... می گویند ابوالعلاء معری گفت روی سنگ قبرش بنویسند : " این جنایت پدرم در حق من است و من در حق کسی جنایت نکرده ام "
همه ی داستان این است : یک روز از دیدن خود وحشت کردم ... پس ایستادم و به خود نگریستم ... آرام آرام نشانه هایی از رویاهایی یافتم که وحشتم را زایل کرد . هنوز زنده ام با رویاهایم .
سلام. کجا بودین؟ دلمون تنگ رفته بود. پسرک سمپادی تون چطوره؟ // همه مون جنایت کاریم. مادرا کم مقصرن؟// به رویاهایمان میرسیم. شاید در زندگی بعدی...
سلام
همین نزدیکی ها بودم رفیق ... قربان مهربانیت
خوب است ...اونهم با این جنایتی که در حقش شده ... ولی من رویاهایم را تو همین زندگی لازم دارم
سلام.
بهبه، بعد از دو ماه غیبت صغرا واقعا سورپریز شدیم.
جای شکرش باقیه که هنوز رد پایی از رویا رو میشه دید.
سلام درخت جان
مراقب خودتان باشید دیگه ... می گویند زندگی سخته اما ما سخت تریم
دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه برفی
به اشکی نریخته می ماند
از بختیاری ماست شاید
که آنچه می خواهیم
یا به دست نمی آید
یا از دست می گریزد ... مارگوت بیگل
.
تو طربی طرب تویی زهره زند نوای تو
.
سلام فرزانه جان
سلام نازنینم
آره هنوز هم من طربم طرب منم زهره زند نوای من
عشق میان عاشقان شیوه کند برای من
فقط با این همه بختیاری چه کنیم؟
یه روز دلمان را به دریا خواهیم زد می دانم
فرزانه جان
کسی را می شناسم که سال هاست از دیدن خود وحشت دارد و رو یاهایش هم ته گرفته اند... بمان و بنویس تا بیش از این بی رویا نماند ...سلام.
دلتنگت بودم اساسی خواهر جان.
سلام
قربان لطف و مهربانیت خواهرجان ولی نوشتن هم باید بجوشد از درون
می دانی که چقدر من بی خواهرم
ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز
آب حیوان بهلند و پی آذر گیرند
سلام
شمس اما در ادامه، راه حل این یاس و نومیدی را در دیدن رخ "شمس: می داند. اگر فلک ساغری را بشکند اما از نظر او با دیدن رخ خورشید، طرب از نو آغاز می شود. در نگاه او، هر کس از خورشید حقیقت گرم شد، هیچ سرد نخواهد شد حتی اگرش سرد مزاجان همه در زر گیرند.
گرم باشید و پایدار.
نا امیدان که فلک ساغر ایشان بشکست
چو ببینند رخ ما طرب از سر گیرند
سپاس از همراهی کم نظیرتان
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد ؟
مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من
کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمد
چشم من در ره این قافله راه بماند
تا به گوش دلم آواز درا بازآمد
گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست
لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد
سلام امید عزیز ممنون از این تحفه زیبایت
حکیم نیشابور می گوید :
صبح است دمی بر می گلرنگ زنیم
وین شیشه ی نام و ننگ بر سنگ زنیم
دست از امل دراز خود باز کشیم
در زلف نگار و دامن چنگ زنیم
در حاشیه حافظ هم می فرماید :
بیا که فرقت تو چشم من چنان بر بست
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
سلام
پایان یک تامل دو ماهه!
سلام
اسباب شرمندگیست
سلام
جهنمی اگر باشد بدون شک زندگی بدون رویاست
سلام
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
سلام
از بازگشتتون به دنیای مجازی خوشحالم.
باورتون میشه این جمله ابوالعلا را همین امروز و برای اولین بار از یکی از دوستان شنیدم؟!
تکرار توسط شما حتما نشانه است.
رویاهایت را از دست نده!
سلام
البته من نرفته بودم که بازگردم دایناسور جان
همین جاها بودم فقط زبان به دهان گرفته بودم به سختی
خودم را شاید اما رویاهایم را هرگز ... مطمئن باش منم از نسل دایناسور هایم
مرد بزرگی بوده این ابوالعلا ی عزیز من که جانی هستم ونتونستم مثل اوون جنایتکار نباشم .
سلام
سپاس از توجه شما. ظاهرا پرسش شما سه وجه دارد 1) امکان انتقاد از سیستم 2) پذیرش انتقاد در درون سیستم 3) مکانیسمهای خودانتقادی در سیستم یا سازوکار قانونی برای پذیرش جریان نقد و خوداصلاحی.
در خصوص امکان انتقاد از سیستم البته شرایط مهیا است. یعنی امکان انتقاد از سیستم البته با پرداخت هزینههایش در روزگار ما برای اکثریت مردم مهیاست.
پذیرش انتقاد در سیستمها همواره با مقاومت مواجه است و از آنجا که منافعی مسئولین امر را نشانه میرود به رغم تعارفات آنان از انتقادها استقبال نمیکنند و به منتقدین روی خوش نشان نمیدهند.
در خصوص بخش سوم یعنی مکانیسمهایی که در خود سیستم بتواند راه را برای انتقادها باز کند میتوان گفت که به لحاظ حقوقی و قانونی چنین مکانیسمها و سازوکارهایی وجود دارد اما جامعه ما فرهنگ لازم یا شرایط اقتصادی لازم برای بهرهگیری از این سازوکارهای قانونی را ندارد.
شق اول که بجهت هزینه های بسیار بالا و نامتعارفش دیگر اکثریتی را با خود ندارد گاهی هم که دیده می شود به نمایش هایی پهلو می زند که نقد شونده فقط برای فریب افکار عمومی می پذیرد.
شق دوم که از نظر شما طبیعت ناسازگاری با سیستم دارد
که البته من با آن موافق نیستم بخصوص اگر اشخاص وابستگی کمتری به سیستم داشته باشند
شق سوم هم که تکلیفش را با فرهنگ ما معلوم کرده اید .
از این همه چه می ماند جز حق مدیحه سرایی ؟
سلام بر فرزانه گرامی
چه خوب که سپاه رویاها بر لشگر وحشت پیروزی هایی داشته است... به قول حافظ:
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
به هر حال همین مقدار رسیدن به مقصود هم غنیمت است و:
ای آنکه ره به مشرب مقصود برده ای
زین بحر قطره ای به من خاکسار بخش
...
خوش باشی
و خوشحالم از رونمایی
سلام
رونمایی ؟؟
محظوظ شدم از حضورتان میله عزیز
سلام علیکم.
می گویند ام فرزانه الپارسایی گفت:
همه ی داستان این است : یک روز از دیدن خود وحشت کردم ... پس ایستادم و به خود نگریستم ... آرام آرام نشانه هایی از رویاهایی یافتم که وحشتم را زایل کرد . هنوز زنده ام با رویاهایم .
سلام
زنده باشید آقای سید محمدی
چند روز پیش دختر بزرگترم آهنگ/ترانۀ فرهاد را دانلود کرد و برایم گذاشت:
می بینم صورتمو تو آینه... این غریبه کیه از من چی می خواد؟... آینه می شکنه هزار تیکه می شه...
برایش جالب بود.
اما من هم به او نگفتم که آینۀ من هم هزار تکه شده و در هر تکه اش عکس منه! (رویای هزار تکه یا هزار رویای تکه تکه شده)
حالا دیگر چقدر فرصت هست تا بتوان آن تکه های رویا را (یا آن تکه های رویایی را) به هم چسباند؟!
از دیدار دوباره تان خوشحالم.
سلام
نمی دانم نمی دانم چقدر فرصت هست
نگرانی نداننستنش گاهی مثل خوره روحم را می خورد گاهی هم می گویم باید بی خیال فرصت شد روز همین امروز است
ممنونم بسیار
سلام عزیز ... چه سفر پرباری !
دلتنگ و دلواپست بودم ،حالا که رویاهات رو زنده تر از قبل و خودت رو سرشارتر میبینم ، خوشحالم .
سرزنده و سرفراز باش دوست جانم .
سلام
این که گفتی پربار .... پرباااااااااره دیگه
ممنون از محبت و مهربانیت عزیز
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
کجا بودین؟ دلمون لک زد به قران!
مفلسک؟
سلام به روی ماهت
تو که رفتنی هستی تک تازی می کنی ....ما را دریاب
زنده باد رویاهایتان حال که با آنها زنده اید...
شاید رویا سازی مهمترین کار این روزهایمان باشد...
زنده ایم با رویاهایمان وگرنه که...
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
سلام
میگویند هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد.
سلام
و اگر همه مانند ابولعلاء جنایت نمی کردند، دنیا چه می شد!
چه درنگ قشنگی... دود آهیم در آیینه ی ادراک انداخت.
با سلام خدمت مدیریت محترم
متن جالبی بود ولی از دیدگاههای مختلف میشه بهش نگاه کرد و از هر نگاهی برداشت فلسفی عمیق داشت! شایدم اگر از باب روانشناسی وارد شویم در کل ردش کنیم.ولی مهم اینه که برداشت هر کسی با توجه به موقعیتی که داره متفاوته... در کل زیبا و درخور تفکر بود
سلام
همین طور است ... ممنون