درعام بله در خاص خیر البته به حجم مغز طرف هم بستگی داره یعنی فهم و درکش خیلی ازآگاهمندان بدون درکنند برا اینا همین جمله بس بعضی ها در اوج بی آگاهی فورا می درکن یا میفهمن مثل سینمایی دسته اول مجبد مجیدی ودسته دوم رامبد جوان راستی فرزانه جان خودت نظرت راجع جمله چیه یا همش مقبوله برات؟
به نظر خودم جمله قابل تاملی است ارزش دارد بهش فکر کنم
درود به فرزانه خانم که همنام عزیز منی. علم با شک شروع می کند و جهل با اطمینان. جهالت به مراتب راحتتر و آرامتر است. آدمی که نداند درد ندارد. همه چیز از این دانایی شورع شد. یاد جمله کوتاهی افتادم که دگراندیشی هنگام سوختن در آتش تعصب فریاد زد: ای جهالت مقدس! (هس بوهمی)
و چه کشید این داروین تا توانست تئوری اش را بفهماند و از آن دفاع کند همیشه ندانستن . نفهمیدن و نادانی آسانتر از دانستن و فهمیدن و دانش است. در هر پروسه ای . اندیشیدن تلخ و خطرناک است!
و اگر چنین نبود .... هر روز مراسمات حضرات دامنه دارتر و پر رنگ و لعاب تر و تر و تر و تر نمی شد. بی خیال اینقدر نمونه زیاده که نگفتنش بهتره. مثل اینکه اونجوری راحت تره
زمانی کارل پوپر در تئوری ای که به جای مانیفست پوزیتیویست ها پیشنهاد می کرد،بیان می کرد که در شناخت علمی بهتر است تئوری ابطال پذیری را به جای اثبات پذیری بنشانیم.خیلی خلاصه یعنی اینکه به طور موقت می پذیریم که این فرمول ها و ... پاسخگوست،ولی در بلند مدت هرگز.داروین که خود رد صعری می زیست که در سر داشتند که علم را جای ایمان قابل اطمینان جا بزنند.
به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم،به بیان هگلی روح زمان ما دیگر اطمینان را بر نمی تابد.یعنی چنانچه کسی نا پرهیزی کرده و لای کتابی باز کند وبه اطراف و اکناف دقیق تر بنگرد،پایه های اطمینان اش سست می شود.
اینکه چنین چیزی تا چه حد برای بشر مفید و یا مضر است بحثی دگر است.
سلام چه عجب می فرمودید به پیشواز می آمدم خبر ندارید چه اطمینان هایی که از یاوه سرایی های بی شمار در دل بشر قرن بیست و یکمی نیست فقط کمی شکل ها دگرگون شده
سلام علیکم. من چند بار این جمله ی «نادانی در القای اطمینان اغلب از دانش موفق تر است» را خواندم و احتمال می دهم آنچه داروین به انگلیسی گفته، می شود مفهومتر و رساتر به فارسی برگرداند. احتمالاً شما دسترسی به نوشته ی انگلیسی نداشته ای و آنچه دانیال جعفری یا فرد دیگر در جایی نوشته، نقل کردید.
سلام اصل جمله این است :
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
گمان می کنم همین جمله ترجمه خوبی باشد مگر اینکه شما پیشنهاد بهتری داشته باشید. نظرتان درباره معنی جمله چیست؟
ممنون از جمله اما واقعا امیدوارم تئوری یک جمله احساسی - ادبی برای شما از تئوری توانمند تکامل جالب تر نباشد .
من گمان می کنم مقصود در این جمله و این دست جمله ها , به واقع "نادانی" به معنای "فقدان دانایی" یا "خلاء دانایی" نیست , بلکه آندست "دانسته هایی" است که "دانش" نیستند و از روش و منش علمی به دست نیامده اند .
اما من این دیوانگی رایج شده را نمی فهمم که می گویند علم را "به طور موقت می پذیریم" . یعنی به طور موقت می پذیریم که زمین دور خورشید می گردد ؟ یا به طور موقت می پذیریم که باد بر اثر جابه جایی هوای گرم و سرد به وجود می آید ؟ یا به طور موقت می پذیریم که ضعف بینایی با گذاشتن عینک اصلاح می شود ؟ و به طور موقت می پذیریم که واکسن فلج اطفال موثر است ؟
سلام امیدجان
نه ... البته که نه ! اصلا مقایسه اینها درست نبود . تئوری تکامل محتوای علمی دارد و پاسخ بسیاری از مجهولات را با اطمینان می دهد و بخشی از علم است.
در حالی که این جمله علم نیست محتوای علمی ندارد .بلکه یک نگرش فلسفی است که باورهای انسان را به چالش می کشد. جالب بودنش برایم از این روست . ارزش ادبی اش را نمی دانم ولی محتوای جسورانه ای داردو چون انتظارش را از داروین نداشتم جالب بود در حالی که تکامل با اسم داروین عجین شده است. و باز هم می گویم جمله اش جالب است چون دید و افق کلی از دانایی و نادانی بدست می دهد
دقیقاً هدفش همان دانسته هایی است که دانسته نیستند اما اطمینان و آرامش بدنبال دارند
سلام علیکم. داروین دو جمله دارد، که ظاهراً یک مقدار کلماتشان و معنایشان به هم شباهت دارد:
یک) این جمله که شما نقل کردی: Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
دو) این جمله: Charles Darwin wrote, in 1872: [I]t is always advisable to perceive clearly our ignorance
جمله ی اول را، ظاهراً قبل از شما ترجمه کرده اند «نادانی در القای اطمینان اغلب از دانش موفق تر است» و شما هم آن ترجمه را نقل کرده ای. در http://zanjanblog.com/view/post:40748 آنچه از داروین نقل کرده اند، احتمالاً ترجمه ی جمله ی مورد نظر داریون است، (نمی دانم مترجم خودش بوده یا ترجمه از دیگران است):
«جهالت بیش از دانایی احساس امنیت ایجاد میکند (چارلز داروین)»
فعلاً گمان می کنم ترجمه ی اخیر، رساتر و مفهومتر از (ترجمه ی دانیال جعفری؟ و) ترجمه ی شخص سرکار است.
ظاهراً منظور داروین این است، وقتی انسان به جهالت و تعصب و این جور چیزها پناه می برد، خود را از چالشهای فکری و اندیشیدنهای بعضاً دشوار و ترسناک و ... معاف می کند، و در امن و امان است. اگر درست باشد که منظور داروین از جمله اش این است، ترجمه ای را که نقل کردم، رساتر و مفهومتر از از ترجمه ی موجود در وبلاگ شما می دانم.
سلام مجدد
جمله انتخابی من از کتاب تبار انسان (( The Descent of Man (1871) بوده است . جمله دیگر را نمی دانم . ترجمه از خودم نیست . بین ترجمه هایی دیگری هم که دیده ام و هم چنین آنچه شما نقل کرده ای من ترجمه ای که آقای جعفری هم در صفحه گوگل پلاس خودشان نقل کرده اند را جامع تر و بهتر می بینم . چون به القای اطمینان اشاره دارد و نه به کسب یا حصول اطمینان
نادانی در قبال اطمینان داشتن و اطمینان دادن هیچ احساس مسئولیتی نمی کند اما دانش همیشه در برابر یافتن و دادن پاسخی قابل اطمینان تر و دوری از تعصب و قطعیت احساس مسئولیت می کند. نادانی می داند که حماقت همیش وجود داشته و خواهد داشت اما دانش همیشه شاهد تغییر، اصلاح و بهبود بوده است.
نه اتفاقاْ فکر می کنم نادان احساس مسئولیت بیشتری دارد او می خواهد جهان را اصلاح کند مدیریت کند آرمانگراست بخاطر همان اطمینانی که القا شده بهش فکر می کند که می تواند و باید ...
ترجمه جمله دوم بنظر بیشتر درباره درک جهالت های شخصی بعنوان یک فرایند شناخت درونی است (بعنوان یک کار قابل توصیه) تا اشاره به القا و تحمیل جهالت توسط نیروهای نادانی به دیگران و دادن اطمینان خاطر به آنان ! مگر اینکه ترجمه انگلیسی هم مثل آیات عربی مشمول تاویل و تفسیر های محتلف باشد !
کامنت ِ سید عباس سیدمحمدی درست است ، من نیز می خواستم چنین کامنتی بنویستم ، البته نه مثل ایشان مستند ... چون مستندش را نمی دانستم. ممنون از ایشان. و اینکه بعضی ها اینجا مثل همیشه به جاده خاکی زده اند ...
سلام ققنوس چی درست است ؟ چی غلط است ؟ بگو کی ها هستند جریمه شان کنیم
I am bewildered. I had no intention to write atheistically, but I own that I cannot see as plainly as others do, and as I should wish to do, evidence of design and beneficence on all sides of us. There seems to me too much misery in the world. I cannot persuade myself that a beneficent and omnipotent God would have designedly created the Ichneumonidae with the express intention of their feeding within the living bodies of caterpillars or that a cat should play with mice...
سلام بله سایت ویکی گفتاورد را دیده ام.
اگر مخاطب جملات منم که نیازی به ترجمه نیست.داروین یک دانشمند است و پرسش و چون و چرا و شک بر انگیزی حرفه اوست که معمولا به قضاوتی هم نمی انجامد.
اما در همان منبع مورد نظرتان جمله ای از داوکینز دیدم که نقلش بی فایده نیست : گرچه «خداناباوری»، به احتمال قوی پیش از چارلز داروین قادر به دفاع منطقی از خود بوده است، اما داروین نخستین روشنفکر منکر وجود خدا بود که ظهور کرد.
نادانی اطمینان به نفس کاذب می آورد. نادانی خود دایناسور بینی می آورد(با عرض پوزش از برادر دایناسورم)! دانایی با تردید و طرح سوال و ابهام همراهست نتیجه ی اخلاقی: به سلامتی نادانی بزن دست قشنگه رو
قبول داری که همه مان تا اندازه ای دانا و تا اندازه ای نادانیم
سلام علیکم. ببخشید. شما از طرفی، نقل می کنید نادانی در القای اطمینان اغلب از دانش موفق تر است .
"چارلز داروین"
و از طرفی به این ترجمه ی نامناسب، که بنده ی فارسی زبان (اصلاً فرض کنیم هیچ دستی هم در ویرایش و نگارش و ... ندارم) متوجه نمی شوم این جملات قرار است چه چیزی را
القا
کند، و ساختارش از نظر کنار هم قرار گرفتن و word order جالب نیست، این اندازه دلبسته هستید.
البته مسئله ی چندان مهمی نیست، اما خوانندگان، در صورت تمایل، ببییند کدام جمله ترجمه ی رساتر و مفهومتر برای
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
است:
«نادانی در القای اطمینان اغلب از دانش موفق تر است»
یا
«جهالت بیش از دانایی احساس امنیت ایجاد میکند»؟
*** این جملات داروین، بیش از القای منظورش، ظاهراً باعث شنگول شدن و هیجان زده شدن علاقه مندان نظریه ی تکامل داروین، و علاقه مندان و پیروان دیدگاههای خداناباورانه ی داوکینز شده. *** بنده کتاب دریای ایمان اثر دان کیوپیت را داشتم. الان ندارم. از سخنان داروین نقل کرده بود. داروین اواخر عمرش با قاطعیت از ایمان داشتن به خدا گفته بود. داوکینز شاید پسرخاله ای چیزی داشته که خداناباور بوده، و برهانهای خداناباوری اش هم خیلی محکم بوده (مثل بیانات خود داوکینز که می گوید خداباوران معقتدند جهان از یک پشگل آفریده شده)، و آن پسرخاله یا ... را با داروین اشتباه گرفته. *** برای ستاریان پاراف گذاشته اید:
«اما در همان منبع مورد نظرتان جمله ای از داوکینز دیدم که نقلش بی فایده نیست : گرچه «خداناباوری»، به احتمال قوی پیش از چارلز داروین قادر به دفاع منطقی از خود بوده است، اما داروین نخستین روشنفکر منکر وجود خدا بود که ظهور کرد.»
حالا شخص بزرگوار شما خانم فرزانه پارسایی چه
«فایده»
در نقل این سخنان گهربار داوکینز دیدید، بنده نمی دانم. احتمالاً تمام خداناباوران، از هزاران سال قبل از کشیش چارلز داروین، تا الان، خود را
«روشنفکر»
می دانستند و می دانند. و من عیبی هم نمی بینم که خود را روشنفکر ببییند. بالأخره انسانها به دیدگاه و نگرش خود صفت و نام مثبت و خوب می نهند. بنده، طالبان، داوکینز، لنین، مارکس، هیتلر، همه و همه، دیدگاه خود را خوب و مثبت می دانیم. اگر دیدگاه خود را منفی بدانیم، جذب دیدگاه خود نمی شویم! *** بین باور داشتن به نظریه ی تکامل داروین، و خداناباور بودن، نظراً ارتباطی نیست. نظراً می تواند دو دیدگاه مستقل از هم باشد. اما عملاً، ارتباطهایی هست. بنده می خواهم ارتباط را بگویم، و فعلاً انتقادی به طرفداران نظریه ی تکامل داروین و به خداناباوران ندارم. در آمریکا Jemes Perloff هم خداناباور بود و هم طرفدار نظریه ی تکامل داروین. ایشان، پس از تغییر فکرش، هم خداباور شد و هم ضد داروینیسم. کتاب هم نوشت بر ضد داروینیسم.
توجه کنید: به قولی، داروین اگر هزار بار در دوره های مختلف زندگی اش، به اعتقاد و ایمان کاملش به خدا تصریح می کرد، باز هم نظریه ی تکامل او، مورد توجه افرادی مانند داوکینز قرار می گرفت. نقش بسیار مهم که
«تصادف»
در نظریه ی تکامل داروین دارد، مورد توجه افرادی مانند داوکینز قرار می گیرد. ***
با احترامات.
سلام مجدد خواهش می کنم٬ شما دستی در ویرایش و نگارش دارید .تفاوت بار معنایی دو جمله را چطور نمی بینید؟ خوب مقداری هم بحث سلیقه ای است
موضوع جالبی در نقل منبع اتغاف افتاده که بی خوابی دیشب مجال دقت را از من گرفت . من از این آدرس نقل قول کردم : http://en.wikiquote.org/wiki/Charles_Darwin و شما برایم از این آدرس گفته ی داوکینز را نقل کردید: http://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%D8%AF%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2
اولی به زبان انگلیسی است و در مورد چارلز داروین و دومی فارسی است در مورد داوکینز!
شاید به همن خاطر هم عحیب نیست که شما به حای ترجمه ی حرف داروین به نقل قول از داوکینز و فایده دار بودن آن علاقمند شدید.
اگر علاقمند باشید لینک مطلبی را میگذارم تا ببینید که خدا برای تعداد بسیاری از انسانها از جمله آینشتین چه جایگاهی داشته و دارد و دنیا فقط داوکینز نیست داوکینز اصولا آدم سرخوشی است زیاد به او دل نبندید!
سلام
آدرس نقل جمله داوکینز همان پیج داروین در ویکی گفتاورد است نه پیج مربوط به داوکینز ...اصلا جمله هم در مورد داروین است . باز هم دقت کنید.
و در مقابل نقل قولهایی که از داروین رباره آتئیسم آورده اید . این جمله را نوشتم حال شما می گویید از آب کره گیر و سرخوش و فلان است ...خوب است از این به بعد بگذاریمش به عهده عقل دل بستن و دل کندنی در میان نباشد...بهتر نیست ؟
سلام بر فرزانه عزیز خوب پذیرفتن فروض جاهلانه دلیل نمی خواهد اما پذیرش گزاره های علمی دلیل و مدرک می خواهد، دلیل توفیق نادانی همسهل الوصول بودنش است عزیز دلکم .
سلام. جمله ی جالبی انتخاب کرده اید امروزه باید گفت پاراپاگاندا در القای اطمینان موفق تر است. البته باید دقت کرد که اساسا کار علم القای اطمینان نیست. اگرچه یکی از آثار روان شناختی اش اطمینان هم هست. منظورم دقت در مفهوم "القا" است. خیلی فرق می کند مثلا من در پی القا اطمینان در شما باشم که البته باید از روش های تبلیغاتی و کوشش های روانشناسانه استفاده کنم. یا این که من کارهایی بکنم و شما خودتان از طریق آنها به اطمینان برسید. ریتزر از واژه ی اعتماد به جای اطمینان استفاده می کند. اعتماد هم ویژگی ها و هم رتبه هایی دارد. فکر می کنم موضوع اعتماد در نظریه ی ریتزر برای تان جالب باشد. شرح آن را به خودتان وامی گذارم
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
و
Charles Darwin wrote, in 1872: [I]t is always advisable to perceive clearly our ignorance
وجود دارد هم نام کتاب :
تبار انسان
و هم این نقل قول از ریچارد داوکینز:
گرچه «خداناباوری»، به احتمال قوی پیش از چارلز داروین قادر به دفاع منطقی از خود بوده است، اما داروین نخستین روشنفکر منکر وجود خدا بود که ظهور کرد.
قبلا هم چایی نوشته ام:
قشون کشی از اهل علم و دانشمندان بی نتیجه است چون چنانکه فیزیک خداباور مانند نیوتن و آینشتین داریم فیزیک الحادی مانند اپنهایمر هم داریم و در مقابل ژنتیک خداباور مثل نظرات پدر گریگوری مندل هست نظرات الحادی داروین هم هست هر چند خود داروین ملحد نبود و تا به آخر عمر نسبت به خدا باورمند ماند.
در یکی از مقالات در وبلاگ سابقم به کتاب "حیات طبیعت و منشا تکامل آن "از زیست شناس ملحد "آ ای اوپارین" اشاره ای کرده بودم و چندی پیش هم به مناسبتی در یک کامنتی از او نامی اوردم و اینکه چگونه او یافته های علمی دانشمندان مختلف اعم از خداباور و ملحد را جهت انکار خدا استفاده کرده است. کاری که داوکینز هم به ان مشغول است . اما همین آقای ملحد ِ مجهز به علم ("آ ای اوپارین") جمله ای دارد که در نهایت وضوح نمایشگر تمام نمای عجز اوست. او می گوید:
" فقط از راه چنین برداشت تکاملی است که امکان می یابیم نه فقط بفهمیم که در بدن موجودات زنده چه رخ می دهد و چرا رخ می دهد ، بلکه خواهیم توانست به هفت میلیون «چرا» یی پاسخ دهیم که برای شناخت واقعی جوهر حیات در برابر ما قرار می گیرد." ص 183 اگر به این هفت میلیون سوال این دو سوال را اضافه کنیم که ماهیت تکامل چیست. و چرا این مسیر را انتخاب کرده است شماره ی سوالات موجود به هفت میلیون و دو خواهد رسید.
بله بهتر است به از این به بعد بسپاریمش به عقل.
البته اگر جنت را همین دنیا فرض کنیم اکثریت اهل جنت را هم ابلهان تشکیل میدهند و حرف درستی است
ببخشید نقل این قسمت از بحث هم برای تکمیل مطلب مربوط به اپارین ضروری است هر چند کامنت طولانی می شود:
من از زیست شناسی اطلاعی نداشتم پرس و جو کردم فهمیدم موتاسیون یا جهش ژنتیکی را عامل تکامل انواع موجودات می دانند . بد نیست بدانید که رمز نگاری ژنتیک و خود وجود این رمز نگاری در ژن هر موجودی ، امکان جهش را در موارد لازم به آن موجود می دهد . آیا تاکنون کسی توانسته است جواب گوید که این رمزنگاری ژنتیک از کجا آمده است و چرا برخلاف معمول بعضی از جهشهای ژنتیکی منجر به بوجود آمدن موجودی متکاملتر از موجود قبلی می شود که سازگاری بهتری نسبت به موضع فعلی او نشان می دهد. البته اگر نحوه ی موتاسیون را بدانیم و بدانیم که اکثر نزدیک به تمام موتاسیونهای انجام شده ،به مرگ موجود منجر می شود. انگاه از این جهشهای رو به تکامل بوجود امده در سیر تکامل موجودات بیشتر حیرت خواهیم کرد من چند وقت پیش کتاب مارپیچ مضاعف کلید راز حیات نوشته ی جیمز دی واتسن ترجمه ی مصطفی مفیدی را می خواندم او به همراه فرانسیس کریک برنده ی جایزه ی نوبل 1962 شده است زیرا توانستندمسئله ی ساختار DNA را حل کنند اما آنچه باعث شد فرانسیس کریک که فیزیک می خواند از آن دست شسته و به زیست شناسی و ژنتیک روی آورد کتاب حیات چیست شرودینگر بود. شرودینگر در این کتاب با ظرافت این عقیده را طرح کرده است که ژنها سازنده های کلید وار در سلولهای زنده هستند و برای شناخت حیات باید بدانیم که ژنها چگونه عمل می کنند جالب است بدانید که میلیاردهه میلیارد ژن ، شکل بارکدی منحصر به فرد خود را دارند که هیچ یک شبیه به دیگری نیست و چون اثر انگشت هر انسانی، مختص ژنی خاص است .فعلا بگذریم تا شاید وقتی دیگر!
خود اوپارین در همین کتاب به ناچار اعتراف می کند که معلومات ما در باره ی تکامل بسیار ناچیز است : ".. متاسفانه آن را کامل مشخص کنیم و دگرگونیهای کیفی سازمان انتقال فعالانه مواد را که در مراحل خاصی از تکامل دنیای زنده رخ داده اند مورد توجه قرار دهیم.» ص 299
حالا این بحث تکامل و موتاسیون و این داستانها مربوط به «موجودات زنده» ای است که با عمر چهار ونیم میلیارد ساله ی زمین متکامل شده اند. که البته نحوه ی تکامل انسان هنوز مورد مناقشه ی زیست شناسان است اما چگونه می نوان تکامل و موتاسیون و جهش ژنتیک را به کل کائنات تسری داد که بین پانزده تا بیست میلیارد سال قدمت دارد لابد قوانین دیگری انجا حاکم است و قوانین تکاملی مثل موتاسیون در کائنات جاری نیست . نمی شود که بگوییم مثلا مشتری بنا به نقشه ی ژنومی و از روی ژنتیکش فهمید که گازی شکل باشد و زمین فهمید که باید دارای هسته ای اهنی باشد و ماه فهمید که باید به دور زمین بچرخد و ستاره ی دنباله دار هالی هم روی اصول ژنتیک جهش پیدا کرد و در مداری خاص شروع به گردش به دور خورشید کرد که ذره ای انحراف از این مدار می توانست حیات و وجود منظومه ی شمسی را به عدم مبدل سازد
امروز القا اطمینان و یا اعتماد به علم برای پاسخ گفتن به همه ی سوالات بشر امری منسوخ شده است که متعلق به پوزیتیویستها بوده است و به طور کلی نسلشان منقرض شده است.
اینجا http://urbanism-aradan.blogfa.com/post-216.aspx و اینجا http://rezashirani.blogsky.com/1390/02/14/post-173/ و http://memarejavan1386.blogfa.com/post-84.aspx
را بخوانید
راجه به شهر جدید مصدر بخوانید و ببینید امارات بعد از ساخت جزایر مصنوعی در حاشیه ی مرزهای آبی اش و ثروت اندوزی بسیار که اضافه کردن حریم آبهای سرزمینی را هم درپی داشت چگونه اوضاعش به قول آقایان از ملخ خوری به اینجا رسیده است و البته اعتراضی هم قبل و بعد ساخت این جزایر از احدی بلند نشد که حریم دریایی سرزمین مقدس ایران کم شد!
درست مثل کم شدن سهم ایران از 14% به 11% از دریای خزر که سرزمین ما به تاراج رفت و اعتراض محکمی هم نشد
ما کلا فراموش کرده ایم که چاره درد خود را از باید درون خود پیدا کنیم و نه از بیرون از خود. فرض کردن دیگرانی غیر از ما به عنوان دشمن ، درد اصلی ماست
اینجا http://urbanism-aradan.blogfa.com/post-216.aspx و اینجا http://rezashirani.blogsky.com/1390/02/14/post-173/ و http://memarejavan1386.blogfa.com/post-84.aspx
را بخوانید
راجع به شهر جدید مصدر بخوانید و ببینید امارات بعد از ساخت جزایر مصنوعی در حاشیه ی مرزهای آبی اش و ثروت اندوزی بسیار که اضافه کردن حریم آبهای سرزمینی را هم درپی داشت چگونه اوضاعش به قول آقایان از ملخ خوری به اینجا رسیده است و البته اعتراضی هم قبل و بعد ساخت این جزایر از احدی بلند نشد که حریم دریایی سرزمین مقدس ایران کم شد!
درست مثل کم شدن سهم ایران از 14% به 11% از دریای خزر که سرزمین ما به تاراج رفت و اعتراض محکمی هم نشد
ما کلا فراموش کرده ایم که چاره درد خود را از باید درون خود پیدا کنیم و نه از بیرون از خود. فرض کردن دیگرانی غیر از ما به عنوان دشمن ، درد اصلی ماست
حب نتیجه میگیریم حالا که تکامل خودش خیلی مشکل داره و پیچیده ست و نظرات دانشمندان متفاوته و مدارک و مستنداتش کامل نیست و اینها... پس بهتره برگردیم به قصه ی آفرینش و خیالمون رو راحت کنیم! در راستای تایید حرف داروین عرض کردم!
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge نادانی معمولا بیش از دانش تولید اطمینان می کند.
سئوال در اینجاست که آیا هدف دانش تولید اطمینان است؟ در این صورت بهتر است آن را رها کرده و به نادانی و جهالت بچسبیم!
واقعیت آنست که در دانش یا در جستجوی دانش (دانستن) جوهر زندگی جریان دارد و جوهر زندگی با عدم اطمینان همراه است. اما در نادانی اطمینانی هست که با رکود و مرگ همسو است. من اطمینان حاصل از نادانی را وا می گذارم و به عدم اطمینان ناشی از دانش روی می آورم.
بنظرم در عین حال دانش در سطوح پیشرفته اش اطمینانی تولید می کند که جنس آن با اطمینان حاصل از نادانی تفاوت ماهوی دارد.
فرزانه خانم شاید اگر کلمه "حس" را پیش از "اطمینان" مینوشتید، ترجمه مفهومتر میشد برای بسیاری از دوستان. به هر حال توضیحات آنقدر جامع شد که دیگر جایی برای حرف اضافه نمیماند. تنها میخواهم بگویم این بهترین جمله است برای پاسخ به دوستانی که از اندیشه دینی کور کورانه حمایت میکنند. سپاس از یادآوری این جمله.
خب این حرف کمی خودپسندانه است اگر از دیدگاه روانشناسی به آن نگاه کنیم. اما خودپسندی برای جناب داروین نه تنها ایراد نیست که حقش است با آن همه دانش. کاش بعد از اطمینان یک ویرگول بود تا این جمله ی ترجمه ای راحت تر خوانده شود.
حق با توست . ویرگول را گذاشتم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
جالب!
بود
بیشتر از جالب ...
سلام.
جملهی درستیه. نمونههاش رو زیاد دیدیم.
سلام
به خاطر وفور نمونه ها در اطرافمان برایم جالب بود حرف داروین
سلام،
چون راحت تر و بی دغدغه است.
سلام
قابل تامل بود.
تامل می کنیم
چارلز داروین.....دانشکند مورد علاقه من
این حرفش از نظریه تکاملش هم جالب تر بود برایم
درعام بله در خاص خیر البته به حجم مغز طرف هم بستگی داره یعنی فهم و درکش خیلی ازآگاهمندان بدون درکنند برا اینا همین جمله بس بعضی ها در اوج بی آگاهی فورا می درکن یا میفهمن مثل سینمایی دسته اول مجبد مجیدی ودسته دوم رامبد جوان راستی فرزانه جان خودت نظرت راجع جمله چیه یا همش مقبوله برات؟
به نظر خودم جمله قابل تاملی است ارزش دارد بهش فکر کنم
نادانی در القای اطمینان یعنی چی؟
یعنی جهل و نادانی بیشتر می تواند خیال طرف را راحت کند اطمنیان بدهد بهش ...در حالی که دانش و دانایی چرا و چطور و چگونه دنبالش هست معمولاً
موافقم کاملا !
درود به فرزانه خانم که همنام عزیز منی.
علم با شک شروع می کند و جهل با اطمینان. جهالت به مراتب راحتتر و آرامتر است. آدمی که نداند درد ندارد. همه چیز از این دانایی شورع شد. یاد جمله کوتاهی افتادم که دگراندیشی هنگام سوختن در آتش تعصب فریاد زد:
ای جهالت مقدس!
(هس بوهمی)
سلام
بله جهالت مقدس ...
و چه کشید این داروین تا توانست تئوری اش را بفهماند و از آن دفاع کند
همیشه ندانستن . نفهمیدن و نادانی آسانتر از دانستن و فهمیدن و دانش است. در هر پروسه ای . اندیشیدن تلخ و خطرناک است!
در هر پروسه ای اندیشیدن تلخ و خطرناک است
من نمیفهمم پس هستم !!
برای همین خیلی ها هستن اطرافمون که عامدانه خودشونو به نادانی میزنن! زیاد دیدم که میگم!
خودمون رو که نمی گی ؟
و اگر چنین نبود .... هر روز مراسمات حضرات دامنه دارتر و پر رنگ و لعاب تر و تر و تر و تر نمی شد.
بی خیال اینقدر نمونه زیاده که نگفتنش بهتره. مثل اینکه اونجوری راحت تره
بله مرداب هایی پر از آرامش
زمانی کارل پوپر در تئوری ای که به جای مانیفست پوزیتیویست ها پیشنهاد می کرد،بیان می کرد که در شناخت علمی بهتر است تئوری ابطال پذیری را به جای اثبات پذیری بنشانیم.خیلی خلاصه یعنی اینکه به طور موقت می پذیریم که این فرمول ها و ... پاسخگوست،ولی در بلند مدت هرگز.داروین که خود رد صعری می زیست که در سر داشتند که علم را جای ایمان قابل اطمینان جا بزنند.
به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم،به بیان هگلی روح زمان ما دیگر اطمینان را بر نمی تابد.یعنی چنانچه کسی نا پرهیزی کرده و لای کتابی باز کند وبه اطراف و اکناف دقیق تر بنگرد،پایه های اطمینان اش سست می شود.
اینکه چنین چیزی تا چه حد برای بشر مفید و یا مضر است بحثی دگر است.
سلام چه عجب
می فرمودید به پیشواز می آمدم
خبر ندارید چه اطمینان هایی که از یاوه سرایی های بی شمار در دل بشر قرن بیست و یکمی نیست فقط کمی شکل ها دگرگون شده
سلام علیکم.
من چند بار این جمله ی «نادانی در القای اطمینان اغلب از دانش موفق تر است» را خواندم و احتمال می دهم آنچه داروین به انگلیسی گفته، می شود مفهومتر و رساتر به فارسی برگرداند. احتمالاً شما دسترسی به نوشته ی انگلیسی نداشته ای و آنچه دانیال جعفری یا فرد دیگر در جایی نوشته، نقل کردید.
سلام
اصل جمله این است :
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
گمان می کنم همین جمله ترجمه خوبی باشد مگر اینکه شما پیشنهاد بهتری داشته باشید.
نظرتان درباره معنی جمله چیست؟
خیلی قابل تامل بود
و البته راحت تر اینه که ادم تظاهر به جهل کنه
سلام بر فرزانه عزیز
ممنون از جمله اما واقعا امیدوارم تئوری یک جمله احساسی - ادبی برای شما از تئوری توانمند تکامل جالب تر نباشد .
من گمان می کنم مقصود در این جمله و این دست جمله ها , به واقع "نادانی" به معنای "فقدان دانایی" یا "خلاء دانایی" نیست , بلکه آندست "دانسته هایی" است که "دانش" نیستند و از روش و منش علمی به دست نیامده اند .
اما من این دیوانگی رایج شده را نمی فهمم که می گویند علم را "به طور موقت می پذیریم" . یعنی به طور موقت می پذیریم که زمین دور خورشید می گردد ؟ یا به طور موقت می پذیریم که باد بر اثر جابه جایی هوای گرم و سرد به وجود می آید ؟ یا به طور موقت می پذیریم که ضعف بینایی با گذاشتن عینک اصلاح می شود ؟ و به طور موقت می پذیریم که واکسن فلج اطفال موثر است ؟
سلام امیدجان
نه ... البته که نه ! اصلا مقایسه اینها درست نبود . تئوری تکامل محتوای علمی دارد و پاسخ بسیاری از مجهولات را با اطمینان می دهد و بخشی از علم است.
در حالی که این جمله علم نیست محتوای علمی ندارد .بلکه یک نگرش فلسفی است که باورهای انسان را به چالش می کشد. جالب بودنش برایم از این روست . ارزش ادبی اش را نمی دانم ولی محتوای جسورانه ای داردو چون انتظارش را از داروین نداشتم جالب بود
در حالی که تکامل با اسم داروین عجین شده است.
و باز هم می گویم جمله اش جالب است چون دید و افق کلی از دانایی و نادانی بدست می دهد
دقیقاً هدفش همان دانسته هایی است که دانسته نیستند اما اطمینان و آرامش بدنبال دارند
گل نیلوفر در مرداب میروید تا همه بدانند در سختیها، باید زیباترینها را بیافرینند....
[گل][گل]
ولی در هر مردابی نیلوفر نمی روید
سلام علیکم.
داروین دو جمله دارد، که ظاهراً یک مقدار کلماتشان و معنایشان به هم شباهت دارد:
یک) این جمله که شما نقل کردی:
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
دو) این جمله:
Charles Darwin wrote, in 1872: [I]t is always advisable to perceive clearly our ignorance
جمله ی اول را، ظاهراً قبل از شما ترجمه کرده اند
«نادانی در القای اطمینان اغلب از دانش موفق تر است»
و شما هم آن ترجمه را نقل کرده ای.
در
http://zanjanblog.com/view/post:40748
آنچه از داروین نقل کرده اند، احتمالاً ترجمه ی جمله ی مورد نظر داریون است، (نمی دانم مترجم خودش بوده یا ترجمه از دیگران است):
«جهالت بیش از دانایی احساس امنیت ایجاد میکند (چارلز داروین)»
فعلاً گمان می کنم ترجمه ی اخیر، رساتر و مفهومتر از (ترجمه ی دانیال جعفری؟ و) ترجمه ی شخص سرکار است.
ظاهراً منظور داروین این است، وقتی انسان به جهالت و تعصب و این جور چیزها پناه می برد، خود را از چالشهای فکری و اندیشیدنهای بعضاً دشوار و ترسناک و ... معاف می کند، و در امن و امان است. اگر درست باشد که منظور داروین از جمله اش این است، ترجمه ای را که نقل کردم، رساتر و مفهومتر از از ترجمه ی موجود در وبلاگ شما می دانم.
سلام مجدد
جمله انتخابی من از کتاب تبار انسان (( The Descent of Man (1871) بوده است . جمله دیگر را نمی دانم .
ترجمه از خودم نیست .
بین ترجمه هایی دیگری هم که دیده ام و هم چنین آنچه شما نقل کرده ای من ترجمه ای که آقای جعفری هم در صفحه گوگل پلاس خودشان نقل کرده اند را جامع تر و بهتر می بینم .
چون به القای اطمینان اشاره دارد و نه به کسب یا حصول اطمینان
سلام
بی خبری همان خوش خبری است
زندگی جاهلانه گاهی بهتر از زندگی عاقلانه
سلام
ای داد بیداد
به روز : )
نادانی در قبال اطمینان داشتن و اطمینان دادن هیچ احساس مسئولیتی نمی کند اما دانش همیشه در برابر یافتن و دادن پاسخی قابل اطمینان تر و دوری از تعصب و قطعیت احساس مسئولیت می کند.
نادانی می داند که حماقت همیش وجود داشته و خواهد داشت اما دانش همیشه شاهد تغییر، اصلاح و بهبود بوده است.
نه اتفاقاْ فکر می کنم نادان احساس مسئولیت بیشتری دارد
او می خواهد جهان را اصلاح کند مدیریت کند
آرمانگراست
بخاطر همان اطمینانی که القا شده بهش فکر می کند که می تواند و باید ...
ترجمه جمله دوم بنظر بیشتر درباره درک جهالت های شخصی بعنوان یک فرایند شناخت درونی است (بعنوان یک کار قابل توصیه) تا اشاره به القا و تحمیل جهالت توسط نیروهای نادانی به دیگران و دادن اطمینان خاطر به آنان !
مگر اینکه ترجمه انگلیسی هم مثل آیات عربی مشمول تاویل و تفسیر های محتلف باشد !
من هم با نظرت موافقم
کامنت ِ سید عباس سیدمحمدی درست است ، من نیز می خواستم چنین کامنتی بنویستم ، البته نه مثل ایشان مستند ... چون مستندش را نمی دانستم. ممنون از ایشان.
و اینکه بعضی ها اینجا مثل همیشه به جاده خاکی زده اند ...
سلام ققنوس
چی درست است ؟ چی غلط است ؟
بگو کی ها هستند جریمه شان کنیم
سلام
متن انگلیسی جمله ی یاد شده در اینجا هست:
http://en.wikiquote.org/wiki/Charles_Darwin
این جمله ی داروین را هم ترجمه کنید:
I am bewildered. I had no intention to write atheistically, but I own that I cannot see as plainly as others do, and as I should wish to do, evidence of design and beneficence on all sides of us. There seems to me too much misery in the world. I cannot persuade myself that a beneficent and omnipotent God would have designedly created the Ichneumonidae with the express intention of their feeding within the living bodies of caterpillars or that a cat should play with mice...
سلام
بله سایت ویکی گفتاورد را دیده ام.
اگر مخاطب جملات منم که نیازی به ترجمه نیست.داروین یک دانشمند است و پرسش و چون و چرا و شک بر انگیزی حرفه اوست که معمولا به قضاوتی هم نمی انجامد.
اما در همان منبع مورد نظرتان جمله ای از داوکینز دیدم که نقلش بی فایده نیست :
گرچه «خداناباوری»، به احتمال قوی پیش از چارلز داروین قادر به دفاع منطقی از خود بوده است، اما داروین نخستین روشنفکر منکر وجود خدا بود که ظهور کرد.
درود!
یک سوال:
راستی چرا دانش باید القای اطمینان کند؟
سلام
بایدی در کار نیست ...اما بشر بدنبال مأمنی به نام اطمینان است.
نادانی اطمینان به نفس کاذب می آورد.
نادانی خود دایناسور بینی می آورد(با عرض پوزش از برادر دایناسورم)!
دانایی با تردید و طرح سوال و ابهام همراهست
نتیجه ی اخلاقی: به سلامتی نادانی بزن دست قشنگه رو
قبول داری که همه مان تا اندازه ای دانا و تا اندازه ای نادانیم
سلام
داوکینر اینطور جملات قشنگ زیاد دارد. او از آب هم کره می گیرد.
مقصود من نقل خود جملات داروین بود..
بله خواندمشان
سلام علیکم.
ببخشید.
شما از طرفی، نقل می کنید
نادانی در القای اطمینان اغلب از دانش موفق تر است .
"چارلز داروین"
و از طرفی به این ترجمه ی نامناسب، که بنده ی فارسی زبان (اصلاً فرض کنیم هیچ دستی هم در ویرایش و نگارش و ... ندارم) متوجه نمی شوم این جملات قرار است چه چیزی را
القا
کند، و ساختارش از نظر کنار هم قرار گرفتن و word order جالب نیست، این اندازه دلبسته هستید.
البته مسئله ی چندان مهمی نیست، اما خوانندگان، در صورت تمایل، ببییند کدام جمله ترجمه ی رساتر و مفهومتر برای
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
است:
«نادانی در القای اطمینان اغلب از دانش موفق تر است»
یا
«جهالت بیش از دانایی احساس امنیت ایجاد میکند»؟
***
این جملات داروین، بیش از القای منظورش، ظاهراً باعث شنگول شدن و هیجان زده شدن علاقه مندان نظریه ی تکامل داروین، و علاقه مندان و پیروان دیدگاههای خداناباورانه ی داوکینز شده.
***
بنده کتاب دریای ایمان اثر دان کیوپیت را داشتم. الان ندارم. از سخنان داروین نقل کرده بود. داروین اواخر عمرش با قاطعیت از ایمان داشتن به خدا گفته بود.
داوکینز شاید پسرخاله ای چیزی داشته که خداناباور بوده، و برهانهای خداناباوری اش هم خیلی محکم بوده (مثل بیانات خود داوکینز که می گوید خداباوران معقتدند جهان از یک پشگل آفریده شده)، و آن پسرخاله یا ... را با داروین اشتباه گرفته.
***
برای ستاریان پاراف گذاشته اید:
«اما در همان منبع مورد نظرتان جمله ای از داوکینز دیدم که نقلش بی فایده نیست :
گرچه «خداناباوری»، به احتمال قوی پیش از چارلز داروین قادر به دفاع منطقی از خود بوده است، اما داروین نخستین روشنفکر منکر وجود خدا بود که ظهور کرد.»
حالا شخص بزرگوار شما خانم فرزانه پارسایی چه
«فایده»
در نقل این سخنان گهربار داوکینز دیدید، بنده نمی دانم.
احتمالاً تمام خداناباوران، از هزاران سال قبل از کشیش چارلز داروین، تا الان، خود را
«روشنفکر»
می دانستند و می دانند. و من عیبی هم نمی بینم که خود را روشنفکر ببییند. بالأخره انسانها به دیدگاه و نگرش خود صفت و نام مثبت و خوب می نهند. بنده، طالبان، داوکینز، لنین، مارکس، هیتلر، همه و همه، دیدگاه خود را خوب و مثبت می دانیم. اگر دیدگاه خود را منفی بدانیم، جذب دیدگاه خود نمی شویم!
***
بین باور داشتن به نظریه ی تکامل داروین، و خداناباور بودن، نظراً ارتباطی نیست. نظراً می تواند دو دیدگاه مستقل از هم باشد. اما عملاً، ارتباطهایی هست. بنده می خواهم ارتباط را بگویم، و فعلاً انتقادی به طرفداران نظریه ی تکامل داروین و به خداناباوران ندارم.
در آمریکا Jemes Perloff هم خداناباور بود و هم طرفدار نظریه ی تکامل داروین. ایشان، پس از تغییر فکرش، هم خداباور شد و هم ضد داروینیسم. کتاب هم نوشت بر ضد داروینیسم.
توجه کنید:
به قولی، داروین اگر هزار بار در دوره های مختلف زندگی اش، به اعتقاد و ایمان کاملش به خدا تصریح می کرد، باز هم نظریه ی تکامل او، مورد توجه افرادی مانند داوکینز قرار می گرفت. نقش بسیار مهم که
«تصادف»
در نظریه ی تکامل داروین دارد، مورد توجه افرادی مانند داوکینز قرار می گیرد.
***
با احترامات.
سلام مجدد
خواهش می کنم٬ شما دستی در ویرایش و نگارش دارید .تفاوت بار معنایی دو جمله را چطور نمی بینید؟
خوب مقداری هم بحث سلیقه ای است
پاسخ بخش بعدی را هم که خودتان در پایان داده اید!
سلام
موضوع جالبی در نقل منبع اتغاف افتاده که بی خوابی دیشب مجال دقت را از من گرفت .
من از این آدرس نقل قول کردم :
http://en.wikiquote.org/wiki/Charles_Darwin
و شما برایم از این آدرس گفته ی داوکینز را نقل کردید:
http://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%D8%AF%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2
اولی به زبان انگلیسی است و در مورد چارلز داروین و دومی فارسی است در مورد داوکینز!
شاید به همن خاطر هم عحیب نیست که شما به حای ترجمه ی حرف داروین به نقل قول از داوکینز و فایده دار بودن آن علاقمند شدید.
اگر علاقمند باشید لینک مطلبی را میگذارم تا ببینید که خدا برای تعداد بسیاری از انسانها از جمله آینشتین چه جایگاهی داشته و دارد و دنیا فقط داوکینز نیست
داوکینز اصولا آدم سرخوشی است زیاد به او دل نبندید!
سلام
آدرس نقل جمله داوکینز همان پیج داروین در ویکی گفتاورد است نه پیج مربوط به داوکینز ...اصلا جمله هم در مورد داروین است . باز هم دقت کنید.
و در مقابل نقل قولهایی که از داروین رباره آتئیسم آورده اید . این جمله را نوشتم حال شما می گویید از آب کره گیر و سرخوش و فلان است ...خوب است از این به بعد بگذاریمش به عهده عقل
دل بستن و دل کندنی در میان نباشد...بهتر نیست ؟
شاید برای همین اکثر اهل جنت از بلها هستن
به قول دوستی
در دنیا آدم هایی وجود دارند که نمی دانند و مطمئن هستند
و آدمی هایی که می دانند اما مطمئن نیستند
نقل به مضمون بود
دانه های دانایی و نادانی
سلام بر فرزانه عزیز
خوب پذیرفتن فروض جاهلانه دلیل نمی خواهد اما پذیرش گزاره های علمی دلیل و مدرک می خواهد، دلیل توفیق نادانی همسهل الوصول بودنش است عزیز دلکم .
سلام. جمله ی جالبی انتخاب کرده اید
امروزه باید گفت پاراپاگاندا در القای اطمینان موفق تر است. البته باید دقت کرد که اساسا کار علم القای اطمینان نیست. اگرچه یکی از آثار روان شناختی اش اطمینان هم هست. منظورم دقت در مفهوم "القا" است. خیلی فرق می کند مثلا من در پی القا اطمینان در شما باشم که البته باید از روش های تبلیغاتی و کوشش های روانشناسانه استفاده کنم. یا این که من کارهایی بکنم و شما خودتان از طریق آنها به اطمینان برسید.
ریتزر از واژه ی اعتماد به جای اطمینان استفاده می کند. اعتماد هم ویژگی ها و هم رتبه هایی دارد. فکر می کنم موضوع اعتماد در نظریه ی ریتزر برای تان جالب باشد. شرح آن را به خودتان وامی گذارم
سلام
بله دیدم خب بهتر نبود از همان اول گوشه ای از متن آدرس پیج داروین از ویکی گفتارد فارسی را می گذاشتید به ادرس:
http://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%D8%AF%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2
که هم هر دو متن ترجمه شده ی چملات انگلیسی :
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
و
Charles Darwin wrote, in 1872: [I]t is always advisable to perceive clearly our ignorance
وجود دارد هم نام کتاب :
تبار انسان
و هم این نقل قول از ریچارد داوکینز:
گرچه «خداناباوری»، به احتمال قوی پیش از چارلز داروین قادر به دفاع منطقی از خود بوده است، اما داروین نخستین روشنفکر منکر وجود خدا بود که ظهور کرد.
قبلا هم چایی نوشته ام:
قشون کشی از اهل علم و دانشمندان بی نتیجه است چون چنانکه فیزیک خداباور مانند نیوتن و آینشتین داریم فیزیک الحادی مانند اپنهایمر هم داریم و در مقابل ژنتیک خداباور مثل نظرات پدر گریگوری مندل هست نظرات الحادی داروین هم هست هر چند خود داروین ملحد نبود و تا به آخر عمر نسبت به خدا باورمند ماند.
در یکی از مقالات در وبلاگ سابقم به کتاب "حیات طبیعت و منشا تکامل آن "از زیست شناس ملحد "آ ای اوپارین" اشاره ای کرده بودم و چندی پیش هم به مناسبتی در یک کامنتی از او نامی اوردم و اینکه چگونه او یافته های علمی دانشمندان مختلف اعم از خداباور و ملحد را جهت انکار خدا استفاده کرده است. کاری که داوکینز هم به ان مشغول است . اما همین آقای ملحد ِ مجهز به علم ("آ ای اوپارین") جمله ای دارد که در نهایت وضوح نمایشگر تمام نمای عجز اوست. او می گوید:
" فقط از راه چنین برداشت تکاملی است که امکان می یابیم نه فقط بفهمیم که در بدن موجودات زنده چه رخ می دهد و چرا رخ می دهد ، بلکه خواهیم توانست به هفت میلیون «چرا» یی پاسخ دهیم که برای شناخت واقعی جوهر حیات در برابر ما قرار می گیرد." ص 183
اگر به این هفت میلیون سوال این دو سوال را اضافه کنیم که ماهیت تکامل چیست. و چرا این مسیر را انتخاب کرده است شماره ی سوالات موجود به هفت میلیون و دو خواهد رسید.
بله بهتر است به از این به بعد بسپاریمش به عقل.
البته اگر جنت را همین دنیا فرض کنیم اکثریت اهل جنت را هم ابلهان تشکیل میدهند و حرف درستی است
ببخشید نقل این قسمت از بحث هم برای تکمیل مطلب مربوط به اپارین ضروری است هر چند کامنت طولانی می شود:
من از زیست شناسی اطلاعی نداشتم پرس و جو کردم فهمیدم موتاسیون یا جهش ژنتیکی را عامل تکامل انواع موجودات می دانند . بد نیست بدانید که رمز نگاری ژنتیک و خود وجود این رمز نگاری در ژن هر موجودی ، امکان جهش را در موارد لازم به آن موجود می دهد . آیا تاکنون کسی توانسته است جواب گوید که این رمزنگاری ژنتیک از کجا آمده است و چرا برخلاف معمول بعضی از جهشهای ژنتیکی منجر به بوجود آمدن موجودی متکاملتر از موجود قبلی می شود که سازگاری بهتری نسبت به موضع فعلی او نشان می دهد. البته اگر نحوه ی موتاسیون را بدانیم و بدانیم که اکثر نزدیک به تمام موتاسیونهای انجام شده ،به مرگ موجود منجر می شود. انگاه از این جهشهای رو به تکامل بوجود امده در سیر تکامل موجودات بیشتر حیرت خواهیم کرد من چند وقت پیش کتاب مارپیچ مضاعف کلید راز حیات نوشته ی جیمز دی واتسن ترجمه ی مصطفی مفیدی را می خواندم او به همراه فرانسیس کریک برنده ی جایزه ی نوبل 1962 شده است زیرا توانستندمسئله ی ساختار DNA را حل کنند اما آنچه باعث شد فرانسیس کریک که فیزیک می خواند از آن دست شسته و به زیست شناسی و ژنتیک روی آورد کتاب حیات چیست شرودینگر بود. شرودینگر در این کتاب با ظرافت این عقیده را طرح کرده است که ژنها سازنده های کلید وار در سلولهای زنده هستند و برای شناخت حیات باید بدانیم که ژنها چگونه عمل می کنند جالب است بدانید که میلیاردهه میلیارد ژن ، شکل بارکدی منحصر به فرد خود را دارند که هیچ یک شبیه به دیگری نیست و چون اثر انگشت هر انسانی، مختص ژنی خاص است .فعلا بگذریم تا شاید وقتی دیگر!
خود اوپارین در همین کتاب به ناچار اعتراف می کند که معلومات ما در باره ی تکامل بسیار ناچیز است : ".. متاسفانه آن را کامل مشخص کنیم و دگرگونیهای کیفی سازمان انتقال فعالانه مواد را که در مراحل خاصی از تکامل دنیای زنده رخ داده اند مورد توجه قرار دهیم.» ص 299
حالا این بحث تکامل و موتاسیون و این داستانها مربوط به «موجودات زنده» ای است که با عمر چهار ونیم میلیارد ساله ی زمین متکامل شده اند. که البته نحوه ی تکامل انسان هنوز مورد مناقشه ی زیست شناسان است اما چگونه می نوان تکامل و موتاسیون و جهش ژنتیک را به کل کائنات تسری داد که بین پانزده تا بیست میلیارد سال قدمت دارد لابد قوانین دیگری انجا حاکم است و قوانین تکاملی مثل موتاسیون در کائنات جاری نیست . نمی شود که بگوییم مثلا مشتری بنا به نقشه ی ژنومی و از روی ژنتیکش فهمید که گازی شکل باشد و زمین فهمید که باید دارای هسته ای اهنی باشد و ماه فهمید که باید به دور زمین بچرخد و ستاره ی دنباله دار هالی هم روی اصول ژنتیک جهش پیدا کرد و در مداری خاص شروع به گردش به دور خورشید کرد که ذره ای انحراف از این مدار می توانست حیات و وجود منظومه ی شمسی را به عدم مبدل سازد
امروز القا اطمینان و یا اعتماد به علم برای پاسخ گفتن به همه ی سوالات بشر امری منسوخ شده است که متعلق به پوزیتیویستها بوده است و به طور کلی نسلشان منقرض شده است.
اینجا
http://urbanism-aradan.blogfa.com/post-216.aspx
و اینجا
http://rezashirani.blogsky.com/1390/02/14/post-173/
و
http://memarejavan1386.blogfa.com/post-84.aspx
را بخوانید
راجه به شهر جدید مصدر بخوانید و ببینید امارات بعد از ساخت جزایر مصنوعی در حاشیه ی مرزهای آبی اش و ثروت اندوزی بسیار که اضافه کردن حریم آبهای سرزمینی را هم درپی داشت چگونه اوضاعش به قول آقایان از ملخ خوری به اینجا رسیده است و البته اعتراضی هم قبل و بعد ساخت این جزایر از احدی بلند نشد که حریم دریایی سرزمین مقدس ایران کم شد!
درست مثل کم شدن سهم ایران از 14% به 11% از دریای خزر که سرزمین ما به تاراج رفت و اعتراض محکمی هم نشد
ما کلا فراموش کرده ایم که چاره درد خود را از باید درون خود پیدا کنیم و نه از بیرون از خود. فرض کردن دیگرانی غیر از ما به عنوان دشمن ، درد اصلی ماست
اینجا
http://urbanism-aradan.blogfa.com/post-216.aspx
و اینجا
http://rezashirani.blogsky.com/1390/02/14/post-173/
و
http://memarejavan1386.blogfa.com/post-84.aspx
را بخوانید
راجع به شهر جدید مصدر بخوانید و ببینید امارات بعد از ساخت جزایر مصنوعی در حاشیه ی مرزهای آبی اش و ثروت اندوزی بسیار که اضافه کردن حریم آبهای سرزمینی را هم درپی داشت چگونه اوضاعش به قول آقایان از ملخ خوری به اینجا رسیده است و البته اعتراضی هم قبل و بعد ساخت این جزایر از احدی بلند نشد که حریم دریایی سرزمین مقدس ایران کم شد!
درست مثل کم شدن سهم ایران از 14% به 11% از دریای خزر که سرزمین ما به تاراج رفت و اعتراض محکمی هم نشد
ما کلا فراموش کرده ایم که چاره درد خود را از باید درون خود پیدا کنیم و نه از بیرون از خود. فرض کردن دیگرانی غیر از ما به عنوان دشمن ، درد اصلی ماست
عذر می خواهم این کامنت مربوط به آقای سید محمدی است اشتباها اینجا درج کردم
حقیقت تلخی است که بسیار می بینیم
حب نتیجه میگیریم حالا که تکامل خودش خیلی مشکل داره و پیچیده ست و نظرات دانشمندان متفاوته و مدارک و مستنداتش کامل نیست و اینها...
پس بهتره برگردیم به قصه ی آفرینش و خیالمون رو راحت کنیم!
در راستای تایید حرف داروین عرض کردم!
درسته واقعا
مسابقه طنز ...
به کوتاهترین مطلب طنز جوایز ارزنده ای اهدا خواهد شد ...
منتظر حضور سبزتان هستیم ... [گل]
Ignorance more frequently begets confidence than does knowledge
نادانی معمولا بیش از دانش تولید اطمینان می کند.
سئوال در اینجاست که آیا هدف دانش تولید اطمینان است؟ در این صورت بهتر است آن را رها کرده و به نادانی و جهالت بچسبیم!
واقعیت آنست که در دانش یا در جستجوی دانش (دانستن) جوهر زندگی جریان دارد و جوهر زندگی با عدم اطمینان همراه است. اما در نادانی اطمینانی هست که با رکود و مرگ همسو است. من اطمینان حاصل از نادانی را وا می گذارم و به عدم اطمینان ناشی از دانش روی می آورم.
بنظرم در عین حال دانش در سطوح پیشرفته اش اطمینانی تولید می کند که جنس آن با اطمینان حاصل از نادانی تفاوت ماهوی دارد.
فرزانه خانم شاید اگر کلمه "حس" را پیش از "اطمینان" مینوشتید، ترجمه مفهومتر میشد برای بسیاری از دوستان.
به هر حال توضیحات آنقدر جامع شد که دیگر جایی برای حرف اضافه نمیماند. تنها میخواهم بگویم این بهترین جمله است برای پاسخ به دوستانی که از اندیشه دینی کور کورانه حمایت میکنند.
سپاس از یادآوری این جمله.
سلام
کوری آرامش می آورد
با سلام
موساد عامل ترور دانشمند هسته ای ایران
http://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/151776
خب این حرف کمی خودپسندانه است اگر از دیدگاه روانشناسی به آن نگاه کنیم. اما خودپسندی برای جناب داروین نه تنها ایراد نیست که حقش است با آن همه دانش.
کاش بعد از اطمینان یک ویرگول بود تا این جمله ی ترجمه ای راحت تر خوانده شود.
حق با توست . ویرگول را گذاشتم