دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

ستیز با انسانیت برای آرمان برتر

آیا برای دفاع از عقیده  هر کاری مجاز است ؟ برای به کرسی نشاندن سخنی که می پنداریم برحق است تا کجا می توان پیش رفت ؟


اصل ها و ارزشها و حکمهایی که آن ها را درست می دانیم  قواعد جزمی  ذهن ما هستند . آیا لازم است به هر شکلی از آنها دفاع کنیم ؟


انسان روشنگر ، انسانیت و اخلاق را بالاتر از حکم جزمی دینی می بیند اما انسان متعصب مذهبی ، باور و ایمان دارد که رستگاری و سعادت  فقط در آیین اوست ، پس حرفش به هر قیمتی باید به کرسی بنشیند.


البته در کنار حوزه های دین  حوزه های دیگری هم  مثل سیاست و نژاد و ملیت پرستی و نگاه جنسیتی و ... مبتلا به جزم اندیشی گشته اند . اما هرگز هیچ کدام از آنها مانند دین دستگاه استدلالی عریض و طویلی  در نفی مدارا  نداشته اند. دستگاهی که با نگاههای بسته و انحصار گرا به دین روزبروز ابعاد تازه تری از آن رونمایی می شود .


این بی مدارایی دینی و خشونت دارای استدلال دینی از آن جایی ناب تر و مهم تر است  و من بر آن تاکید می کنم که نه برای تصاحب مالی نه برای فتح سرزمینی و نه برای گرفتن حتی امتیازی , بلکه ظاهراً برای دفاع از حق و حقیقت و ناموس الهی  صورت می گیرد و حتی داشتن زمینه های سیاسی و اجتماعی و شخصیتی را هم بر نمی تابد بس که ادعای خلوص  معنوی دارد!


حتی بیشتر اوقات جزم اندیشی و تعصب کور نه تنها بی شرمانه و بی عذاب وجدان است بلکه با دلخوشی و لذت نیز همراه است .


آنها می پندارند که راه حقیقت را یافته اند پس نیازی به مدارا ندارند و  لازم است گاهی خشونت را به خاطر براه آوردن دیگران بکار ببرند و چه بسا که برای رنجهایی که در این راه می برند پاداش هم بطلبند!


گاهی هم در توهمی خود ساخته خود را قربانی خشونت می بینند و مثالهایی ردیف می کنند که : شما هم با ما این گونه بوده اید پس ما هم ! ... اما آنکه حقیقتاً نفی خشونت می کند چگونه ممکن است خود دست به آن بزند ؟ لابد هر چه می کند بجهت مسئولیت شرعی اوست حتی اگر دشنامی می دهد ، دروغی می بافد ، تهمتی می زند یا آبرویی می برد .


البته در نقد های درون دینی ، همین خشک اندیشی و تعصب دینی با پیامهایی از مدارا  و تسامح دینی پاسخ داده شده است . اما جزم اندیشان بدون اینکه نقد و تسامح را رد کنند و حتی گاهی با تایید لفظی آن  بازهم حقیقت را یگانه گوهری می دانند که خود در چنگ دارند.

دقیقاً همین جاست که پای استدلال چوبین است .


بد نیست بخشی از مقاله عقیده پرستی استاد ملکیان را بعنوان نمونه ای از نقدهای درون دینی به جزم اندیشان بیاورم :


"عقیده پرستی بزرگترین رقیب خداپرستی است، و کسانی که دغدغه خداپرستی دارند و می‌‌خواهند زندگی خداپسندانه‌ای سپری کنند باید کاملاً مراقب این رقیب باشند، یعنی هیچ چیز را با خود خدا عوض نکنند، حتا عقیده به وجود خدا را. می‌خواهم بگویم که حتا عقیده به وجود خدا، خدا نیست و نباید پرستیده شود.

خدای واحد را باید پرستید، نه کلمه التوحید را. معامله‌ای را که مؤمنان با خدای واحد می‌کنند نباید با کلمة‌التوحید بکنند، بدین معنا که باید فقط خدا را مطلق، کامل، و مقدس بدانند، و حتا عقیده خود را به وجود خدا و تصور خود را از خدا به جایگاه اطلاق، کمال، و تقدیس فرانکشند. جایی که عقیده به وجود و وحدت خدا نیز خود خدا نیست، و نباید پرستیده شود معلوم است که وضع سایر عقاید بر چه منوال است. آیا خودِ باور به وحدت خدا مستلزم این نیست که غیر از همان خدای واحد هیچ چیز دیگری را به خدایی نگیریم و مگر یکی از آن چیزهای دیگر عقاید ما نیستند؟


به محض اینکه احساس کنیم که خوش نداریم یکی از عقایدمان در بوته تفکر نقدی واقع شود و یا به ادلّه و براهین صاحبان عقاید مخالف آن گوش سپاریم، یعنی به محض اینکه احساس کنیم که خوش داریم خود را نسبت به عقاید و اقوال دیگران کَر کنیم، باید پی ببریم که در سنگلاخ عقیده‌ پرستی گام نهاده‌ایم و از خداپرستی دور افتاده‌ایم."

نظرات 64 + ارسال نظر
لیلا جمعه 5 آذر 1389 ساعت 05:16 ب.ظ http://yariyul2.wordpress.com/

سلام فرزانه جان
آدرس جدید وبلاگم
http://yariy0ll.wordpress.com/

سلام
این هم که فیلتر است !
پیشنهاد می کنم حروف مربوط به آدرست را تماماً تغییر بدهی .

دوما جمعه 5 آذر 1389 ساعت 07:32 ب.ظ http://dooma.blogfa.com/

مطومئنا این مطلب شما بی ارتباط با ماجرای غدیر نخواهد بود. عیدی که شیعه از آن برای اثبات حقانیت خویش بر اهل تسنن استفاده می کند و به قول شما اینگونه است که انسان ها از خداوند فاصله میگیرند!
سنگلاخ عقیده همان عامل اصلی تفرقه افکنی است. ایدئولوژیک بودن مفرط انسان ها را کور می کند...

منظور من در این نوشته شکل عام جزم اندیشی است .

بسم الله الرحمان الرحیم.
سلام علیکم.

ظاهراْ دیوار بزرگی بین مادیون و الاهیون، و الاهیون و مادیون، قرار دارد.
این طرفیها آن طرفیها را
مشرک و کافر و نجس و مرتد و ...
می نامند.
آن طرفیها این طرفیها را
اُمُّل فناتیک آخوند شیپیشوی ... که مفهوم خدا را برای رهایی از ترس اختراع کرده اند
می نامند.
طبعاً باب گفت و گو بسته یا نزدیک به بسته می شود و باب جنگ و طعن و تمسخر و بین دو طرف (تأکید می کنم: دو طرف) باز می شود.
باب جنگ و قتل و اذیت، حتا بین خود فرقه های مختلف الاهیون هم باز است.


سلام
این دیوار همان تعصب است . و تعصب در هر دو سو کم و بیش وجود دارد.

دقیقاً همانگونه که گفته اید تعصب راه گفت و گو را می بندد.
تعصب دین و فرقه و کفر نمی شناسد . هر جا باشد مفاهمه و درک متقابل را ویران می کند.

نجیبه محبی جمعه 5 آذر 1389 ساعت 09:01 ب.ظ

البته فاشسیم و نازیسم در بدو امر یک الگوی غیر مذهبی و توجیهی برای سیستمی از نژادپرستی بود

پس بطور کلی سیستم های مخالف مدارا اعمم از دینی و غیر دینی یک الگوی نظری از خودشان ارائه می دهند اما انتظاری که از دین است چون انسان ِ اخلاقی ساختن از انسان است ماجرا غم انگیز تر است اما به هر حال فاشیسم هم نوعی توجیه بود فرزانه عزیز

بله در دنیای مدرن هم نباید از خطر جزم اندیشی غافل بود و آن را ریشه کن شده دانست .
نازیسم و فاشیسم از نمونه های مدرن آنند .

آی سودا جمعه 5 آذر 1389 ساعت 09:20 ب.ظ http://firstwindow.blogsky.com

تعصبات عقیدتی بعضی از افراطیون مانع شنیدن حقیقت می شود. انها از به چالش افتادن ایمان خود هراس دارند. اگر با ادله ای باور دینیشان را زیر سوال ببرید با شما ستیز خواهند کرد. حتی نمی خواهند کنکاش کنند شاید جواب شما در همان دین امده باشد. انها بیمناکند که جستجوی انها بی جواب ماند و ایمانشان سست. و البته ایمانی که با سوالی به لرزه افتد خود جای سوال است

ستاریان جمعه 5 آذر 1389 ساعت 10:50 ب.ظ

سلام

معمولا اندیشمندان میانه خوبی باهم دارند و با احترام آرای یکدیگر را نقد و احیانا رد می کنند.

جزم اندیشی است که جواب جزم اندیشانه دریافت می کند .
ببخشید خود شما متهم به چیزی هستید که دیگران را به آن متهم می کنید


به طور کلی فکر می کنم:
وقتی مقابله هایی به صورت حذفی از سوی رقیبان قدرت ، و فقط به منظور کسب قدرت ، باب می شود . آنکه عنان قدرت در اختیار اوست ، خود را مجاز به هر گونه دفاعی می بیند.

اگر شد برای این جمله خود دلیلی اقامه کنید:
...اما هرگز هیچ کدام از آنها مانند دین دستگاه استدلالی عریض و طویلی در نفی مدارا نداشته اند....

چون تا جایی که من دریافته ام دین تماما متکی بر عقل است مگر در احکام ، که متکی بر ایمان است.

سلام
البته چنین است .
اندیشمندان هرگز ضابطه نقد و بحث را کنار نمی گذارند و چه ضابطه ای مهم تر از پراکسیس انسانی است ؟
جزم اندیشی در مقابل جزم اندیشی یکی از اجزای همان دستگاه عریض و طویل است که اشاره کرده ام آقای ستاربان !

اندیشمندان در مقابل جزم اندیشان چه می کنند ؟ جزم اندیشی ؟ هرگز !
در دانشنامه مشهور روشنگری فرانسوی آمده است :
" روشن نیست که در برابر خیل خشک اندیشان چه رفتاری باید کرد . اگر با آنها به نرمی رفتار کنیم لگد کوبمان می کنند . بهترین شیوه برای خاموش ساختن آنها جلب ماهرانه توجه مردم به چیزهای دیگر است . هیچ گاه با آنها با خشونت برخورد نکنید! تنها با رو کردن حقارت و خنده آوری شان است که می شود ضعیف شان کرد."

با فکر کلی تان موافقم . اما عرصه اندیشه که عرصه کسب قدرت نیست . پس قبول کنید اینجا ماجرا غم انگیز تر است .

نمونه هایی از استدلال های برخی دین داران در نفی مدارا:
1- منحرفان و کافران و التقاطیون خطرناکند .چون حقیقت را دیده اند ولی ایمان نیاورده اند و احتمالاً نخواهند آورد!

2- مومنان موظف به هدایت آنها هستند جایی هم که زبان خوش کاری از پیش نبرد . بالاخره ... خشونت در نهایت به نفع خودشان است . مثل خشونت گله دار به گله اش

3- دگر اندیشی گاهی محاربه با دین و دولت چنان که خود گفته اید رقابت برای کسب قدرت قلمداد می شود.(گاهی فقط توهم رقابت هست )

4- بر پایه برخی از اصولشان هر عملی که به سود دین باشد یعنی با نیت خیر انجام شود پذیرفتنی و رواست حتی اگر ظاهرش نشانه ای از مروت و جوانمردی نداشته باشد!

5- احساس تکلیف و وظیفه دین دار برای ادای مسئولیت شرعی و دینی

6- اغراق و نسبت دادن برخی فسادها و صفت های غیر واقعی به دگر اندیشان برای تهییج هر چه بیشتر تنفر نسبت به آنها

بید مجنون جمعه 5 آذر 1389 ساعت 11:43 ب.ظ http://fenap.blogspot.com

لب مطلب را استاد ملکیان گفته اند.هر چند که مدتهاست گمان می کنم که عقیده بر درست بودن و یا رویکرد همراه با تساهل و تسامح،از المان های و قوه فکری چندان تبعیت نمی کند و پای در بند روان انسانی دارد.
حاصل ان می شود که چنانچه کسی در فرهنگ های اهل تساهل مسلمان باشد،رویکردی ملایم دارد و چنانچه در کشورهای عقب افتاده که فرهنگ گفتگو چندان باز نشده اکثریت در باب جزم اندیشی می افتند.در دانشگاه فلاکتی داشتیم.یکی سنگ نیچه به سینه می زد،یکی ویتگنشتاین،یکی مطهری می گفت و یکی مسیحی بود و ...هر زمان که می آمدند سخن بگویند دعوا به راه می افتاد.

به نظر من برای رهایی از جزم اندیشی نیاز به ترویج فرهنگ تسالهل و تسامح داریم،که این طور به نظر می رسد که رایج ترین درمانش دموکراسی باشد

کمتر از چند هفته از بلوا و قضیه ی حضور لیلا اوتادی در فیلم ندا اقا سلطان میگذرد و هنوز عبارت تکان دهنده ی ماکیاولیسم کودکانه در برابر هک پایگاه شخصی لیلا اوتادی در ذهنم باقی مانده است
"(وحشیانگی مفید)"
اینه ی تمام نمای اخلاق بدون دین و پایبندی اصحاب روشنفکری به ان در همین جمله ی ساده نهفته است.
یعنی اگر وحشیگری به نفع ما باشد مفید است!
نویسنده ی این وبلاگ سال گذشته را فراموش کرده است
این نوشته ها از ذهن او طراویده اند در حالی که سعی میکرده تا خودش را قانع کند برای توجیه یک جنایت دیگر برای حلال کردن قربانی شدن اخلاق برای صدور جواز خشونت:

"پیشتر گفته ام که با جنگیدن مخالفم و البته با خشونت و تطهیر آن بهر شکلی غیر از دفاع خشن این که امروز از جانب مردم می بینیم دفاع خشونت آمیز است و نه خشونت ."(خشونت یا دفاع خشن-چهارشنبه نهم دی 1388-دنیای زیبای من http://elhrad.blogfa.com/post-68.aspx)

چقدر زیبا نویسنده تلاطمات ذهنی خویش را به تصویر کشیده است و لحظه ای که میخواهد اخلاق را قربانی عقیده ی جزمی خود کند تصویر کرده است
"گاهی هم در توهمی خود ساخته خود را قربانی خشونت می بینند و مثالهایی ردیف می کنند که : شما هم با ما این گونه بوده اید پس ما هم ...!"

خود را قربانی خشونت میبند
"تبری از خشونت زمانی که تحقیر می شوی و حقت را مقابل چشمت می ربایند آسان نیست حد اقل حالا زخمی را درمان نمی کند ." (خشونت یا دفاع خشن-چهارشنبه نهم دی 1388-دنیای زیبای من http://elhrad.blogfa.com/post-68.aspx)"
و اینگونه جواز خشونت را صادر میکند نهم دی:
مردی که به عنوان دفاع خشن با بلوکه ی سیمانی بر سر مامور نیروی انتظامی میکوبد
جوانی در یک نمایش احمقانه زن چادری از خدا بی بخبری را جلوی مردم لخت میکند
..........
و اگر از نویسنده ی وبلاگ بپرسی میگوید این دفاع خشن است چون نیروی انتظامی جلوی ما را گرفته است چون نیروی انتظامی به مردم تیر اندازی کرده است
" گاهی هم در توهمی خود ساخته خود را قربانی خشونت می بینند و مثالهایی ردیف می کنند که : شما هم با ما این گونه بوده اید پس ما هم"

اخلاق بدون دین تنها یک فریب است یک مار خوش خط و خال که برای توجیه ساخته شده است اخلاق بدون دین بازیچه دست ماست چون چارچوب هایش را ما تعیین میکنیم و ما تفسیرش میکنیم.
اخلاق بدون دین یعنی
"(وحشیانگی مفید)"!

جوانمرد شنبه 6 آذر 1389 ساعت 01:50 ق.ظ http://javan-mard.blogfa.com

سلام
این را فکر میکنم اقای مشتی اسمال از قلم انداختند که در اکثر سایتها و وبلاگها خانوم اوتادی را به خاطر بازی در ان نقش فاحشه و...خواندند و جالبه از بیان چنین کلماتی افتخار هم میکردند و در سایتها رکیکترین الفاظ را این انسانهای روشنگر !!!!به قول خانوم نویسنده به کار میبردند
البته خانوم نویسنده ممکنه این را هم در مقوله دفاع خشن دسته بندی میکنند و چون توهم خوردن حقشان را دارند تبری از چنین اعمالی را سخت میدانند

اصولا مشکل انسانهای روشنگری!!! همانند نویسنده وبلاگ بازی با الفاظ است این بندگان خدا چون پایبندی خاصی حتی به همان اخلاقیاتی که ازش دم میزنند ندارند اگر عملی حتی بسیار خشونت امیز در جهت منویات درونی انها انجام شود با توجیهی عوامانه و کودکانه همانند دفاع خشونت امیز یا وحشیانگی مفید و...در جهت سرپوش گذاشتن روی ان میشوندو حتی خود انتقادیشان در موارد بسیار نادر هم در جهت خودفریبی و دگر فریبی است و اگر برخلاف خواست انها باشد که واااااااااااااااااااااااای چه مظلوم نماییها و چه سخن پراکنیها در مورد اخلاقیت و انسانیت و شعار هایی که حتی خود هم کوچکترین باوری به ان ندارند مثل زنده باد دشمن من وووووو میکنند
که البته مبادی اداب !!!بودنشان در نظرات پست قبل مشهود است
و همچنین جزم اندیشان در برابر متدینین در این پستشان و پاسخشان به اقای ستاریان مشهود است

طیف مخالفان رادیکالی که در فضای مجازی فعال هستند انتظار حداکثری مراعات اخلاق و قانون را دارند اما برای خود آزادی مطلق العنان از اخلاق و قانون را می خواهند و تا منافع شان اقتضا نکند به حقیقتی را بیان نمیکنند و ناحقی را محکوم نمیکنند

در اخر این را هم اضافه کنم من به شخصه با مطلب پست شما مشکلی ندارم و جان مطلب را قبول دارم و به نظر من سخن حق را از هر کس شنید باید قبول کرد حتی اگر ان شخص هیچ پایبندیی به ان نداشته باشد اما چون اعتقاد داشتم شما از این مطلب نتیجه ناحقی را میخوای بگیری تصمیم به نوشتن این نظر گرفتم

اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.از شریعتی
یا علی

درخت ابدی شنبه 6 آذر 1389 ساعت 02:03 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
بعید می دونم برا اونایی که اعتقاد دارن «الانسان العقیده و الجهاد» نمونه آوردن از ملکیان و تساهل فایده ای داشته باشه.
مسئله سر وصل دین به قدرته که باعث می شه اخلاق هم نمودی نداشته باشه و البته، همین اخلاق دینی هم جای چند و چون داره.
من به بعضی اصول یا دگم ها اعتقاد دارم و یکی از اون ها محترم شمردن حق زندگی برای «دیگران»ه، اونایی که غیر از ما فکر می کنن. این حق برای من نوعی مهم تر از انتزاعی کردن دین و اخلاقه.
من وجود تناقض رو بخشی از لزوم انسان بودن می دونم. از کسی باید ترسید که داره نفیش می کنه.

سلام
این نکته مهمی است!
اخلاق برتر و بالاتر از هر اعتقادی است .

مرمر شنبه 6 آذر 1389 ساعت 04:25 ق.ظ http://http:/marimosh.blogspot.com

شاید دلیل اینکه افراد دینی گرا خودشون رو بر حق میدونن اینه که خدا رو بالاترین و غیر قابل انکارترین میدونن.. و خب مسلما دین هم که اورده خداست همین حالت رو داره
اما اونهایی که به علم و انسانیت بیشتر ارج میدن چون چیزی بالاتر و بر حق نمیدونن پس قدم به قدم جلو میرن و هر روز دنبال چیز تازه ایند درست مثل تکامل بشریت

لذت بردم از این مطلب

لیلا شنبه 6 آذر 1389 ساعت 09:43 ق.ظ http://yariyul2.wordpress.com/

منظورم این آدرس بود: http://yariyul2.wordpress.com
اشتباهی در کامنت قبلی آدرس وبلاگ فیلتر شده را داده بودم

میله بدون پرچم شنبه 6 آذر 1389 ساعت 10:06 ق.ظ

سلام بر برخی دوستان عزیز
خسته نباشید
خوبه که به شخصه با مطلب پست مشکلی ندارید !
و لذا این جمله تان هم جالب بود:
اما چون "اعتقاد داشتم" شما از این مطلب نتیجه ناحقی را میخوای بگیری ...

بیاییم سعی نکنیم ژست چیزی را که نیستیم بگیریم اگر آن چیزی که هستیم ایرادی دارد به فکر رفع آن باشیم و اگر به نظرمان ایرادی ندارد که همان را ابراز کنیم ...

علیرضا شنبه 6 آذر 1389 ساعت 10:44 ق.ظ http://khateratezolmat.blogspot.com/

سلام.
در کلیت متن با شما موافقم. اصلا بروند هر چی دوست دارند را بپرستند. والا! ( ما هم برویم به هر چی دوست داریم اعتقاد داشته باشیم) فقط همین را بدانند که حقی وجود ندارد که بخواهد آنها را برتر بداند. حق ندارند بر اساس این برتری سری دیگری را بریده و روی سینه اش بگذارند!

سلام
در آن صورت پس تکلیف رسالتشان چه می شود ؟

زمانیان شنبه 6 آذر 1389 ساعت 12:06 ب.ظ

سلام
با شما موافقم که جزم اندیشی و مطلق اندیشی در نهایت به خشونت دامن می زند. خشونت و رفتارهای سلطه طلبانه در عمل زاییده ی جزم اندیش در نظر است. کسانی در این میان قائلند مه باید در نظر مطلق اندیش بود اما در عمل و بنا به مصلحت هایی ( مثلا اتحاد و همبستگی و....) باید مدارا کرد. تضاد میان نظر و عمل دیری نمی پاید که به پایان می رسد و مجبور می شوند یا نظرشان را و یا رفتارشان را تغییر دهند.
تکثرگرایی نظری راه را بر گفتگوی مسالمت آمیز باز می کند.
مدارا با نظر مخالف به معنای ترحم بر او نیست بلکه حقی است که باید رعایت شود.
روحیه ی عدم مدارا بزرگترین ضربه را به خود حقیقت می زند. حقیقت را باید در گفتگوها و نظرها جستجو کرد. نسبتی میان روحیه ی حقیقت جویی و مدارا وجود دارد. آن گس که به خشونت رو می آورد و می خواهد نظر خود را بر دیگران تحمیل کند فاقد روحیه ی حقیقت جویی است.

سلام آقای زمانیان
اشاره جالبیست . تناقض میان نظر و عمل ! بالاخره یکی بساط آن دیگری را برخواهد چید

فرزاد شنبه 6 آذر 1389 ساعت 12:40 ب.ظ http://www.3-405.blogfa.com

سلام.
بسیار نقل قولهای جالبی بود. به ویژه اولی.

جوانمرد شنبه 6 آذر 1389 ساعت 01:36 ب.ظ http://javan-mard.blogfa.com

دوستی نوشته اند
بیاییم سعی نکنیم ژست چیزی را که نیستیم بگیریم اگر آن چیزی که هستیم ایرادی دارد به فکر رفع آن باشیم و اگر به نظرمان ایرادی ندارد که همان را ابراز کنیم
البته اگر این سخن را شما به صاحب وبلاگ مینوشتی که توجه به نظرات تناقضات گفتاری ایشان مشهوده درست بود
الان یعنی چی تمام فشاری که شما به خودت اوردی مطلبی بنویسی و ایرادی بگیری همین بود میشه لطف کنی بگی ژست چیزی که نیستیم بگیریم یعنی چی به نظر شما من چی هستم و ژست چی را میخوام بگیرم اره ؟ و از کجا به این نتیجه گیری رسیدی ؟
اگر مثلا یکی بیاد مطلب بزنه کسی نباید دروغ بگه و ما بهش بگیم این مطلب درستیه اما شما خودت به این دلایل دروغگو هستید و با نوشتن این مطلب قصد فرافکنی و .... داری ایا این یعنی ژست چیزی که نیستیم گرفتیم !!!!
خیلی خوبه انسان سخنی که میگه تفکری پشتش خوابیده باشه نه اینکه فقط بخواد مطلبی نوشته باشه
تا کی میخواین چند جمله کلیشه ای را که از حفظ کردین بی ربط و بدون اینکه جایگاه ان سخن را تشخیص بدین بازنویسی کنید
اساسا ناروا سرودن یک مرد ناقد و بحاث عینا دعوی دانایی‏
نمودن و گواه به نادانی آوردن است .

سخن کان از سر اندیشه ناید نوشتن را و گفتن را نشاید



دوست دیگه ای نوشتند
من وجود تناقض رو بخشی از لزوم انسان بودن می دونم. از کسی باید ترسید که داره نفیش می کنه.
به به چه منطقی عجب استدلالهای زیبایی پس از حالا ما در عمل و گفتار و ... دچار تناقض شدیم بگیم وجود تناقض لزوم انسان بودنه احسنت کم کم همه انسانهای روشنگر !!!!مد نظر خانم نویسنده دارن منطقهای قوی و بی بدیل خود را به معرض نمایش میگذراند دوستان دیگه خواهشا این درافشانیها را از دست ندهند و کمال استفاده را ببرند
حالا یکی نیست به این دوستان بگه حتی اگر کسی عمل خلافی انجام داد و پی به اشتباه ان برد و خواست در جهت تقبیح ان عمل سخنی بگوید ابتدا باید از عمل اشتباه خود در گذشته تبری جوید بعد داد سخن بگوید نه اینکه به مقتضای خواست درونی و موقعیت کنونی نظر بگذارد
می توان عقل و خرد داشت ودر بی خردی مدفون شد

دوست دیگری از همین روشنگراها مطالبی نوشته که بنده اوج ادب ایشان را در وبلاگی با فحاشی ناموسی به مخاطبش فقط به خاطر انتقاد مخاطب مشاهده کردم

خدا عالمه پشت این نقابها چه چهره هایی مخفی شده است

نوید شنبه 6 آذر 1389 ساعت 03:11 ب.ظ http://navidrabby.blogfa.com/

دقیقا ما همه الان شده ایم: قم پرست امام رضا پرست زن پرست ماشین پرست علم پرست زیبایی پرست...
همه مشرکیم کم و بیش.
یادمان رفته"ستایش مخصوص خداست" و دیگر هیچ

آقای ملکیان واقعا به استادی بها میدهند

امیر مهدی شنبه 6 آذر 1389 ساعت 03:54 ب.ظ

سلام
فضای فکری وفرهنگی ای که همه ما با هر عقیده ومسلکی در آن رشد کرده ایم تاثیر شگرفی در منش وشخصیت ما داشته است.فرقی نمی کند که دیندارباشیم یا بی دین.واقعیت این است که یاد نگرفته ایم جز خودمان و همفکرانمان دیگرانی را هم که هستند ببینیم.
فرمود:تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم .این رابوعلی سینائی می گوید که در زمانه خودش علامه دهر وجامع همه علوم بوده است.معتقدم کسی که به ساحت حقیقت وفهم حقیقت راه پیدا کرده است وقتی با گستردگی و عمق این ساحت مواجه می شود نا خودآگاه می یابد که که نه حق دارد خودش را مساوی با حقیقت بداند ونه حق دارد غیر را فاقد آن.

دریک کلام معتقدم کسی که اندک بهره ای از حقیقت برده باشد رفتار وگفتارو پندارش خالی از مطلق گرائی و جزم گرائی است. پس چون آن دردسترس نیست ناگزیرباید به این متوسل شد.

سلام
فضای مجازی فرصت غنیمتی است برای تمرین آنچه تاکنون نیاموخته ایم .

معتقدم مرز و گستره نادانسته های ما ضریبی از مجذور دانسته های ماست . هر چه دانشی بدست آوریم چندین برابر نادانسته و مجهول همراه آن است .
اما آقای امیر مهدی این طور هم نیست که کسی چیزی بگوید و دیگری دقیقاً مخالف آن را بگوید و هر دو حق باشند . شاید هر دو بپندارند که بر موضع حق اند . اما مسلماً یکی از آنها درست می گوید .

مساله این است که هر کدام برای اثبات برحق بودن گفته خود تا کجا لازم است پیش برود؟ عجیب نیست که دین گاهی تا مرز کشتن یا کشته شدن را هم تجویز می کند !

محمدرضا شنبه 6 آذر 1389 ساعت 05:26 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
مدارا گران دینی هم تا جایی مدارا می کنند. یعنی لفظ و معنای مدارا را نزد ایشان به طور تام و تمام نمی توان یافت. اگر حساب اندک استثنائات را جدا کنیم، و به قول نیکفر با هرمنوتیک ِسوء ظن بنگریم مدارای مذهبی وجود ندارد. مذهب را اینجا به طور خاص ادیان ابراهیمی می نامم. البته نیمه مدارای مذهبی را می توان در اشخاصی یافت و به عنوان یک پدیده ی موجود،حتی متصور شد
شاید اثبات آن در همین پست کافی نباشد اما نوع برخورد با همین کامنت را می توانم مقوم مدعای خودم بدانم.
این خاصیت ادیان مونوتئیسیتی ست که مدارا را برنمی تابند.

سلام
نوشته ات خط کش خوبی برای اندازه گیری است و
البته دلایل محکم تری هم برای اثبات محدودیت مدارا هست حتی بدون هرمنوتیک سوء ظن نیکفر

زهرا چلنگر شنبه 6 آذر 1389 ساعت 06:23 ب.ظ http://mosalmanemolhed1.blogspot.com/

به نظر من جزم اندیشی میتونه در هر مسئله ای باشه و دین هم از اون مسئله مستثنی نیست. مگر کم داریم روشنفکرانی که در هر عقیده ای ولو غیر دینی جزم اندیشند؟ پس روشنفکر نیستند. دین درجامعه ما چون شکل یک گفتمان رسمی را گرفته حالت جزم اندیشی به خود دارد وگرنه به نظر من خود دین جزم اندیش نیست دین هم مانند خیلی ازتحولات دیگه متحول میشه ، جلوه های متکثر پیدا میکنه.
این درواقع ما هستیم که باید مدل رفتاری خودمون رو در مباحث تغییر بدیم وباید به این جمله اعتقاد پیدا کنیم که در دنیا هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که نتوان آن را نقد کرد حالا میخواهد گفتمان دینی باشد یا گفتمان لیبرالی یا گفتمان چپ

اینجا هم جزم اندیشی منحصر به دین نشده زهراجان . منتها دلیل تاکیدم بر دین را هم نوشته ام . اگر غیر از آن است بگو

نیکادل شنبه 6 آذر 1389 ساعت 08:02 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام بر فرزانه عزیز و دوستان
چند تا نکته:
1- اگر افراد در خلوت منصفانه خود؛ به مدد عقل و حتی شهود، دریافت های قابل قبولی در تایید برحق بودن مواضع خود داشته باشند، آرامش و متانت در گفتار آنها پررنگ تر می شود زیرا به طور طبیعی به حصول نتیجه دلخواه خود امیدوارند. اماهرچه شدت نگرانی آنها از اثبات پذیر نبودن موضع خودت بیشتر باشد، دامنه استدلال آنها مشتط و حرکات و گفتار و ادبیات آنها پرخاش جویانه تر خواهد شد.
2- با عرض معذرت در باب پست حاضر و موارد مشابه، مجادلاتی که معمولاً در بخش نظرات مشاهده می شود، نه در اثبات حقانیت دین و خداوند، بلکه تلاش لجوجانه ای برای اثبات حقانیت برداشت های ذهنی متکلمان است. چرا که حتی بر پایه تفکر مبتنی بر حقانیت دین، ذات اقدس خداوند از تمسک به توهین، هجو ، لجاجت و ... برای اثبات خود و یا حقانیت الگوی پیشنهادی خود بی نیاز است.
3- در بحث هایی از این دست "خدا" هویت در بندی است که صرفاً ابزار توجیه عملکرد و گرایشهای فکری برخی حضرات شده است و البته این طبیعی ترین رفتاری است که از طرفداران درجه چندم و آماتور یک سیستم ایدئولوژیک می توان انتظار داشت.
4- محض اطلاع دوست گرانقدر، جماعت پشت این نقابها یک خصلت مشترک دارند و آن اینکه اغلب از طیف جمعیت به زعم حضرتعالی بی نقاب جدا شده و به این سو پیوسته اند، پس خیلی خوب می دانند که شما از چه سخن می رانید، اما شما دنیای نقابداران را تجربه نکرده اید با تداوم بد گویی هم صرفاً عرض خود می بری و زحمت ما میداری.

مجتبی شنبه 6 آذر 1389 ساعت 08:22 ب.ظ http://www.gbgoriz.blogspot.com

این مقاله از ملکیان زیباست
در مورد جزم اندیشی و مدارا هم پیشنهاد میکنم به مقاله یی جدید از میرسپاسی پیرامون سکولاریسم و مدارا رجوع کنید زیباست
http://www.sabzlink.com/story.php?id=36020

درخت ابدی شنبه 6 آذر 1389 ساعت 10:50 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

به جوانمرد:
اگه یه ذره واقع‌بینانه به اطرافت نگاه کنی تناقض‌ها رو می‌تونی ببینی. از اخلاقیات فردی گرفته تا سطوح دیگه. نخواستم به آرمانشهر دینی شکست‌خورده‌ای اشاره کنم که به صورت نظری مدافعانش از الهی بودنش دم می‌زنند و وقتی پای عمل می‌رسه ناکامی‌هاشون رو مثل آدمیزاد و نه موجودات الهی توجیه می‌کنن. وقتی کسی یا سیستمی خودش رو نماینده‌ی حق می‌دونه باید هم ازش ترسید چون هر عمل غیر انسانی‌ای رو می‌تونه به نام منبعی که ادعا می‌کنه بهش وصله انجام بده.

جوانمرد یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:18 ق.ظ


ارزو به دل موندیم این جماعت متوهم وقتی میخوان حثی در موردی نمایند منطق را چاشنی ان کنن و و از شعار و جملات حفظی کلیشه ای که هر جا درماندند از انها استفاده میکنند دوری کنند که البته وقتی سخن حقی برای گفتن نباشه مستمسک کردن چنین ادبیاتی غیر قابل احتراز است
ولی خودمونیم این خلوت منصفانه را خوب اومدی فکر میکنم با توجه به نظرتان هرگزان را تجربه نکرده اید
من نظرات دوستان شما را بازنویسی کردم و به انها نقد وارد کردم اگر شما احساس کردید بدگویی میکنم مشکل از نظرات زیبای انهاست که البته فکر میکنم شما در درک ان مشکل داشته اید

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جمله اخرت را هم به عنوان اینکه میخواستید نظراتتان را با طنز تما م نمایید قبول میکنم به دلیل اینکه اگر شما بنا به گفته خودتان کسی که استنباط برحق بودن داره ارامش و متانت خود را حفظ میکنه مثل شما به مخاطبش نمیگه عرض خود میبری و زحمت ما میداری
اگر تداوم استحکام و پافشاری بر یک عقیده موجب تخطی از اصول همون عقیده بشه، این پافشاری جهالته

این دوست دیگه مونم که خطاب به من مطلب نوشتند فکر میکنم اصلا عنایتی به موضوعات مطرح شده نداشتند کاش حداقل یک بار پست را با نظرات مطالعه میکردند سپس نظر میگذاشتند هر چند اینطور مطلب نوشتن خیلی غیرمنتظره نیست و در مباحث با دوستان شما زیاد با ان برخورد کرده ام

با نفی کننده اصول ، بحث نشاید!

جوانمرد یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:24 ق.ظ

تصحیح
وقتی میخوان ب حثی در موردی نمایند ....

جوانمرد یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:48 ق.ظ


یعنی دیگه میگی باهات بحث نکنم , باشه اما دفعه بعد خواستی مطلب بنویسی سعی کن کمتر دچار تناقض بشی که اینجور رسوا نشی و مطالبت با شعارهات در تضاد نباشه و اینطور از پاسخ عاجز نشی

گمان می کنی تا حالا بحث می کردی ؟!

کمی آرامتر باش .
به نظر می آید قواعد بحث خارج از ظرفیت فعلی ذهن توست.

دوست یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 02:00 ق.ظ http://e2ch.us

ویروس‌های ذهن
در سراسر جهان، اکثریت غالب کودکان پیرو دین والدین شان می شوند و نه دیگر دین های موجود. و مؤمنان ادیان مختلف آداب مختلف آبا و اجدادی خود مانند سجود، نمازخواندن به سمت مکه، سر خود را به طور تناوبی به سمت دیوار تکان دادن، خود را مثل مجانین لرزاندن، کِل زدن و … را کاملاً ، اگر نگوئیم برده وار، دست کم با احتمال آماری بالا تقلید می کند – و فهرست این الگوهای حرکتی تقلیدی دلبخواه و بیهوده ی ادیان سر به فلک می زند
یافتن ویروس های ذهنی موفق هم مانند یافتن ویروس های کامپیوتری موفق برای قربانی دشوار خواهد بود. اگر شما قربانی ویروسی باشید، ممکن ست که این نکته ندانید، و حتی قویاً منکر ویروسی بودن باشید. خوب اگر یافتن ویروس در ذهن خود دشوار است، برای ویروس یابی چه نشانگانی را می توان به کار گرفت؟ من با تصور اینکه یک کتاب درسی پزشکی چگونه می تواند علائم ابتلا به یک ویروس ذهنی نوعی را برشمارد، به این پرسش پاسخ می دهم. بیمار نوعاً خود را عمیقاً ناگزیر می یابد که یک اعتقاد درونی را صادق، صواب یا ارزشمند بیانگارد: اعتقادی که به نظر نمی رسد نیازی به شواهد یا استدلال داشته باشد، اما با این حال، شخص احساس می کند که کاملاً مجاب کننده و متقاعد کننده باشد. ما پزشکان چنین باوری را “ایمان” می خوانیم
اگر شما معتقد به هر دینی باشید، از لحاظ آماری بسیار بسیار محتمل است که دین تان همان دینی باشد که پدران و اجدادتان داشته اند. شکی نیست که کاتدرال های ستبر، موسیقی دلنواز، داستان های جذاب و حکایت های پندآموز، نقشی در ایمان آوردن تان داشته اند. اما با این حال تعیین کننده ترین عامل مشخص کننده ی دین شما، این است که در کجا زاده شده باشید. اگر جای دیگری به دنیا آمده بودید معتقدات دینی پرشورتان، کاملاً متفاوت، و تا حد زیادی متناقض، با چیزی می بود که اکنون هست. قضیه، قضیه ی واگیرشناسی است، نه شواهد

ابراهیم ابریشمی یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 02:29 ق.ظ http://avakh.blogsky.com

دست روی نقطه‌ی نامدار و ناشناخته‌ای گذاشتید!
حقیقتش آمدم کامنتی برایتان بگذارم، چنان مفصل شد که در نوشتار اخیر بلاگم آن را طرح کردم.
منتظر نظرتان هستم.

نیکادل یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 08:49 ق.ظ

جوانمرد!!! کلک خیال انگیز!!!
«الان یعنی چی تمام فشاری که شما به خودت اوردی مطلبی بنویسی و ایرادی بگیری همین بود...»
«خیلی خوبه انسان سخنی که میگه تفکری پشتش خوابیده باشه نه اینکه فقط بخواد مطلبی نوشته باشه»!!!
«تا کی میخواین چند جمله کلیشه ای را که از حفظ کردین بی ربط و بدون اینکه جایگاه ان سخن را تشخیص بدین بازنویسی کنید»
«خدا عالمه پشت این نقابها چه چهره هایی مخفی شده است»
«ارزو به دل موندیم این "جماعت متوهم"!!! وقتی میخوان حثی در موردی نمایند منطق را چاشنی ان کنن و و از "شعار و جملات حفظی کلیشه ای" ...»
«خودمونیم این خلوت منصفانه را خوب اومدی فکر میکنم با توجه به نظرتان هرگزان را تجربه نکرده اید !!!»
اینها بخش هایی از نظرات حضرت عالی هستش. فکر می کنید کی هستید که اینقدر با قطعیت نتیجه گیری می کنید؟ عالم الغیب و شهاده!؟
به بخش های فوق نگاه کنید، آیا باز هم فکر می کنید « مشکل از نظرات زیبای انهاست که البته فکر میکنم شما در درک ان مشکل داشته اید»
به عنوان یه توصیه دوستانه عرض می کنم که این ادبیات سخیف و خجالت آوره، جملات فوق نشون میده که صرفاً مقاومت کردید که از کلمات فحاشانه استفاده نکنید و گرنه بار ادبی عبارات در سطح فحاشی هستش. آرام باش جوانمرد؛ راه درازی در پیشه، حدس من اینه که دوست کم سن و سالی هستی، آرام باش.
دفاع بد؛ بدترین شیوه تخریبه، اگر به مواضعت اعتقاد داری با ادبیات وزین و منطق مستدل جلو بیا تا بتونی دیگران رو متقاعد کنی.

امین یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 10:41 ق.ظ http://jeninediroz.blogfa.com/

عقیده پرستی را زیاد دیده ام خیلی رواج دارد
شاید در جامعه ما به این خاطر زیاد باشد که همیشه رسانهئهای تک صدایی داشتیم و شاید همیشه دنبال چیز کاملی بودیم در حالی که چیزی کامل نیست و عقیده کاملا درست وجود ندارد
موفق باشید

جوانمرد یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:19 ق.ظ

فرزانه خانوم اختیار دارین همه مثل شما که قواعد بحث را بلد نیستند
قواعد بحث فرزانه خانوم و دوستانشان اینه که 1-مخالفینمان را حتی اگر یک شخص فرهیخته و عالم باشه به تمسخر بگیریم مثلا در نظرات پست قبل 2- به مخالفینمان توهین کنیم -3دروغ بگوییم
4-هر جا دچار پارادوکس شدیم بگیم تناقض لازمه انسان بودنه
هر زمان از جواب عاجز شدیم به حاشیه رو بیاوریم و شعار بدهیم و کلی گویی کنیم

ولی برا م خیلی جالبه چون جوابی نداری به انتقادات بدی و با تناقضاتت رسوا شدی دوست داری بحث را به حاشیه بکشانی و با تیکه پرانی کودکانه و سخیف میخوای از زیر جواب دادن دربری

بایدم از بحث با کسی که اشکارا تمام عقاید تو را به چالش میکشه دوری کنی



ققنوس خیس یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام
تا برگردیم برای خواندن

جوانمرد یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:30 ق.ظ http://javan-mard.blogfa.com

نیکادل ابتدا از ت تشکر میکنم نظرات مرا باز نویسی کردی مثل اینکه تاثیرش خوب بوده و اما در جواب شما را به پاسخی که خانوم فرزانه به اقای ستاریان داده جلب میکنم میتونی چون تا الان برام ثابت شده شما از درک خیلی از مسائل عاجزی با دانا تر از خودت بررسی اش کنی تا بمثل دفعات قبل ه جای جواب منطقی و درخور به توهین و کلی گویی رو نیاری

در دانشنامه مشهور روشنگری فرانسوی آمده است :
" روشن نیست که در برابر خیل خشک اندیشان چه رفتاری باید کرد . اگر با آنها به نرمی رفتار کنیم لگد کوبمان می کنند . بهترین شیوه برای خاموش ساختن آنها جلب ماهرانه توجه مردم به چیزهای دیگر است . هیچ گاه با آنها با خشونت برخورد نکنید! تنها با رو کردن حقارت و خنده آوری شان است که می شود ضعیف شان کرد."

من هم دقیقا همین کار را کردم ابتدا نظرات دوستان شما را بازنویسی کردم بعد حقارت و خنده اریشان را رو کردم فکر میکنم مطلب این دانشنامه واقعا صحیح است چون بنده به شخصه تاثیر انرا بر روی شما و دوستانتان مشاهده نمودم فکر میکنم کمی دیگر ادامه بدم منطق واقعی شما و دوستانتان رو میشود و توهین های بدتری میکنید
البته فکر نمیکنم بحث با چون شمایی فایده داشته باشد چون شما به جای بحث منطقی فقط به حاشیه علاقه دارید و قبل از اینهم سریع ابتدا مخالفینتان را متهم میکنید تا بتونید یک سری محفوظات ذهنیتان را بنویسید که فکر میکنم حربه دیگه قدیمی شده و هم مسلکهای شما در این مدت زیاد از ان استفاده کرده اند
شما را توصیه میکنم به تفکر بیشتر در امور
و امیدوارم از آن حد سلامتی عقلی و جسمی که خداوند به شما داده بهره ی درست را ببرید!
این تنها یک دعای خیر است!

مشتی اسمال یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:40 ب.ظ http://www.mashtee-smal.blogfa.com

سلام
دایره المعارف فرزانه پارسایی
-یبوست فکری و اسهال قلمی
-بی خرد
- تهی مغز و.......
بخشی از طنازی های فرزانه پارسایی
-حرف زدن این آقایان اصولاً اساس لازم ندارد .
-بله ایشان با این سخنان درر بارشان قطعاً تاثیر گذارند
-آخه این ها به یک منبع لایزال اتصالی دارند
و ......که نیازی به جمع اوری انها نیست
نوشته ی فرزانه پارسایی در این پست:
«اما آنکه حقیقتاً نفی خشونت می کند چگونه ممکن است خود دست به آن بزند ؟»
من میگویم کسی که حقیقتا نفی توهین و تمسخر میکند چگونه ممکن است خود دست به ان بزند؟
حقیر هیچ جا ادعای اخلاق و ادب نکرده ام.این سخنانی که از فرزانه پارسایی نقل شد نه در خلال یک کل کل عوامانه بلکه در میان یک بحث منطقی بیان گشته است.
چه توجیهی در این موارد وجود دارد؟کسی که دیگران را به تمسخر میگیرد و توهین میکند ایا صلاحیت اظهار نظر در مورد ادب و اخلاق را دارد؟ایا هر توجیهی در این زمینه وجود داشته باشد نمیتواند مورد استفاده طرف مقابل هم قرار گیرد؟
جزم اندیشی یعنی چی؟؟؟ابا جزم اندیشی این نیست که ما مثلا در یک جا صرفا به این جهت که طرف مقابل حرفی را زده است انرا بی معنا بخوانیم و بعد وقتی با منبع و ماخذ او اشنا شدیم مجبور به سکوت یا هتاکی شویم؟
فرزانه بارها این کار را انجام داده یک بار در وبلاگ برزین پیرامون بحث مهندسی فرهنگی نوشت
"مهندسی فرهنگ ؟کسانی که چنین داعیه ای دارند نه مهندسی را می شناسند نه می دانند فرهنگ چیست ؟"
اما وقتی من گستردگی منابعی که در مورد این موضوع مطلب نوشتن را نشان دادم مجبور به پس گرفتن حرفش شد و در پی توجیه گفتارش بر امد.
در پست قبل ادعای یک محقق را به تمسخر گرفته است بدون ارایه سند من در وبلاگم موضوع را مطرح کردم و در مورد ادعا سند ارایه کردم.
حالا شما بگو جزم اندیش کیست؟
ایا نوشتن این جملات:
" روشن نیست که در برابر خیل خشک اندیشان چه رفتاری باید کرد . اگر با آنها به نرمی رفتار کنیم لگد کوبمان می کنند . بهترین شیوه برای خاموش ساختن آنها جلب ماهرانه توجه مردم به چیزهای دیگر است . هیچ گاه با آنها با خشونت برخورد نکنید! تنها با رو کردن حقارت و خنده آوری شان است که می شود ضعیف شان کرد."
توجیهی نیست تا اخلاق را قربانی منافع خودمان کنیم؟؟ایا طرف مقابل نمیتواند با همین ادعا ما را مسخره کند؟
کمی انصاف داشته باشیم.برای توجیه رفتار زشتمان دست به دامن تهمت نشویم.کاری که فرزانه انجام میدهد این است طرف مقابل را به جزم اندیشی متهم میکند سپس او را به سخره میگیرد
برای همین میگویم ادعای اخلاق بدون دین یک فریب است.چرا که بازیچه ی دست ماست.


اگرهمه دست بدست هم دهیم ومتحجرین راسرجای خودشان بنشانیم این مشکلات حل میشه
مشکل این است پای امربه معروف که بمیان می اید شقه شقه شده یکی میگه اینهاریش دارندگناهندیکی میگه باید تریبون داشته باشند این است که سوارموج میشن وتمام روشنفکران رابایک چوب میرانند هیچ رحمی درحدامربه معروف نه بیشترنباید به متحجرین داشته باشیم تا لوس وننرمثل الان نشوند
سردسته متحجرین امسال ماشیخ محمدیزدی است کدام سبزاندیش ها بامقدس نمای احمق مذکوربه احتجاج پرداخته اند همه بااومدارامیکنند واوبی حیاتروقیح ترمیشه ودروغگوتر

تندر یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 04:15 ب.ظ http://heiranha.persianblog.ir

وقتی شما اخلاق راازمنظر دینی بخواهید تعریف کنید ، خوب معلوم است که از نظر شما بی دینی با اخلاق مانعه الجمع می شود، اما اگر اخلاق رااز منظر انسانی تعریف کنید قطعا" هزاران نمونه درتاریخ خواهیددید که ثابت می کند ادعای اخلاق بدون دین یک فریب نیست. اما چرااین قدر بحث تئوریک بکنیم؟ واقعیت زنده با تمام عریانی پیش دیدگان ماست تا قضاوت کنیم که آیا دین باوری ، حتی حداقلی از اخلاق را به همراه می آورد یانه!!!

تندر یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 04:19 ب.ظ http://heiraniha.persianblog.ir

ای کاش دیگران هم به جای داغ و درفش و سربریدن، منتهای بی اخلاقی شان بادگراندیشان درطول تاریخ، همین تمسخر و طعنه زدن و توهین بود!

اگر مجموع همه آرای فیلسوفان تاریخ را جمع آوری کنیم به اندازه یک فتوای مذهبی کوچک منجر به قتل و کشتار نشده است .

مشتی اسمال - تندر یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 04:43 ب.ظ http://www.mashtee-smal.blogfa.com

سلام
کدام داغ و درفش و سربریدن؟
خوب است تاریخ پر است از پیامبر کشی و امام کشی.
پیامبران قوم بنی اسراییل به جرم دعوت به یکتا پرستی سر بریده شدند.چقدر ادعای کافران ان زمان شبیه ادعای دگر اندیشان این زمانه است.
کافران میگفتند چگونه خدایی را که نمیبینیم بپرستیم اکنون سدمداران فلسفه تحلیل زبانی میگویند تنها قضایایی معنا دار است که مدخلیتی در تجربه داشته باشد.تنها نوع بیان ادعاها فرق کرده است ادم ها همان ادم ها هستند.
اول انقلاب هم با برهان قاطع دگر اندیشان اشنا شدیم.
ترور شهید مطهری که تنها در وادی علم قدم بر میداشت ترور شهید بهشتی و.....
دگراندیشان تنها اکنون به دلیل انکه قدرت را از دست داده اند از تنها حربه های باقی مانده استفاده میکنند که همان تمسخر و توهین و طعنه زدن باشد کسی که از قلم برای هتاکی بیهوده استفاده میکند اگر فرصتی بدست اورد .....
نوشته اید
" اما چرااین قدر بحث تئوریک بکنیم؟ واقعیت زنده با تمام عریانی پیش دیدگان ماست "
بله اتفاقا حرف من هم همین است مثلا ادعای نویسنده ی این وبلاگ اخلاق فرای دین مداری است بنده هم میگویم از رفتارش معلوم است که چقدر به اخلاق پای بند بوده مثلا گفته است
یبوست فکر و اسهال قلمی.یا بی خرد نمونه ی زنده ی اخلاق بی دین جلوی چشمم است نوع پاسخی که به کامنت گذاران مخالفش در همین پست داده بنگرید.اثری از اخلاق در ان وجود دارد؟؟؟چرا راه دوری برویم؟؟؟

ققنوس خیس دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 07:48 ق.ظ

کرشمه‏ای کن و بازار ساحری بشکن / به غمزه رونق و ناموس ساحری بشکن‏/به باد ده سرو دستار عالمی یعنی / کلاه گوشه به آئین سروری بشکن‏
....
بنده از جزئیات و پرگویی پرهیز می کنم تنها یک لایک به این پست میزنم.

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن

خلیل دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 08:54 ق.ظ http://tarikhigam.blogspot.com

سلام. جزم اندیشی، فقط دینی نیست. این را نجیبه گفته است.
مدارا در جزم اندیشی از طرف اقلیت از سر اجبار است. اگر از طرف اکثریت مدارا شود، آن وقت زوال جزم اندیشی شروع شده است. دنیای مجازی همانطور که گفته اید، ورزشگاه خوبی برای این موضوع است.

بله مدارا باید از موضع توانمندی باشد

نفیسه دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 09:13 ق.ظ

همیشه تکامل خیلی از چیزها رو تغییر می ده. در زیمنه عقاید هم گاهی همین اتفاق می افتد...
گاهی اصول انسانی در طی سالها تغییر پیدا می کند گرچه اصول فطری به حال خود هستند...
شاید در جوامعی که هنوز هم دین جولان می دهد خیلی این درگیریها و لجاجت ها بیشتر نمود کند اما در جوامع توسعه نیافته بی دین هم این موضوع هست...
اما من واقعاً این جمله مارکس رو عمیقانه دوست دارم که دین افیون توده هاست...

اصول انسانی در طول تاریخ هم تغییر نمی کنند

سایه دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 10:28 ق.ظ

درود خدا بر جوونمرد
از خوندن نظراتش محظوظ شدم

خدایتان برایتان حفظش کناد !

علایی-فرزانه دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 10:30 ق.ظ http://www.eshragh-e-sohrevardi.blogsky.com/

با سلام و درود

پیرامون مباحث مطرح شده در پست جناب عالی و نظرات دوستان؛ از آنجا که تفکیک بین آنچه از دید من درست بیان شده و آنچه که متاسفانه در لابلای احساسات فراموش شده ؛ سخت بود و پیرو سخنانی که از استاد ملکیان ذکر کرده بودید پست جدیدی نوشتم .
منتظر نظرات شما ودیگر دوستان هستم

با سپاس و احترام

سلام
با کمال میل خواهم خواند

نقاد دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 10:31 ق.ظ

یه سوزن به خودتون بزنید یه جوال دوز به دیگران....
چقدر خوب میشه که نقل قولها تون رو از بزرگان دین بگیرید نه از مارکس و......
وقتی پایه واساس تفکر به دست کسانی چون سروش و...مورد هجوم قرار میگیره چه باید کرد ؟البته خود سروش جوابشو زودتر داده باید به جایی فرار کرد که منبع فکر انسان از آنجاست...
عمار /ابوذر/مالک اشتر/و...خود را کشته راه عقیده شان کردند وکسانی چون طلحه وذبیر خود را فدای دنیا کردند وعقیده شان را وانهادند.بله خدا را باید پرستید ولی در راه همین عقیده باید ثابت قدم ماند.

reza دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 12:20 ب.ظ http://www.yadedoran.blogfa.com

در اینکه بین انسان وخدا واسطه ای نباید قرار بگیرد هیچ شکی نیست و فلسفه موجودیت ادیان براین اساس بوده که انسان را بیشتر به خدا نزدیک کنند.
متاسفانه در همه جای دنیا نیروهای گریز از مرکز بفور یافت می شوندکه عقیده وایدئولوژی را جایگزین خداپرستی می کنند.
من سال گذشته تصمیم گرفتم کتاب قرآن را با دقت بخونم به آیه ای برخورد کردم که برام خیلی جالب بود وخیلی قابل فهم(آیه۱۷ازسوره یونس) و می پرستندجزء خدا آنچه را که نه زیانشان می رساند و نه سودی و می گویند که ایشان شفیعان ما هستند نزد خداوند بگو آیا آگاهی می دهید خدا را به آنچه خود نمی داند در آسمانها و نه در زمین...
حالا بیائید مدام بگوئید یا علی - یا حسین- یا... شفیع ما باش

رهگذر منصف دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 12:22 ب.ظ

سلام

با توجه به مجموعه ی نظرات این پست برداشت حقیر این استکه مدیریت این وبلاگ انسانی دو رو و مزور و بدور از اخلاقیات است که فقط کمی تامل در نحوه بازخورد ایشان با مخاطب و متنهای مرقوم شده توسط ایشان وتضادها و کذب گوییها و ریشخند کردنها و غیره واضح است که هرگز نه پی حقیقت هستند نه اخلاقیات و تنها به دنبال خالی کردن درون خویشند که از کینه ای شدید نسبت به یک طیف حکایت دارد

حیرت حقیر از برخی کامنت گذاران مبادی اداب است که با توجه به مبرهن بودن ناحقی و بی ادبی مدیر این وب متذکر ان نمیشوند حتی اگر از نیش زبان ایشان خود را در امان نبینند باید از بیان ان خودداری نورزند اگر دنبال ایجاد یک فضای سالم برای گفتگو هستند این نوع تذکرات کمترین کاری است که حداقل در فضای مجازی باید انجام داد
از اطاله کلام از عزیزان و فرزندان خودم عذرخواهم

ارزومندم خداوند مهربان همه را هدایت فرماید و از کینه توزی و تمسخر و نفاق دوری گزینیم

رهگذر منصف تر دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 02:05 ب.ظ

بنده با رهگذر منصف مخالف هستم و اساساً انتشار کامن های علی الخصوص این پست و عدم حذف آنها توسط مدیر وبلاگ را نشانه بارز سعه صدر و مدارا پیشه بودن ایشان می دانم و رهگذر منصف را به مطالعه سایر پست های این وبلاگ دعون می کنم.
چاکر آبجی

رهگذر منصف ترتر دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 03:13 ب.ظ

بنده ضمن تائید حرفهای رهگذر منصف تر ، از جناب رهگذر منصف می خواهم که کمی منصف باشد و انقدر با اسامی مختلف ننویسد.
رهگذر منصف جان ! ای یک روح در چندین نام ! تو آیا به روح اعتقاد داری ؟
باور کن با این روش آدم سرگرم می شود ولی ، بس است دیگر ، این سرگرمی انقدر که تکرار شده ، دلمان را زده ... تمامش کن جان هر رهگذری که دوست داری ! ولمون کن بابا ... اه ...

رهگذر منصف دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 05:52 ب.ظ

متحجران و جزم اندیشان که دارای جمود فکری هستند و انسانیت جز لغلغه زبانشان جایگاهی در زندگی و رفتار و گفتارشان ندارد در برابر سخن حق کسی به جای تواضع در برابر ان و تصدیق ان به گوینده ان سخن حمله کرده و با افترا و دروغ و هتاکی و سخره گرفتن او سعی در گمراه کردن دیگران از حق میشوند
عزیزان این است حکایت امروز ما
انچه شرط بلاغ است گفتم ....
بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد