آیا برای این باور می توان استدلالی یافت ؟
زنی که خود را می آراید ، می خواهد که مورد توجه مردان قرار گیرد و زیبایی زن برای جلب نگاه مردان است .
چرا چنین تعبیری برای مردی که به آراستگی و زیبایی ظاهرش اهمیت می دهد بکار نمی رود ؟ در حالی که میل به زیبایی از خصوصیات انسانی است و ربطی به جنسیت ندارد.
این باور چنان در اعتقادات و رفتار عرفی ما ریشه دوانده که احتمالاً آن را جز بدیهیات تلقی می کنیم . جالب تر اینکه بیشتر اوقات زنان هم چنین نقشی را پذیرفته اند و با کمال میل در ایفای آن هنر نمایی می کنند و تصور اینکه روزی این نقش را کنار بگذارند هم برایشان دور از ذهن است .
زیبایی از موضوعات مورد توجه فلاسفه بوده در حالی که تاکنون تعریف های گوناگونی از آن کرده اند عده ای هم زیبایی بسیط و غیر قابل تعریف دانسته اند. برای مثال ارسطو زیبایی را نظم و ترتیب بین اجزا می داند و نیچه آن را فقط حالتی اتنزاع شده از جسم می داند که وجود خارجی ندارد . هیوم زیبایی را در ذهنی می داند که آن را درک می کند و...
من تعریف کانت را کامل تر از همه می دانم . کانت زیبایی را غایتی بدون غایت می داند. چیزی که لذتی برای شخص بیافریند رها از بهره و سود. او می گوید زیبایی از هر قصد و نیت بری و دور است.
کانت میان امر زیبا ، امر مطبوع و امر خیر تمایز می افکند . امر مطبوع میل و هوس را ارضا می کند و در انسان و حیوان مشترک است . امر خیر با ارزشهای اخلاقی سر و کار دارد اما امر زیبا هیچ ربطی با هوس و میل و شهوت ندارد و سرچشمه آن حسی است که مختص خود انسان است . لذت زیبایی بدون سود است و فقط به دلیل دخالت حس های گوناگون در ذهن جای می گیرد.
او هم چنین می گوید در مورد زیبایی داوری عقلانی نمی توان کرد درک زیبایی از منطق جداست او مثل همیشه به دنبال احکامی است که برای همه و در همه جا درست باشد .
با این اوصاف چگونه می توان میل به زیبایی و زیبا تر کردن خود را چنان تعبیری کرد که در ابتدای این نوشته آمد؟
آزار دهنده ، جایی است که برخی اعمال هر خشونت و سو رفتاری در مورد زنان را به دلیل همان باور غلط موجه می دانند . و از سوی دیگر برخی از زنان چنان در نقش تعریف شده برایشان منفعلانه فرو می روند که آرامش و آسایش و حتی سلیقه خود را قربانی آن می کنند. البته وقتی زن به عنوان آیت جمال هستی معرفی می شود باید هم منتظر چنان عواقبی بود.
طبیعت زیبا دوست انسانی او به شکلی حقیرانه نیاز به توجه تعبیر می گردد و زنی ، نجیب تعریف می شود که بیشتر سعی در پنهان کردن زیبایی خود داشته باشد.
در این میان ، زنانی که بیش از حد ، خود را اسیر زیبا سازیهای تحمیلی و مصنوعی می کنند بیشتر از زنانگی حقیقی خود دور می شوند و تبدیل به مضاف الیه زندگی مردان می گردند. چه علاوه بر اینکه وقت و انرژی و حتی پول خود را صرف ایفا کردن نقشی می کنند که نقش زندگی آنها نیست و چه بسا مجبور به تحمل بار منتی هم برای بازی در این نقش باشند. زنانی که زیبایی و ظرافت ذاتی و طبیعی خود را به دلخواه خودشان و نه از سر اجبار زندانی رفتار عرفی می کنند که مبادا به تریج قبای کسی برنخورد هم همین طورند.
اما برای من ، دیدن دختری که با کفش پاشنه بلند و لباسهای تنگ نمی تواند براحتی راه برود و مدام نگران بهم ریختن آرایش مو و صورتش است و دایم نظر دیگران را درباره ظاهرش می پرسد به همان اندازه آزار دهنده است که دیدن دختری که در گرمای 40 درجه تابستان زیر چادر مشکی عرق می ریزد ، هر دو بازیگر ناشی یک صحنه و یک کارگردانند.
فرزانه جان
برای من یک تز کاربردی نمره 17 از یک تئوری ایده آلیستی غیر قابل اجرا مقبول تر است. بعضی قسمت های پاسخی که دادی برایم بسیار مبهم است. همینقدر عرض کنم که تفاوت های طبیعی کمی بیشتر از آنچه بیان کرده ای نقش بازی می کند. همه جا هم همینطور است. نقش کوچک زنان در اداره جهان فقط به خاطر سلطه و تمامیت خواهی مردان نیست!!! و این خیلی بحث قابل توجهی است و براساس همین درصد مشارکت و مسئولیت پذیری است که خیلی از تعاریف ارائه می شود و به آسانی هم قابل تغییر نیستند. به هرحال اگر مثلا در فرودگاه هر جای جهان آقایی رای حمل یک چمدان به یک خانم کمک کند مردی متشخص و آداب دان شناخته می شود و این یعنی تفاوت های جنسیتی به نحوی که کفه اقتدار مردان سنگین تر است تعریف و پذیرفته شده است. حالا در ممالک جهان سوم و دارای ضعف های فرهنگی و فقر خردورزی تالی فاسدهایی دارد مثل آنچه که درمورد زیبایی بیان کردی.
این طرز تفکر مرتبا رواج داده می شود و بسیاری نیز بدان باور دارند . سخت می شود آن را از ذهن عوام بیرون کرد که زنی که خود را می آراید قصد جلب توجه ندارد اما بدترین حالت همین است که مجبور شوی نیاز ذاتی برا ی آراستگی را پنهان کنی و یا به همان سبک و سیاقی که مد سازان می گویند عمل کنی هیچ یک را نمی پسندم
روشنفکران، در شورش 57، از آزمندی، توده را، با مژدگانی-های دروغ، می فریبند که آنها، برای باجگیری از سرمایداران، آخوند-های انسان-ستیز را به نام پیشوا بپذیرند تا، از این نوکرمنشی، روشنفکران بتوانند، در سایه-ی شریعت، به مهمانی-ی مفتخوران خوانده شوند.
زمانی که رسانه-های اروپا راه را برای حکومت اسلامی فراهم کردند، سوسیالیست-ها، کومونیست-ها و روشنفکران دیگر، که همه خود را برتر از آخوند می پنداشتند، همگی به دنبال ملایان خردسوخته و دروغوند راه افتادند. هر یک، با اندک توان و دانشی که داشتند، برای پوشاندن پسماندگی-های اسلام کوشیدند و پندارهای دروغ خود را هم به اسلام پیوند زدند، تا جاییکه توانستند، توده-ی خوابزده را به بند بکشند و مهار آنها را به دست آخوند-های انسان-ستیز بسپارند
آیا این سوسیالیست-ها، هر اندازه هم که نادان بودند، نمی دانستند: که "شریعت اسلام" در برگیرنده-ی احکام چهادگران بیابانگرد است و این احکام به دوران برده-داری بر می گردند؟
آیا این کومونیست-ها نمی دانستند که؛ لنینیسم در شوروی با خلیفه-گری در اسلام تفاوت دارد؟
آیا این روشنفکران نمی دانستند؛ شریعت اسلام هزار چهار سد سال است که ایرانیان را به بردگی و ایران را به ویرانی کشانده است؟
پاسخ این پرسش-ها هم آسان است: مردم ایران، سوسالیست-ها، کومونیست-ها و بیشترین روشنفکران ایران همگی در منجلاب دروغ پروده شده-اند. هیچ یک از آنها به درون مایه-ی ارزش-های فرهنگ ایران، به راستی و درستی، برخوردی نداشته است.
بیشتر این پیشروان، از کم مایگی، خود را به کسی، که او را بزرگوار و خردمند می پندارند، می بندند تا بزرگ و دانا جلوه کنند. از این روی آنها، برای گردآوری-ی شماری از مردم، به یک بُت، به یک پیشکسوت، یک مرشد یا دستکم به مرده-ای سرشناس نیاز دارند تا بتوانند خواسته-ها و آرزو-های خود را در پناه آن پیشوا بازگو کنند
سلام
فرزانه خانم دیر دیدم آن چرایتان را
راستش من دیدم طنین اون جمله زیباست! و امکان برداشت های متعدد ازش هست نوشتمش. ولی راستش اگه بخوایم معنی دقیقش رو بدونیم که لازمه ی نقدش هم هست باید کل محاوره رو بخونیم. من فقط یه نقص اون ترجمه رو بگم و اون اینه که واژه ای که افلاطون به کار برده(کالون) هم به معنای زیبایی بوده هم به معنای زیبا.
سلام
مطلب را خواندم.
نمیدانم چرا چند روزی است هرچه نگاه میکنم در دنیا اصلا چیز زیبایی میان آدمها نمیبینم!البته کودکان را استثنا کنید.
بنظر هر طور که نگاه میکنیم دنیای زشتی شده است.
باتشکر
به پاس از فرزانه بانویی فرهیخته
خشنودی جلو سرماخوردگی را هم میگیرد. هرگز هیچ زنی که می داند قشنگ لباس پوشیدهُ سرماخورده است؟ ـــــ مرادـ ام هنگامی ست که چندان چیزی هم نپوشیده باشد.
نیچه -غروب بتها