فکر می کنم نوشتن درباره این که چه روزی بدنیا آمده ایم ، یکی از بیهوده ترین کارها باشد ... و این بیهودگی شامل همین چند خط هم می شود .
خوب بگذارید این هم به حساب کارهای بیهوده ای که تا حالا کرده ام اضافه شود .
من امروز سی و پنج ساله شدم .
سی و پنج سالگی به نظر سن وحشتناکی می آید و در عین حال بی خاصیت . نه چهل سالگی است که اول چلچلی باشد و برایش رمان بنویسند ، نه سی سالگی است که اول پختگی و بحران باشد ...
بی خاصیت است ، چون من حرف خاصی برای گفتن ندارم و فکر می کنم در خلا ء بسر می برم . خلائی که طبق یک عقیده قدیمی کنفوسیوسی لابلای اشیا هست و من با کلی اعتماد بنفس ، الان در اون خلاء بین اشیا بسر می برم .
نگران نیستم . نگران مرگ نیستم که مثلاً با هر نفس بهش نزدیکتر می شویم ...
اما چیزی هست .... شرح حال درگذشتگان را نگاه می کنم که مثلاً در سی و پنج سالگی چه کارها که نکرده اند و چه بحر ها به مکاشفه طی نکرده اند و چه تجربه های بزرگی از سر نگذرانده اند و چه طغیان ها که نکرده اند... خوب سی و پنج سالگی من هیچ چیز آن شکلی ندارد...
فقط نگران این چیزهایم .... هنوز در حالی که به پوچی جهان طعنه می زنم و به غارت دادن زندگی و وقت و عمرم را خوب بلدم ، نگران ندانسته ها و نکرده ها و ندیده ها ... هستم که بی اندازه زیادند.
سلام برزین جان
درست می فرمایید ولی توجه داشته باشید که بعد از 50 که فشار میاد به چند جا کیفیت زندگی یه کم پایین میاد...
البته من دیگه اصراری ندارم
میگم اگه تا اون سن صبر کرد کسی ازدواج هم نکرد نکرد
ببخشید فرزانه خانوم!
خواهش می کنم موضع منو که می دونید احتمالاً
فرزانه،
آنچه هستی، واقعیتی است که عمیقا خواستی
و آنچه می خواهی باشی ، حقیقتی که گهگاه در سرت چرخ زده است...
به آینه لبخند بزن...
شاید
مداد رنگی ای که گم کرده ای
لا به لای لبخندت
پیدا شود.
تولدت مبارک
سلام
ممنونم اینها که گفتید شعرند؟
سلام علیکم.
نه. روایتم ادامه ندارد.
میشه بپرسم شما سال 1376 به چه کسی رأی دادی؟
سلام
احتمالاً ! ولی یه بار دیگه هم بدونیم بد نیست
بله احتمالاً ! نظر ما نظر شماست
کسی که تا سربالایی چهل سالگی را دوام آورده دیگر در سرازیری بعدش چیزی لازم ندارد . می تواند سر بخورد و بیاید پایین دیگر ...
تولدت مبارک شما نمونه کامل یک زن دی ماهی هستید مامان من هم دی ماهی ست دارای شخصیتی عالی اندیشه والا و قلمی زیبا
سی و پنج سالگی ... چه سنی ... میگند تو این سنین آدمای کوچه و بازار دیگه میدونند از زندگی چی میخواند .... و هم میدونند و هم میتونند ...
برای کسی که فکر میکنه حرف خاصی برای زدن نداره اما ... خیلی فکر میکنی ... خیلی مینویسی ... خیلی آموزش میدی ...
و کسی که فکر میکنه نگران هم میشه و میدونه که هنوز خیلی کارها تو صف انتظارند که انجام بشند ...
تولدت مبارک فرزانه ... خیلی ...
ممنونم شیطان عزیزم ... خیلی ...