- به لطف تحریم و انزوای صنعتی که روز بروز بیشتر دچارش می شویم هر دو سه سالی یکبار ناچاریم بیشتر مدارک و مستندات فنی شرکت را عوض کنیم . بعد از اینکه شرکتهای آلمانی با سابقه نزدیک به نیم قرن همکاری و شرکتهای ژاپنی و اسپانیایی ها و حتی تایوانی های تحت لیسانس آمریکا محترمانه عذرمان را خواستند به یک شرکت چینی پناه برده ایم که البته بیشتر واسطه و دلال تکنولوژی است .
.
- هفته پیش چهار روز در یک دوره آموزشی مربوط به همانها شرکت داشتم . حدس می زنید داغ ترین بحث جاری بین شرکت کنندگان در دوره که از همه جای ایران به تهران آمده بودند در لابی های سازمان و زمانهای استراحت چه بود ؟
بله . بررسی امکان های ساده ترین و سهل ترین راههای مهاجرت !
جالب بود ده پانزده نفری که فرم های جدید ویزای شغلی اداره مهاجرت کانادا را پر کردیم همان جا و با ایمیل خبردار شدیم که امتیاز لازم را داریم و می توانیم اقدام کنیم .
.
- بعد از ده روز ، دوباره برگشتن سرکاری که هر چه بیشتر درباره اش می دانی بیشتر ازش دور می شوی کار آسانی نیست . سخت است که غیر از چند همکار هیچ دلبستگی به محیط کارت نداشته باشی .
با سلام
حاشیه و متن تحریم بر خیلی از شئون زندگیمان سایه افکنده است. ولی مهاجرت در زمانه کنونی بنظرم هیچ مفهوم منفی ندارد.
نمی دونم شاید مهاجرت ساده ترین راه. چند بار اقدام کردم و هر بار هم فقط موند بوده اوکی بیلیط اما من دل کندنی نیستم. شاید هم دیگه از سن من گذشته که بخوام ریسک کنم و دیگه محتاط شدم.
با سلام و احترام
آنچه بدان اشاره کرده اید تلخ است اما واقعیت دارد. ایرانی دیگر علقه ای به وطن ندارد، وطنش را اشغالی می پندارد که سودای جلای آن دارد.
اما گذشته از این مباحث تحریم های فلج کننده به تعبیر وزیر خارجه آمریکا بیشتر ارکان اقتصاد کشور را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد، که این مسئله پیامدهای سیاسی و اجتماعی جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت
پیروز باشید.
می دونی شباهت بلاگفا و ایران چیه؟ - از هر دو شون باید رفت
سلام فرزانه جان
خسته نباشی اما خب میزان توانمندی های تکرار مان تقویت میشود اینهم یکجور فن آوریست
من فعلن در وورد پرس ماندم بلاگسپات منم مانده برای روز مبادا
سلام
چی بگم
غم غربت یا غم وطن یا غم غربت در وطن
سلام
رفتن و مهاجرت از شرایط بد - البته یکی از راه حل هایی است که خیلی پیشتر به آن اندیشیده ام و هنوز هم در صرافت آنم. وقتی برخی با برخی دوستانم بر سر ماندن و یا رفتن صحبتی به میان می آید آنها را به رفتن تشویق می کنم اما هر وقت هر یک از آنان رفته اند اندوهناک شئه ام واحساس تنهایی بیشتری کرده ام. سرنوشت غم انگیزی است. چه در ماندن و چه در رفتن.
شرایط کنونی در کشور شرایط دشواری است البته اما مگر از هر دشواری باید گریخت؟ نه. من چنین عقیده ای ندارم.
البته رفتن یا ماندن قابل توصیه نیست هر کس می تواند برای زندگی خود شخصا تصمیم بگیرد اما اگر بخواهیم تنها سختی و دشواری را بهانه کنیم در آن صورت داریم خودمان، ذهنیت و عملکردمان را توجیه می کنیم.
از شاعر دوست داشتنی و بزرگ عبارتی را وام می گیرم و می گویم: " من اینجایی ام، چراغم در این خانه می سوزد، آبم در این کوزه ایاز می خورد و نانم در این سفره است!"
" ریشه های من اینجاست و جز با تبر بریدنی و جدا شدنی نیست."
می مانم و سرزمین آریایی ام را حتا شده تنها ، می سازم.
سلام
اتفاقا من هم چند وقتی بود که به رفتن فکر میکردم، بالاخره هم تصمیمام را گرفتم و رفتم.
از بلاگفا به بلاگاسکای! الان هم در حال اسبابکشی هستم.
در مورد رفتن از ایران! فکر میکنم اگر کسی امکاناتش را داشته باشد بد نیست یک مدتی هم در یک کشور دیگر زندگی کند تا از نزدیک دنیاهای دیگر را تجربه کند.
من اگر امکاناتش را داشتم هر پنج سال به یک کشور میرفتم و البته تجربیاتش را در اختیار همه میگذارشتم. امیدوارم انسانها کم کم به فکر زمین و انسانهای روی آن باشند و تعصب بر روی جغرافیا و هویتهای محلی دستبردارند.
سلام و درود
مدام از این خونه به آن خونه می رویدها ! ادرستون رو البته خوبه آنجا گذاشته بودید
خوش به حالت که امتیاز لازم را کسب کردی. ایران دیگه هیچ دلخوشی نداره.
قبلاً بارها از این اقدامها کرده ام ولی هر بار به دلیلی نتوانسته ام دنبالش را بگیرم حالا هم سخت تر از همیشه است مهاجرت خانواده است نه فرد
سلام. ما اینجا داریم باری به هر جهت زندگی میکنیم. چیزی که نیست انگیزهس. خوش به حل اونایی که زود اقدام کردن. از من یکی دیگه گذشته.
سلام
این بغض بد جوری رو دلم سنگینی می کنه
همه دارن می رن و هیچ دلیلی برای نرفتن وجود نداره
سالهاست به این فکر می کنم که مرز وطن نیست
وطن عشق و امنیت و آرامشه
وطن غرور و عزته
چیزهایی که دیگه واسه ما وجود نداره...
همه دارن می رن و دلیلی وجود نداره که این کار رو نکنن
کارها نیاز به دل سوزوندن نداره چون تنها آمارش مهمه و اوضاع رو کاغذ و تو اخبار خوبه.....
چه بده که به هر کس که دوست داریم مجبوریم بگیم اگه می تونی برو.
کار خوبی کردی اقدام کردی باید به هر نحوی شده گذاشت و رفت...البته همونشم بدبختی داره.من داداشم از نرووژ برای ارشد بورس تحصیلی گرفته ولی ویزاش نمیاد.داره دیوانه میشه بدبخت
از این اقدام ها تا حالا زیاد کرده ام زمانی که باید می رفتم نرفتم
رفتن هیچ وقت آسان بوده برایم
ولی الان سخت تر از همیشه شده ...
سلام فرزانه ی عزیز
"عامل هر رفتاری انگیزه است و هرچه درونی تر باش رفتار تداوم یشتری دارد". نا خودآگاه بعد از خواندن این پست به ذهنم رسید .
سلام
اینجایی که من هستم هم همین وضعیته
دوستان یکی یکی می روند
و من هم همیشه می گم از ما گذشته
و هزار دلیل دیگر
تا حالاش که نسل سوخته بودیم بهتره بمونیم جزغاله بشیم!
ای بابا چی بگم .
گاه فکر میکنم همه این کارها برای این است که همه از ایران برن و ایران بمونه برای یک عده که حسابی ویرانترش کنن
محیط کاری کگه دلچسب نباشه انگیزه رو از ادم میگیره.. خیلی وحشتناکه
سلام فرزانه جون
زندگی اون ور آب با همه ی مزیتهاش یک سری مشکلات هم داره که حتما خودت خوب می دونی.
در هر حال اگه نظر من رو بخوای تا زماای که ایران هنوز مثل کره ی شمالی نشده باید هر کی میتونه جونش رو بر داره و بره . وگرنه یه زندانی میشه که باید زندگی فلاکت بار تو یه زندان بزرگ رو تحمل کنه :(
سلام فرزانه
می بینم که با تمام قوا دارین آثار تحریم رو خنثی می کنید، مرحبا بر شما، خنثی کنید به هرکی می خواید پناه ببرید. وقتی برای زدودن آثار تحریم از پیکر مملکت خود رو مجاز می دونندکه به دلالهای درجه nام چینی پناه ببرند، خوب شهروندان هم مجازند برای زدودن آثار تحریم های اجتماعی و فرهنگی از کالبد روح و جسمشون به هر کجا که می تونند پناه ببرند.
امان از محیط کار فرزانه، کسایی که میشه تو محل کارم بهشون دل خوش کنم به تعداد انگشتان یک دست هم نیستند حتی اگه دستم یکی دوتا انگشت هم کم داشته باشه و تازه با دو راس گوسفند مزین به تحصیلات عالیه هم اتاقم که خیلی دلم می خواد همین روزا راجع بهشون بنویسم.
سلام علیکم.
آمریکا و کانادا و اروپا و ژاپن بر سر من دعوا دارند من هم دیدم خلاف جوانمردی است آنها به خاطر من با هم درگیرشوند و فعلاً گفتم قصد رفتن به هیچ کدام آن کشورها را ندارم.
ما هم همین طور . یعنی اصلا نمی خواستیم برویم اما دیدیم اگر برویم ، آنجا هم که نباشد ، دم دمای رفتن می شویم "مغز" .باور کردنی نبود...گفتیم هر چه بادا باد و به فرموده ی حضرت اخوان ثالث: من نهادم زورق خود را به دست باد و گفتم هر چه بادا باد...
حالا کت یا کاپشن را -اگرهوا سرد باشد البت- می اندازیم رو شانه و گلال گلال راه می رویم و اگر کسی خواست خودمان را معرفی کنیم می گوییم :چاکر شوما ... مغز...
...و باقی برای بقا
از شما دعوت می کنم به کمی پنجره سری بزنید.
سلام
آثار تحریم ها خیلی وقته که اقتصاد و صنعت و زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده . همین چند تا شرکت نیم بند صنعتی مانده اند که اینها هم دیر یا زود باید بساطشان را جمع کنند .
سالها پیش که دانشجو بودم یکی از چهره های سیاسی آن زمان در مورد همین جریان سیاسی حاکم گفت که اینها هنرشان در لبنانیزه کردن ایران است و قطعا ایران را به همان سرنوشت دچار خواهند کرد . آن موقع خیلی معنی حرف های او را درک نکردم
سلام
اقتصاد ما روز به روز در حال پیشرفته...!
هیچ کس هم حق نداره شک کنه...!
وب زیبا و مطالب جالب و خوندی داری.
سلام
این فکر مهاجرت از سرم بیرون نمی رود. فعلا که شرایطش مهیا نیست... شاید اصلا نشود
سلام دوست عزیز.
من وب شما رو لینک کردم...
اگر مایل بودید وب من رو هم به اسم سایه لینک کنید.
مرسی...
سلام فرزانه
حقیقتا دلم می گیرد با صحبت کردن از مهاجرت، ولی مگر چاره ای مانده است به غیر آن؟
حدس آن موضوع داغ هم چندان مشکل نبود چون الآن متاسفانه در هر جمع اینچنینی یک مبحث اصلی همین مهاجرت کردن است!
سلام
گفتید مستندات داغ دل مرا تازه کردید
ارتباطات یکی از نیروگاه های کشور را به روی voip منتقل کردیم. قبل از هرکاری مستندات خواستیم باورتان نمی شود تا سال 79 همه مستندات تا نخورده موجود بود اما پس از انقلاب چیزی به نام مستندات وجود نداشت!
همه چیز در آنجا ساخته آلمان ها بود حتی کارت خوانی وجود داشت که کاملا مکانیکی بود و هنوز هم کار می کرد.
بعد از اون کار یکی از همکارانم عاشق آلمان شد انقدر عاشق شد که چند ماه دیگر عازم آلمان است......
بله همه می خواهند بروند .
چیزی که در ذهن همه دور می زند. از پیر و جوان.
انگار ما ایرانی جماعت به فرار کردن عادت داریم. اما مگر چاره ای هم مانده؟ جالب اینکه این رویا هم تحققش معمولا برای قشر عظیمی از مردم ناممکن است.
مگر نشنیدی که گفته ما از این تحریم ها خوشحال هم هستیم ... هر چه تحریم بیشتر نرخ دلالی هم بالاتر ...
چه وحشتناک مملکت رو به باد میدند ....
اینجا هم فقط کره ای و چینی های کارنابلد مانده اند ... که فعلا جولان می دهند !!
فرزانه عزیز
از لطف و مهرت بی نهایت سپاسگزارم
مهاجرت بحثیه که این روزها تو اداره ی ما هم خیلی مطرحه. به قول داریوش
کهن دیارا دیار یارا دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
گمانم شعراز شهریار قنبری باشد.
بله دیگر تحریم هایی که به باور بعضی فقط در حد کاغذپاره است اینگونه بنیانهای اقتصادی را دارد از ریشه در می آورد.کاغذ پاره هایی که بوی آتش می دهند.
سلام
وبلاگم فیل تر شد! این ادرس جدیدم است