دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

ورق پاره هایی از جنس شک

گاهی کتاب های کوچک و گمنام حرفهای بسیار برای گفتن دارند و گاهی هم برعکس ...

یکی از آنها را تازه خوانده ام  کتاب "در غیاب خداوند " به تبار شناسی اندیشه های الحادی در فلسفه غرب می پردازد. مولف کتاب دکتر سید عبدالحمید ضیایی است و نشر آویژه در سال 84 منتشرش کرده است .

 

حالا  تبار شناسی چرا  فقط در فلسفه غرب ؟؟

به گفته مقدمه کتاب ،  اظهار کردن شک و الحاد در تاریخ و فرهنگ ما بسیار خطرناک بوده و عواقب سوء خطیری برای فرد متهم به آن در پی داشته است . در مقدمه سیاست نامه خواجه نظام الملک آمده است که استنساخ کنندگان نسخه ها ملزم بوده اند که نصوص یا قطعاتی  را که رنگ و بویی از تشکیک یا تردید نسبت به دین داشتند حذف کرده یا تغییر دهند.با ملاحظه این احوال دسترسی کامل به متون مخالف دین خیالی نزدیک به محال است . اما برای مثال کافیست فریادی خون آلود از ابوالعلاء معری به گوشمان برسد و درنگی کنیم :

               

اثنان اهل الارض ذوعقل بلا دین             و اخر دین لا عقل له

 

به همین جهت تبیین و توصیف منصفانه آرای خداناگرایان یا امری مغفول و متروک بوده یا پشت نقاب های ایدئولوژیک و دفاع از دین ورزی تفسیری مخدوش وچهره ای ناکامل از این آرا ارائه شده است.

 

با ورود دین به دستگاه قدرت ، سنت آخرت گرایانه دین در تماس با کیمیای قدرت با سرعتی خارق العاده از یک ایمان فردی به مسلکی متعصب و دنیوی تغییر ماهیت داد.

بدیهی است که چنین ایمان اجتماعی شده بی مبنایی اذهان جامد و رام را بیشتر حرمت می نهاد تا عقل های تابناک سرکش را.

 -

در حالی که نقد دین انسان را از توهم در می آورد و وادارش می سازد که سر عقل آمده بیاندیشد و عمل کند و واقعیت زندگیش را شکل ببخشد.

 

در پایان از قول راسل : اگر هم خدایی وجود داشته باشد ، اگر بخواهد عده ای را به صرف اینکه در هستی وجود وی تشکیک یا تردید می کنند بیازارد یا خود رنجیده خاطر شود، خدایی متکبر و خودبین خواهد بود.

 

 

نظرات 42 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 03:48 ب.ظ http://mehdie16.blogfa.com

آیا می خواهید برنده مسابقات از تو می پرسند -تبیان- کتابخانه-کتابخوانی-1444و... شوید پس به وبلاگ ما
بیایید وپاسخ این مسابقات را دریافت کرده و بروید در مسابقات شرکت کنید وبرنده شوید
راستی ما دنبال یک نویسنده برای وبلاگمان می گردیم که در روز دو بار آپ باشد اگر هستی یا علی
[بدرود]

MyTheme یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 04:02 ب.ظ http://www.mytheme.ir

سلام دوست عزیز
وب سایت MyTheme.ir (قالب من) گرافیک منحصر بفرد و بسیار جذابی برای قالب های رایگان وبلاگ در همه موضوعات و زمینه ها ارائه داده. اگه می خوای وبلاگت جذابیت زیادی واسه بازدید کنندگان داشته باشه پیشنهاد می کنم حتما یه سر بزن قالب ها رو ببین و انتخاب کن. موفق باشی

وهم سبزرنگ یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 04:53 ب.ظ http://https://webe4change.wordpress.com/

موضوعی که مطرح کرده اید، از آن مباحثیست که متاسفانه جامعه ی ما بیشتر مایل به پاک کردن کل صورت مسئله است، حتی اگر مذهب، یا بخشی از آن به شدت روی زندگی روزمره اش تاثیر داشته باشد...

ایمیل را برایتان گذاشته ام...
موفق باشید

امیر یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 05:04 ب.ظ http://hana31.persianblog.ir

خیلی خوب!اگر اینها ورق پاره اند یا حاشیه و زیرزمینی یا هر چیزی غیر از متنی که خونریزان نوشته اند،ما همان را می خوانیم.می خوانیم و معرفی می کنیم.

فرزاد یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.3-405.blogfa.com

سلام. با راسل موافقم .

هستونک یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 06:31 ب.ظ http://hastunak.blogfa.com

سلام
قدر مسلم همه کمابیش می دانند عقل به تنهایی کفاف راه نمودن در سردرگمی های زندگی و زندگی های محتمل بعد از آن را نمی دهد.
داشتن یک اسلوب آماده برای تقلید کردن،‌اعتماد کردن و اعتقاد داشتن و داشتن تکیه گاه روانی ، آسایش و آرامش خاطر، همفکر همگروه همبازی و همزبان و سایر امتیازات فردی ، روانی و اجتماعی که دین ها و آیین ها و ایمان ها به انسان می دهند (در عوض زحمت کشیدن و تلاش برای فکر کردن مطالعه و استدلال و نتیجه گیری و ساختن و یافتن مسیری شخصی و فردی با تمام مشکلاتش) بر همگان مبرهن است.
همه این ها پررنگ تر می شود (تقریبا همرنگ خون می شود و هم قیمت بلکه گران تر از جان مردم) وقتی پای قدرت درمیان باشد و سایر امتیازات قدرت.
به تجربه در تمام طول تاریخ عمر بشر می بینیم علاقه مردم به ایمان آوردن به کلیشه آماده و تسلیم شدن بجای فکر کردن و به عقل کوشیدن بیشتر بوده در این میان اگر تمام عمر و زندگی و هویت و زندگی نسل ها و ملت ها را هم هزینه کنند باکی نیست.
روزگاری مردم گوساله و بت های دست ساز خود را می پرستیدند و فرزندانشان را قربانی شان می کردند. چه رسد به خداوندان ذهن سازی که ملموس و در دسترس نیستند تا بشود براحتی انکارشان کرد یا خصوصیات راستینشان را برشمرد و نشان داد.
تلاش بی نتیجه از آن کسانی است که از این چاه مسموم جنون آور ننوشیدند.
اگرچه من و شما این قسم تلاش را ارج بنهیم.
خدا را چه دیدی شاید روزی هم به نتیجه رسید.
شاد باشی

هستونک یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 06:34 ب.ظ http://hastunak.blogfa.com

گاهی وقت ها نگاه می کنم:
آدم ها جرات نمی کنند به آنچه می فهمند به عقل (تنها ابزار شناخت برای ادراک هستی) در حالیکه ایمان آوردن به هر خرافه ای اینقدر آسان و ارجمند می شود.

سیدعباس سیدمحمدی یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 06:57 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
شاید فضای فکری ی جهان غرب، بیشتر مستعد گرایش به الحاد بوده. اگر شما گمان می کنی گرایش به الحاد، دلیلش «تعقل و هوشمندی» است، خب شاید تعقل و هوشمندی در فضای فکری ی غرب بیشتر بوده. اگر گرایش به مادیگری و الحاد، دلیلش آنها باشد که مرتضی مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری گفته، شاید آن دلایل در غرب بیشتر از شرق بوده.

مقابله با الحاد، و نه تنها الحاد بلکه داشتن نظراتی بر خلاف کتاب مقدس (Bible) و نه تنها داشتن نظراتی بر خلاف کتاب مقدس بلکه داشتن نظراتی مخالف ارسطو و مخالف دستگاه بطلمیوسی، مجازاتهای شدید داشته در غرب. اگر الان جهان غرب به الحاد حساسیت ندارد، شاید دلایل متعدد داشته باشد. یک دلیلش آماده بودن جامعه برای شنیدن نظرات مخالف است. توجه کنید:


الحاد که سهل است. ایران، همین ایران خودمان، آیا انعطاف دارد که مثل فرانسه، که پنج میلیون مسلمان دارد، پنج میلیون مسیحی را در جامعه اش تحمل کند و جامعه نرمال باشد؟ ایران نمی تواند.

محمدرضا یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 09:36 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
از معدود کتابهایی ست که دوبار خوانده ام. دکتر ضیایی الان در هند است و یکبار هم در برنامهی کوله پشتی معروف فرزادحسنی آمده بود.
این کتاب قرار بود سه بخش باشد که بخش اولش منتشر شده و بخش دوم و سومش معلوم نیست چه شده!

حامد یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 10:48 ب.ظ http://deevane.blogfa.com

فکر میکنم بیشترین دلیل برخورد با نگاه انتقادی به دین ، ترس از تضعیف مبانی ایدئولوژیکی است که اون دین تبلیغ و ترویج میکنه و احتمالا ً هرچه اون ایدئولوژی ضعیف تر باشه ، برخورد با مخالفان قویتر میشه .

دمادم دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 12:38 ق.ظ http://www.damadamm.wordpress.com

در فرهنگ ما کسی اگر توی دلش هم شک و الحاد می کرد یا حتی به آن جا هم نمی رسید و فقط در لحظه ای از ضمیرش می گذشت یا کسی حدس می زد که شاید گذشته باشد به شک و الحاد خود به خود متهم می شد. ازین نظر هنوز هم تفاوتی با گذشته نداریم.

محسن پارسا دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 12:53 ق.ظ http://mohsenparsa.blogfa.com

سلام
کاش تنها نوشتن و شبه انداختن و تشکیک به وجود خدا خطرناک بود. در این کشور و یا کلی تر بگوییم در این فرهنگ بسیار پیش آمده است که یک مسلمان مسلمانی را بکشد صرفا به این دلیل که شیعه است. اگر دلیل این کشتار ها را از من بپرسید می گویم چیزی نیست جز عدم تعقل و تفکر در خلقت در نزد مسلمانان. نقل قول از راسل بسیار بجا بود

درخت ابدی دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 01:42 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
ندیدمش این کتاب رو. باید خوندنی باشه.
تو متون قدیم رد پای این گرایش رو بیشتر باید تو شعر دید. یه نمونه ش اون شعر معروف منسوب به ناصرخسرو بود که این جوری شروع می شه:"خدایا راست گویند فتنه از توست." لابه لای حرفای عرفا، تو طامات و شطحیات، هم می شه چیزایی پیدا کرد.

ققنوس خیس دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 01:58 ق.ظ

حسین دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 02:08 ق.ظ http://penfreedom.blogfa.com/

سلام
شاید بد نباشد این لینکhttp://penfreedom.blogfa.com/post-26.aspx
را هم مطالعه فرمایید

میله بدون پرچم دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 07:57 ق.ظ

سلام
به لطف این حکومت تبارشناسان این اندیشه ها در آینده با کلی ایل و تبار روبرو می شوند!

زمانیان دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 07:57 ق.ظ http://zamanian.blogsky.com/

انسان حیوانی است که نقد می کند. هر چه مواجهه ی منتقدانه با هستی - کمرنگ تر شود از ماهیت انسانی کاسته شده است. انسان رام - به واقع به "شیئ" نزدیک تر است تا به "شخص".
این که چرا در این سرا، نقد دینی چندان ممکن نبوده است به فرصت و مجالی نیاز هست که علل اجتماعی و سیاسی آن واکاوی شود. اما از سوی دیگر به تعبیر آیزایا برلین، نمی توان انتظار داشت که همه ی مردم باورهای شان را به دست نقد بسپارند و دائما خود را کاوش کنند.
ضمنا مراد شما از این جمله به خوبی درنیافتم که:
"به همین جهت تبیین و توصیف منصفانه آرای خداناگرایان یا امری مغفول و متروک بوده یا پشت نقاب های ایدئولوژیک و دفاع از دین ورزی تفسیری مخدوش وچهره ای ناکامل از این آرا ارائه شده است."
به ویژه منظورتان را از دین ورزی های تفسیری متوجه نشدم. آیا می خواسته اید بگویید علت مغفول ماندن ارای خداناباوران، دفاع از دین ورزی تفسیری بوده است؟ به چه معنا؟

خواندن جمله با این ویرگول صحیح است :
...یا پشت نقاب های ایدئولوژیک و دفاع از دین ورزی ، تفسیری مخدوش وچهره ای ناکامل از این آرا ارائه شده است.

منظور ، تفسیری است که از آرای خداناباوران شده است .

در ضمن قول آیزایا برلین در مورد تمام مردم صحیح است اما مگر برخی از مردم حتی تعداد کمی از آنها حق چنین تشکیک هایی را داشته اند ؟؟

برزین دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 09:11 ق.ظ http://naiestan.blogsky.com

سلام
اتفاقا آیزایا برلین در این زمینه جمله جالبی دارد او می گوید :

« انسان ها و اندیشـه ها ، بعضأ از طریق پدر کُشی پیشـرفت می کند ، یعنی از این راه که بچه ها حتی اگر پدر را نمیکُشند ، لااقل اعتقادهای اورا می کُشند وبه اعتقادات جدیدی می رسند، توسعه و پیشرفت
نیز به همین وابسته است "

من فکر می کنم دلیل اصلی این موضوع علاوه بر آمیخته شدن نهاد دین و قدرت ، به ساختار پدرسالارانه اجتماع ما نیز بر می گردد . در جامعه ما هرگاه اندیشه های گذشته و سنتی از سوی نواندیشان به چالش کشیده می شد بزرگان و شیوخ با چوب تحکم دهان آنان را می بستند

هادی حبیبی دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 01:40 ب.ظ http://goftmaneeslahat6.blogfa.com

فیلترینگ، فیلترینگ و دوباره فیلترینگ

دوما دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 06:43 ب.ظ http://dooma.blogfa.com/

اصلا یکی از دلایلی که باعث سرخوردگی مردم از مسائل دینی شده همین عدم اجازه ورود به شرع است.
بیشتر شبیه تحجر می ماند تا حفاظت از دین!

امید دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 07:54 ب.ظ http://andishe-pooya.blogfa.com/

نخستین بار در کتاب ؛حلاج؛ علی میر فطروس بود که با شکاکان عهد گذشته در جامعه خاورمیانه آشنا شدم . فصلی داشت به اسم : زنادقه و متفکران مادی ...

درباره شکاکان می توان دو معنا را منظور داشت : شک کنندگان به روایت رسمی از دین (مانند حلاج و عین القضات و ...)
شک کنندگان نسبت به کلیت دین .

رهیافت میرفطروس تا اندازه ای چسباندن گروه اول به گروه دوم است . اما به طور خلاصه می توان از این منتقدین رادیکال عهد گذشته نام برد :

بشار بن بُرد تخارستانی، ابوعلاء معری ، ابن المقفع ، ابن ابی العوجا ،ابن راوندی ، خیام ، عبید زاکانی ، ...

بحث دیگر آنست که آیا کسی مانند ابن سینا را که در معاد جسمانی شک می کند را در کدام لیست باید قرار داد ؟

یا کسی مانند ناصر خسرو که علی رغم آنکه خود را بی خدا معرفی نمی کند ، آن شکواییه تند را می سراید ؟ یا صائب تبریزی ؟

و در جالبترین مورد ، در مورد مذهب حافظ چه می توان گفت ؟
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن / که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست !

م.ایلنان سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 02:45 ق.ظ http://www.mimilnan.wordpress.com

رابطه ی معنا دار شرق خدا باور و غرب ملحد با شکل خاص جغرافیای دو منطقه (آسیای مرکزی و جنوب غربی برای شرق و اروپا به عنوان غرب) باعث شده که سروپالی راداکریشنا در کتاب ارجمند تاریخ فلسفه ی شرق و غرب تاکید کند که اگر ارسطو افلاطون سقراط و بقراط و خیلی از مشاهیر فلسفه و حکمت یونان باستان در منطقه ی خاور میانه زندگی می کردند از نظر مردم آن منطقه پیامبر به شمار می آمدند.
این را گفتم تا بگویم به اعتقاد من هر روز که می گذرد و هر بار که پست مدرنیسم گامی به هسته های متراکم سنتی نزدیک تر می شود این ایده بیشتر و بیشتر صیقل می خورد که دین اساسا موضوعی ماقبل مدرن است. کسی چه می داند شاید روز ی رسید که خلق خدا کمی به فکر فرو بروند و در ماهیت و موجودیت دین کنکاش کنند.

امین سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 11:41 ق.ظ http://jeninediroz.blogfa.com/

من این گفته راسل رو قبول دارم اگر هم خدا باشه نیازی به پرستش نداره و اگه پرستش برای انسان واجبه به خاطرش چه خون هایی ریخته نشده
چیزی که مسلمه ذهن های رام زیاد هستند و البته تبلیغات دینی بسیار فریبنده و با ظاهری مناسب هستند به راحتی می توانند از کاه کوه بسازند
مثلا همین ماجرای قرآن یک دیوانه در آمریکا یک برگ ترجمه انگلیسی قرآن رو پاره کرد آب و تاب press tv کلی کشته توی کشمیر بجا گذاشت

نیکادل سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 01:15 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com/

فرزانه عزیز
عجیب تر اخدای بخیل و خدای خودخواه و متکبر، خداوندی است که یگانه رهیافت دست یابی به کایابی ابدی و سعادت نهایی بشر رو در پیروی کامل از دستورالعمل های خودش ذکر میکنه و قاعدتاً به این حسن نتیجه از منظر پیروی تام و تمام از قوانیم نسوب به خودش مطمئنه. از طرفی هیچ قدرتی رو حتی یارای برابری یا تقابل با نیروی خودش وصف نمیکنه، اما با گذشت این همه زمانهای طولانی در استقرار این رهیافت های منتهی به سعادت در کره خاکی، تعلل کرده!!!
اگر ناهی به کلام و پیام پیامبان طول تاریخ بندازیم به راحتی میشه فهمید که سالهاست که زمین پر از پیامبره، کسانی برای توسعه اخلاق، مبارزه بانابرابری های اجتماعی، صلح و دوستی؛مبارزه با گرسنگی و .... و البته خداوندی که لااقل در مکتب اسلام سالهاست که از گسی نماینده به زمین تبری جسته!
من فقط فکر می‌کنم تنها وجه هوشمندانه این داستان اینه که ختم رسالت به موقع برچیده شد وگرنه تا به امروز من و شما هم ادعای رسالت داشتیم و البته هر پیمبری چار ای نداشته جز ینکه یا ادعای پیامبری بکنه که از جایی بر اومحول شده که همان حکم باریتعالی باشد و یا ادعای خداوندی بکنه که چنی کسانی همیشه مایه مضحکه تاریخ بودن. اما اگر خیلی ز موانع از جلوی پای بشر برداشته بشه ادعای خدایی هم ارزات قیمت تر از همیشه تاریخ خواهد شد.
نمی دونم فرزانه جان ...
فقط نالیدم، بی هیچ سر و تهی ...ببخش.

نیکادل سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 01:25 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com/

متن قبل خیلی غلط تایپی داشت این کیبرد من خرابه ببخشید، اصلاحش می‌کنم:
فرزانه عزیز
عجیب تر از خدای بخیل و خدای خودخواه و متکبر، خداوندی است که یگانه رهیافت دست یابی به کامیابی ابدی و سعادت نهایی بشر رو در پیروی کامل از دستورالعمل های خودش ذکر میکنه و قاعدتاً به این حسن نتیجه از منظر پیروی تام و تمام از قوانین منسوب به خودش مطمئنه. از طرفی هیچ قدرتی رو حتی یارای برابری یا تقابل با نیروی خودش وصف نمیکنه، اما با گذشت این همه زمانهای طولانی در استقرار این رهیافت های منتهی به سعادت در کره خاکی، تعلل کرده!!!
اگر نگاهی به کلام و پیام پیامبران طول تاریخ بندازیم به راحتی میشه فهمید که سالهاست که زمین پر از پیامبره، کسانی برای توسعه اخلاق، مبارزه بانابرابری های اجتماعی، صلح و دوستی؛مبارزه با گرسنگی و .... و البته خداوندی که لااقل در مکتب اسلام سالهاست که از گسیل نماینده به زمین تبری جسته!
من فقط فکر می‌کنم تنها وجه هوشمندانه این داستان اینه که ختم رسالت به موقع برچیده شد وگرنه تا به امروز من و شما هم ادعای رسالت داشتیم و البته هر پیامبری چاره‌ای نداشته جز اینکه یا ادعای پیامبری بکنه که این رسالت از جایی بر اومحول شده که همان حکم باریتعالی باشد و یا ادعای خداوندی بکنه که چنین کسانی همیشه مایه مضحکه تاریخ بودن. اما اگر خیلی از موانع از جلوی پای بشر برداشته بشه ادعای خدایی هم ارزان قیمت تر از همیشه تاریخ خواهد شد اونوقت به جای رد و اثبات یک وجود یک خدا باید سرگردان خدایان اصلی و جعلی شویم؛-)
نمی دونم فرزانه جان ...
فقط نالیدم، بی هیچ سر و تهی ...ببخش.

سیدعباس سیدمحمدی سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 07:55 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
شما ساکن تبریز هستی؟
من دقایقی قبل، به دلیل ارتباط پیدا کردن با یکی از تحقیقاتم، با پسر پسر پسر ستارخان تلفنی صحبت کردم.

شیطان سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 11:42 ب.ظ http://lilo5000.persianblog.ir/

شک نکردن یعنی کورکورانه دنباله روی کردن ...
یعنی دیمی زندگی کردن ...
یعنی خدایی که انسانها آفریدند بر انسان تسلط یافت ...

ترس مردم از شک کردن دو دلیل اصلی میتونه داشته باشه ... اول ترس از عواقب دنیوی که از طرف خشکه مذهبی های مقتدر میتنونه بوجود بیاد و دوم ترس به دلیل ناآگاهی .

سلام

امیر مهدی چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 01:31 ق.ظ

سلام
کامنت درخت ابدی رو در پست قبل بی جواب گذاشتید.جالب نبود به نظرتون؟
راستی شما خداناباوران به مرگ هم فکر می کنید؟اگر بله بعد از مرگ همه چیز نابود میشه؟اونوقت شما کجائی؟اگر همه چیز هیچ وپوچ هست پس شما چرا الان داری وقتت رو تلف می کنی؟هرثانیه ای که از عمر شما بگذره به نیستی وهیچ وپوچ نزدیک تر میشی.با این منطق شما ُاونهائی که تلاش می کنن که همه قدرتها وثروتهای جهان رو به هرقیمتی که شده در اختیار خودشون داشته باشن کاملاْ درست رفتار می کنن.چون قراره بمیرن ودیگه نیست ونابود بشن!
ضمناْ شما مدعی هستید که خدائی وجود نداره ودین ومعاد وآخرت کشکه؟خوب باشه قبول می کنیم.حالا دیگه بدون دغدغه زندگیتون رو بکنید.برای چیزی که وجود نداره که این همه دلیل وبرهان وکتاب وهمایش و بحث و...برگزار نمی کنن.هاوکینگ وداوکینز و...گفتن خدا نیست.خوب ما قبول می کنیم.دیگه بحث نداره که!
مشکلی هست؟
مشکلی نیست!

سلام
کامنتی که احتمالاً برای شما جالب بوده از درخت ابدی نیست !
اگر دقیقتر نگاه کنید کامنت از دوستی از سوئد به نام رضاست که در کامنت بعدی خودش را معرفی کرده ایشان ساکن سوئدند و گرایش های عرفانی ویژه ای دارند .

شما خودتان سوال کرده اید خودتان پاسخ داده اید و خودتان به محکمه برده و قضاوت کرده و حکم صادر کرده اید ...
آقای امیر مهدی موضوع این پست نفی خداوند نیست موضوع آن برخوردی است که خداباوران با خداناباوران کرده اند و می کنند.

من قبل از مرگ به زندگی می اندیشم و البته پس از آن به چگونه زندگی کردن به مرگ هم می اندیشم اما اگر درست زندگی کنم مرگ اهمیتی ندارد آنچه از زندگی ما باقی می ماند مهربانی و شفقتی است که با دیگری کرده ایم .
دغدغه من داشتن ادعایی نیست قبولاندن آن به شما یا دیگری نیست دغدغه من دانستن و فهمیدن بیشتر است برای اینکه درست و مسئولانه زندگی کنم .

مرمر چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 03:04 ق.ظ

سلام فرزانه جان خوبی؟
از اینکه دیر به دیر سر میزنم معدرت میخوام وفتی هم میام میبینم که باز چیزی نشوتی که از اگاهی من خارجه و خب سکوت میکنم و استفاده میبرم. موفق باشی دوستم

هیوا چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 07:17 ق.ظ http://seaferless.blogsky.com

این بحث درست همان خط قرمز هایی است که از کودکی با آن بزرگشده ایم و از آن برحذر گشته ایم، اما این باعث نشده که ما راه حلی برای این شک و تردید پیدا کنیم و یا حداقل به آن فکر نکنیم.
من با برزینموافقم در اینکه این طرز تفکر ریشه در بنیان های پدر سالارانه ما دارد، حال واقعت برای من جای سوال هست که آیا ریشه های مردسالارانه را در کشورمان باید در اسلام جستجو کرد یا نه به قبل از آن نیز بر میگردد؟

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 09:10 ق.ظ

با سلام
مکتوبتان را خواندم.
با ورود دین به دستگاه قدرت ، سنت آخرت گرایانه دین در تماس با کیمیای قدرت با سرعتی خارق العاده از یک ایمان فردی به مسلکی متعصب و دنیوی تغییر ماهیت داد.
البته ما در جهان معاصر با بازگشت دین به عرصه سیاست مواجه هستیم که این مهم بعد از دوران زدودن دین از حکومت و سیاست جای تامل دارد.
ولی در عین حال باید جایگاههای نظارتی را تقویت کرد.

حسین چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 09:54 ق.ظ http://kimiyaa.blogsky.com

سلام و درود

هراسانیم که نکند رخنه ی تردید بلرزاند بنای پوشالیِ باورهای مان را
این است که شک نمی کنیم...

جمله ی راسل خود "خدا" بود...

سیدعباس سیدمحمدی چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 01:08 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
برادرم کتاب فرهنگ کارگردانهای سینمای ایران نوشته. سال ۱۳۷۶ و ۱۳۷۸ منتشر شده. من همکارش بودم و هستم. ایشالا سال ۱۳۹۰ بتوانیم ویراست سومش را منتشر کنیم. یکی از کارگردانها، که مرحوم شده، پسرش را در فرانسه پیدا کردم. ایشان گفت پدر پدر من نامش ... بوده که پسر ستارخان بوده. من به او گفتم طبق لینک
http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=117320
ستارخان فقط یک پسر داشته به نام یدالله و پسری به نام ... نداشته.
ایشان توضیحاتی داد، که ستارخان همسر دیگری هم داشته و ..............
دیشب با پسر پسر پسر ستارخان در تبریز تلفنی صحبت کردم و خواستم نظرش را بگوید. گفت نشنیدم چنین چیزی ولی قرار شد ایمیل بزنم و ایشان با حوصله بخواند مطالب را. گفت ستارخان زنهای زیادی به او پیشنهاد می دادند که با ان زنها ازدواج کند و ثروت آن زنها را در راه قیام مشروطیت خرج کند و به مجاهدین حقوق بدهد.

هیچ چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 02:43 ب.ظ http://www.hiiich.wordpress.com

تصور غیاب خد ابرام سخته . به نظرم این روزها بیشتر غیاب مذهب برای خیلی از اطرافیانم مساله ست .

امیرمهدی پنج‌شنبه 25 شهریور 1389 ساعت 08:04 ق.ظ

دقیق تر نگاه کردم.حق باشمابود.اما من نفهمیدم که گرایش عرفانی ایشان چه ربطی به مطلبی که گفته اند دارد؟مگر قرار نیست که سخن آدمهارا مستقل از شخصیتشان مورد بررسی قرار دهیم؟یا اینکه چون من خداباور هستم وشما نیستید وآن یکی عارف است ودیگری نیست بر همین اساس قضاوت کنیم؟ مطلب ایشان حاکی از تزلزل وعدم ثبات رای هاوکینگ در مورد خدا بود.که شما پاسخی ندادید یا شاید هم نداشتید. به هر حال برای من جالب بود.ضمناْ من درباره زندگی وکیفیتش کاملاْ با شما هم عقیده هستم.اما چندروزی است که به این مسئله فکر می کنم که دنیای بدون خداوند ومعاد برای ما انسانها که دیر یا زود خواهیم مرد چگونه خواهد بود.دوست داشتم نگاه شما را به این مسئله بدانم که رندانه از آن گریختید!

نوایش پنج‌شنبه 25 شهریور 1389 ساعت 10:34 ق.ظ http://navayesh.blogfa.com

این ابوالعلا همان خیام عرب هاست؟؟

بگذریم مباحث دینی سرمنشا جدال های تاریخی است.

ضمنا این جکی چان ها که تبلیغش بالا وبلاگتونه
قیمت مناسبی داره . کم سن که بودم قهرمانم بود نوجوانی بعصی سیاست مداران . جوانی فلاسفه و دانشمندان
حالا آدم های واقعی قهرمانان من اند!!

محمد ح پنج‌شنبه 25 شهریور 1389 ساعت 11:08 ق.ظ http://dustam.blogfa.com

دوست من سلام
چون اکثریت مردم عادی به دین کشش دارند و وقتی دین به قدرت نفوذ کرده نباید گذاشت در اعتقادات مردم تردیدی بوجود آید که این امر قدرت را به خطر خواهد انداخت.

خلیل پنج‌شنبه 25 شهریور 1389 ساعت 10:33 ب.ظ http://tarikhigam.blogsky.com

سلام. عجیب این است که این کتاب توانسته منتشر شود. گویند ناصرخسرو در شهری دور- اسمش یادم رفته. ممکن است بخارا باشد- به دکان پینه دوزی رفت تا کفشش را تعمیر کند. ضمن کار از پینه دوز پرسید آیا ناصرخسرو را می شناسی؟ پینه دوز گفت نه، اگر گیرش بیاورم با همین سوزن، سوراخ سوراخش می کنم. باز همینقدر که نویسنده هنوز سالم است، جای شکرش باقی است.

سیدعباس سیدمحمدی جمعه 26 شهریور 1389 ساعت 01:00 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
اگر واژه سازی، درست و با خوش ذوقی و با رعایت جوانب امر باشد، اشکال ندارد. من هنوز می گویم اس ام اس و نمی گویم پیامک، ولی این طور می فهمم واژه ی پیامک خوب ساخته شده.
من نمی گویم پروسه، و می گویم فرایند.
اما:

برقنامه و رایانامه و رایانشانی، طبق فهم و معلومات من، اصلاً پایه ندارد. در electronic mail کلمه ی electronic را می گوئیم الکترونیک، و کلمه ی mail هم همان پست است:



http://en.wikipedia.org/wiki/Mail

Mail, or post, is a method for transmitting information and tangible objects, wherein written documents, typically enclosed in envelopes and also small packages are delivered to destinations around the world. Anything sent through the postal system is called mail or post.[1]

پس معادل طبیعی برای electronic mail می شود پست الکترونیک. طبق گوگل فارسی:

پست الکترونیک 3710000 نتیجه
ایمیل 77800000 نتیجه

من حرفم این است با استدلال نشان دهیم برقنامه و رایانامه معادل درست و مناسب برای email نیست. یک واژه هایی هست که معادلسازی برایش سخت است. اما electroni mail چیز عجیبی نیست. مسئله ی شاقی نیست.

سین دخت شنبه 27 شهریور 1389 ساعت 12:18 ب.ظ http://sindokht7.blogfa.com/

چه نکته خوبی
ترس از شک بیشتر از خود شک تو زندگی ماها جا داره
عاقبت هم شک ها تهدید و تنبیه می شه و اینیعنی ما همیشه درجا می زنیم...

آرتیم یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 02:56 ب.ظ

ما برای تقلید آموزش دیدیم تقلید از تنها مکتب غیر الحادی که قطعا تنها اونه که سعادت رو میفهمه! و اخلاق آموزش داده شده به ما اجازه ی عبور از خیلی از خطوط رو نمیده اما نباید فراموش کرد که حتی اخلاق نسبیه و دوره ی خرافات تموم شده

آرتیم یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 03:01 ب.ظ

و اینکه بدون خرافات هم میشه دیندار بود و دینی که با خرافات به دست اومده باشه عین بت برستیه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد