرسی

سلمان محمدی شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 08:28 ق.ظ http://salmanmohammadi2.blogsky.com/

سلام. به تجربه دیده ام دانشجویانی که مثل شما بعد از مدتی کار به تحصیلات تکمیلی روی آورده اند، موفقتر از دانشجویانی اند که یکسره از پشت میز دانشگاه قبول شده اند.
تبریک و آرزوی توفیق مرا هم پذیرا باشید.

سلام
ممنونم از شما
دانشجویانی که مثل من تحصیلات تکمیلی را بعوض ادامه دادن برای دکترا دور می زنن برای رشته جدید چطور ؟

زهرا چلنگر شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 12:20 ب.ظ http://dialoguezch.blogfa.com/

آغاز سال تحصیلی بر شما مبارک باد :) نه هیچ کاری دوباره کاری نیست چون ما هیچوقت همونجا که قبلا وایسادیم نیستیم بنابراین حتی اگر ظاهرش یه جور باشه بازهم بیهوده کاری نیست

دارم درس و مشقی میشم ها
ممنون که دلگرمی دادی رفیق ... البته مثل شما شاگرد اولش نیستیم از آخرشاید باشیم

منیر شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 04:53 ب.ظ

فرزانه فرزانه فرزانه !
ایش بین اشتولز آف دیش !!!
یعنی اینقد بت افتخار میکنما ... (:

فرزانه عزیز که دنیای زیبات رو می سازی هرچند ...
هرچند میون اونهمه زشتی که در اطراف همه است،
بساز که ساختن حتا برای باز خراب کردن و باز ساختن می ارزه جانا ...
اینقد برات خوشحالم که کلمات وول وول میخورند خودت سامانشون بده .
می بوسمت عزیز با آغوشی فشرده از نشاط ...

منیر منیر منیر ... چقدر هیجان و انرژی مثبت داری تو ... فدای تو
این ...دیش را نفهمیدم ! ولی می دونم پر از محبته ...کپسول مهربانیه

قربانی لطف و مهربانی و عشق و وفای تو

محمد ح شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 06:01 ب.ظ http://dustevatan1.persianblog.ir

خواشحالم که میخواهید راهی رو که شروع کردید ادامه دهید و خوشحالتر میشم وقتی بفهمم به پایان رساندید یعنی در رشته ای که می خوانید کار هم داشته باشید. نمی پرسم چه رشته ای چون جوابی که به دیگران می دید رو می خوانم.
حیف میدونم خانمی با قدرت کلامی که از شما توی این چند سال در وبهاتون دیدم خانه نشین باشه.

محمد جان شروع که تازه می خوام بکنم ...
رشته ام را گفتم علوم سیاسی

خانه نشین که عمراً نبودم و نیستم و نخواهم بود

شمعدانی شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 06:29 ب.ظ

سلام فرزانه عزیز...
همیشه یه تمبر پستی موفقیتشو تضمین میکنه چون این توانایی روداره که تارسیدن به هدفش به چیزی بچسبه
.
.
ومن خیلی خوشحال شدم که بعدازیازده سال این توانایی وشهامت رودرخودت دیدی وبه تمامی تردیدهات غلبه کردی

سلام به شمعدانی وبلاگستان
خوش آمدی
... ممنونم از تو ... خودم که فکر نمی کنم اون خاصیت چسبندگی را داشته باشم

هستونک شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 06:57 ب.ظ http://hastunak.blogfa.com

سلام
خیلی مبارکه
امیدوارم که هر زمینه ای که هست باعث رشد شادی و خرسندی بیشتر بشه برات.
اگرچه که من فایده و حوصله ادامه تحصیل توی این وضعیت رو درک نمی کنم.
اما می دونم :
ذره را تا نبود همت عالی حافظ/ طالب چشمه خورشید درخشان نشود

سلام
سپاس بر هم نشین ارغوان ... ارغوان کوچک چه طور است ؟

امیدوارم پشیمان نشوم به این زودی
فایده اش را همسر من هم درک نمی کند خود من هم درک نمی کنم اون هم در دانشگاههای اینجا ... ولی خوب ... براه بادیه رفتن است که شاید به از نشستن باطل باشد
نمی دانم

فرزانه شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 08:56 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

با آرزوی موفقیت برای همنام جان. پس 4 ماه دیگه باید اینجا یه کارنامه پر از 20 ببینیم دیگه؟ (آیکون انرژی مثبت)


والا فکر کنم ترم اول فقط پیش نیاز بارم کنند ... مرسی

مترجم دردها شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 11:17 ب.ظ http://fenap.blogsky.com

سلام

مبارک باشد،ولی کاش نام رشته را می نوشتید از کنجکاوی استخوان درد گرفتیم !

راستش من از فروردین امثال به خواندن آغاز کردم،سراسری را شرکت نکردم ولی آزاد را چرا.در آزاد جامعه شناسی زدم و علوم تحقیقات که بهترین دانشگاه ایران است،جزو چند نفر برتر شدم ولی برای ثبت نام اقدام نکردم و برای سراسری دندان تیز کردم.ولی چیزی که جالب بود این نکته ست که من ظرف یک ماه،سه عدد از کتاب های منبع را خوانده بودم،از حول و حوش چهل تا و نظریه ها را 86 درصد زدم.این درست که من در دوره لیسانس - رشته ام مکانیک سیالات بود - تا حدی کتب فلسفه و جامعه شناسی را خوانده بودم،ولی واقعا شرم بر این نظام دانشگاهی و دانشجویی،که من با آن سطح جزو نفرات برتر و قبول شده بودم.اکنون که ظرف این پنج ماه قریب به سی و چند کتاب را خواندم - از منابع - باز هم گمان می کنم بسیار جا دارد.

سلام
فقط فکر استخوان دردت باعث شد اسم رشته را بگم وگر نه
والا منم جز چند نفر برترم ...منتها از آخر ! فکر می کنم آخرین نفر قبولی باشم
من مطالعه ام آزاد بوده به منابع کاری نداشتم . خودم منابع را تعیین کردم

دقیقاً من هم وقتی کارنامه ام را دیدم همین را گفتم ... گفتم ببین اینا چقدر بی سوادن که من قبول شدم

مترجم دردها شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 11:20 ب.ظ http://fenap.blogsky.com

اینکه سطح سواد باقی در چه حد بود قابل حدس است.

(کامنتم کامل نیومد !)

آوخ یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 01:18 ق.ظ http://www.avakh.blogsky.com/

درود!
دانشگاه، بهترین بهانه برای تعلیق است. و وقتی زندگی تکراری شود، کمی تعلیق هم، چیز بدی نیست.
فرزانه ی گرامی، به عنوان کسی که دچار این محیط ام دوست دارم با کمال صداقت بگویم که اگر برای چیزی فراتر از شرایط زمانه، به سراغ آکادمی واقعا موجود، آمده اید، آدرس را اشتباه آمدید...
آن که فراتر از زمانه است را نمی توانی در جایی بجویی که در قلب این زمانه، و آن هم در بدترین جای قلب این زمانه است، جایی که می خواهد تجسم «تثبیت» وضع زمانه و باشد و تعین محافظه کاری.
آن فراتر از زمانه را می شود جایی یافت که آنجا خودت برای فراروی بسازی، نه جایی که ساخته باشند برای تثبیت و پایگان بندی وضع موجود.
با این حال، همانطور که گفتم «تعلیق» خوبی است و بهانه ای برای فراموش کردن همه چیزها...
حالا با این وصف، دیگر با توست که سخنم را خوش آمد گویی تفسیر کنی یا دریغا گویی.
ولی فقط یک چیز را می گویم: در بین واژگانم، حتا یک واژه ی بدبینانه و ناواقع بین، به کار نبستم.
دانشگاه خانه و میهن کنونی من است، تنها شرح گوشه ای از ویرانی هایی را گفتم که البته در بین ناله های مرسوم این موطن، خبری از آن نیست.

سلام
دانشگاه برای تعلیق ... تعبیر تازه ایست .
یادتان هست یک بار با شما مشورت کردم که بروم دانشگاه یا نه ؟
خودم می دانم باورهایم هم هنوز این است که دانشگاه آن هم دانشگاههای ایران چیزی به آدم اضافه نمی کنند
البته این بار شاید من چیزی به دانشگاه اضافه کنم
شرح ویرانی های دانشگاه را واقفم ... در اینم سالها هرگز ارتباطم کاملاً با دانشگاه قطع نشده حتی شده به بهانه تدریس دو واحد درس رفت و آمد داشته ام
اصلاً زمان خودم هم همین بود .
می دانم که چیزی فراتر از شرایط زمانه را خودم باید کشف کنم شاید ابزارکی در دانشگاه باشد ... شاید نظم کوچکی به مطالعه ام بدهد
از این شاید ها زیاد است

حرفهایت بهترین خوشامد گویی بود برایم

سفینه ی غزل یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 02:45 ق.ظ http://safineyeghazal.persianblog.ir

چه خبر خوبی فرزانه جان که البته من یکی بیش تر به استادی قبولت دارم تا دانشجو....
فقط امیدوارم حجم درس و مشق حضورت در محیط وبلاگستان را کم نکند ... بسی تبریک دوست جان

شیرین جان
من استعداد دیابت دارم ها
نه نه ... مطمئن باش

محسن یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 10:17 ق.ظ http://salehimohsen.blogfa.com/

عالیه
مبارکه
ماشااله به این انرژی

ممنون آیکونی به اسم اسپند داریم ؟
برای وبلاگستانی که این همه من را شارژ کرده است که پیرانه سرم عشق جوانی بسر افتاده است

میله بدون پرچم یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام
واوووووو
مبارکا باشه... پس شما هم بله ما سه تا رو کجا می برید
اول این که از تفاوت نسل نترس چون احتمال زیاد از میان اون پنج شش نفر باقیمانده همکلاسی (اگر تعداد دانشجوها نسبت به زمان ما بالا نرفته باشد!) نصفشان هم نسل شمایند...این تجربه منه (البته تجربه من که میگه پنج نفر از شش نفر!)
دوم این که اون مسیر کوتاهه رو ول نکن!! یعنی بذار بگم که در دانشگاه های ما چندان چیز دندان گیری ارائه نمی شود مگر این که خودت دانشجو باشی...
سوم این که مدرسه ها واشده
چهارم این که...بیخیال...بذار حدس بزنیم: 1- فلسفه علم 2- منطق 3- یا یکی دیگر از گرایشات فلسفه در ارشد...مثلن غرب یا تطبیقی 4-جامعه شناسی
من گزینه یک رو حدس می زنم

سلام
بعععله

امیدوارم کردی در مورد تفاوت نسل ... البته من عاشق نسل های بعد از خودمم
بخاطر حفظ و صیانت!! از همون مسیر کوتاه دارم میرم و گرنه اونجا که دیده ایم خبری نیست حتی دوره فوق لیسانسش حتی رشته های فنی اش

جدی ؟ باید برای خودم دفتر و مداد و پاک کن و قمقمه بخرم

حدسهایت همه .... غلطه

مهرگان یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 04:48 ب.ظ http://mehraeen.blogsky.com

در جریانی که بنده خودم اسپند وبلاگستانم!
خیلی خوشحال شدم. بیشتر ازینکه یه دوست خوب تونسته بره دنبال علایقش.اونم علوم سیاسی که من واقعا یه زمانی عزم جزم کرده بودم برم دنبالش...
از همین الان دارم میبینم هم کلاسی هات چقدر حسودی کنن بهت!
امیدوارم همیشه موفق باشی و همیشه اینجا بساط تبریکات برپا باشه

یه جورایی داغ منم تازه شد البته که تا اطلاع ثانوی نمیشه برم دنبال علایقم!

بله آن هم اسپندی که بی آتش هم می جهد

خود سیاست که زیاد دلبری می کند علومش را نمی دانم ...نه دیگه تبریک و تسلیت بس است باید صابون به تن بمالم . اونها احتمالاً همه لیسانس مرتبط دارند منو قبول ندارند .
چرا؟ برای پرداختن به علاقه هایت هیچ وقت زود نیست ... بهانه نیار پا شو بیا همراه شو

زمانیان یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 05:37 ب.ظ

سلام
تبریک صمیمانه برای آن که تشنه ی دانستن و اگاهی است.
از نوشته ای گذشته تان بر می آید که کارشناسی مهندسی خوانده اید. اگر این طور است، چرا علوم سیاسی را انتخاب کردید و به خانواده ی علوم انسانی پیوستید؟
به هر تقدیر برای تان آرزوی موفقیت روز افزون می کنم. گرچه خواندن و مطالعه در باره ی این مسایل بر رنج های تان می افزاید اما امیدوارم چنین نباشد و زندگی تان سرشار از شیرینی و شادکامی باشد

سلام
من هم صمیمانه از شما ممنونم
بله هم کارشناسی و هم ارشد!
چه عرض کنم ؟ مبتلا شدم ... البته خانواده علوم انسانی کم مهندس ندارند . قول معروفی هست که می گوید مهندس جماعت راه را پیدا نکند راه را می سازد .

افزوده شدن بر رنجها را می دانم ...لمس می کنم اما گریزی نیست .

دایناسور یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 06:11 ب.ظ http://1dinosaur.persianblog.ir

سلام
مبارک باشه
تصمیم خوبیه برای فرار از روزمرِگی و دمیدن روح در زندگی
هرچند شاید دیدن نقاط ضعف آموزشی ، تعدادی استاد کم سواد یا بی سواد، دانشجویان طالب مدرک و مشتاق نمره و ... شما را ناراحت کند اما خوبی هایش بیش از بدی هایش است.
هم صحبتی و تلمذ از محضر تنها یک استاد هم کل ماجرا ارزشمند می کند
موفق باشید

سلام و سپاس
آنها که بوده و هست .
برای من جنبه مطالعاتی اش مهم است .

نوشینه یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 10:38 ب.ظ

مبارک باشه خوشحال شدم

مرسی

صدیق دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 02:33 ق.ظ http://sedigh-ghotbi.blogfa.com/

تو را سفر به کجا می برد؟
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد
کجاست جای رسیدن؟
وپهن کردن یک فرش
و گوش دادن
به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور
*
تبریک میگم . فرهیختگی و فرزانگی دستادستِ لحظه هات

ممنون بابت شعر و تبریک

خلیل دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 01:31 ب.ظ http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

مبارک است. موفق باشید.

سلام
تشکر

امین سه‌شنبه 28 شهریور 1391 ساعت 01:11 ق.ظ http://amin79.blogfa.com/

تبریک فراوان. بسیار خوشحال شدم از این خبر. اگر چه حدسم رشته فلسفه بود. اما به تجربه میدونم آدمایی که بعد مدتها دوباره برمیگردن دانشگاه برا ادامه تحصیل خیلی علاقه مندانه کار رو ادامه میدند. از جهت دیگه ای هم خوشحالم. این دانشگاه رفتن در ایران هر بدی ای داشته باشه لااقل یه جهتی به مطالعات آدم میده و انسان رو از همه چی خوانی بی در پیکر در میاره. امیدوارم ثمره این حضورت در دانشگاه به عنوان یه خانم اهل فکر رو در سالهای بعد بیشتر ببینیم اون هم در مجلاتی جدی تر و تاثیر گذارتر از وبلاگ. موفق باشی.

سلام
شرمنده کردید ... حدست درست بود خیلی در منابعش چرخیدم
رفتم دانشگاه دیدم گروه فلسفه را دانشکده الهیات قورت داده
پشیمان شدم دیدم واقعاً فلسفه یاد گرفتنی نیست
این بود که رفتم سراغ سیاست که اولویت بعدیم بود ...
امیدوارم واقعاً امیدوارم
چون من هم همین فکر را کردم گفتم اقلاً منظم بخوانم
درباره مجلات جدی و اینا فکر می کنم اگر حرفی برای گفتن باشد گفته می شود زیاد مهم نیست کجا و چطور !

محمدرضا سه‌شنبه 28 شهریور 1391 ساعت 04:38 ب.ظ

تبریک می گم
خبر خوبی بود

شمام قرار بود خبرای خوبی بدید

زنبور چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 01:03 ق.ظ http://www.golsaaa.blogfa.com

سلام
تبریک میگم. حرکتی که اون گوشه وجود رو راضی کنه زیباست. مبارک باشه

سلام
ممنون که اون گوشه را دست کم نمی گیرید

فرزاد پنج‌شنبه 30 شهریور 1391 ساعت 09:21 ب.ظ http://www.3-405.blogfa.com

بهبه به سلامتی و دلخوشی. پس با این حساب هم رشته شدیم فرزانه خانم. البته بنده هم از مهندسی معدن آمدم به سمت علوم سیاسی و خیلی هم خوشحالم. امیدوارم برای شما هم تجربه خوشایندی باشد.

سلام فرزاد عزیز
چه عجب ... ممنون بایت دلگرمی ات
انگار بچه های فنی زیاد از این کارا می کنند

اردی بهشت پنج‌شنبه 30 شهریور 1391 ساعت 11:55 ب.ظ http://ordibehesht-z.blogfa.com/

من هم برای تحصیل همیشه منتظر هستم که یه حس بهم بگه انجامش بدم. برای فوق لیسانسم 3 سال منتظر اون حس بودم. برای دکترا هنوز از اون حس خبری نیست!

تبریک می گم.
شاید محیط دانشگاه مزخرف شده باشه ولی اون احساس درس خوندن، هنوز به قوت خودش باقیه

مرسی
من برای دکترای رشته خودم یک حرکت کوچک هم نکردم تو این یازده سال هم هیچوقت حتی با اصرار و تحریک بقیه حسی بهم دست نداد
از مدک فوقی که دارم به اندازه کافی استفاده کرده ام
اما برای رفتن به رشته دیگر وسوسه های بسیاری داشتم
مجبور بودم دوباره از لیسانس شروع کنم همین طوری هم فکر کنم کلی واحد پیش نیاز لازم داشته باشم

مرز روشنی جمعه 31 شهریور 1391 ساعت 02:17 ق.ظ http://brightnessborder.blogfa.com/

تبریک می گویم و چون خودم هم چند سال پیش بعد از این همه سال، به کار مشابهی دست زدم (فوق لیسانس) و البته رشته علوم انسانی نبود ولی بنحوی مرتبط بود، هیجانی را که گفتید متوجه هستم هر چند که با کمی طنز و خنده هم همراه بود... بخصوص جدیت من که نهایتا در امتحانات نتایج خوبی هم گرفتم. فکر می کنم شما هم اینطور باشید.

بله همسایه ها یاری کنید که من امیدوار باشم

صلا جمعه 31 شهریور 1391 ساعت 11:08 ق.ظ http://vafa-asgari.persianblog.ir/

سلام.چندپست اخیر شمارا خوندم.وواقعا بهره بردم.تاثیر گزارتر از همه برای من «درستایش وبلاگستان»بودولی همه سپاس وخرسندی ام از ورود به دنیای زیبای شمارا بنابر اقتضای حال ومجال اینجا تقدیم می کنم:کامنت ها خوب وجواب های عاقلانه واندیشمندانه شماباعث می شود از چرایی وچند وچون شروعی دوباره که چه عرض کنم ؛نو؛بگذرم و فقط تبریک بگم .به امید آنکه قبل از هرچیز مایه خیر وبرکت روزافزون باشد درزندگی شخص واجتماعی شما.وانشاءالله چنین خواهد :راه بلند و راه بلندی را

چابک سوار عشق

یکباره آمده ست

اما ملال خستگی اش نیست

اما غبار خستگی اش پر کشیده است

رفتن به راه می پیوندد

ماندن به رکود

سلمان به راه رفت

با پای عاشقانه

و راه به او پیوست

با روشنایی و قبله
(زنده یاد طاهره صفارزاده)

سلام
فکرنمی کنم لایق این همه تعریف باشند نوشته هایم
بهر حال خوشحالم برای اینکه آمدید و خواندید
امیدوارم مجالی برای خوب بودن باشد

نِد نیک جمعه 31 شهریور 1391 ساعت 01:10 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

بهت تبریک میگم. کنکور فوق لیسانس شرکت کردی؟ کدوم دانشگاه ؟چه مدت داشتی درس میخوندی؟

مرسی ... مطالعه ام از منابع آزاد بوده هرچی که پسندیدم خواندم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد